این تو... اینم شاهکش

نهمین قسمت از سریال می خواهم زنده بمانم به کارگردانی شهرام شاه حسینی و تهیه کنندگی محمد شایسته، دوشنبه سی ام فروردین به صورت اختصاصی در سایت فیلیمو منتشر شد.

شایگان به روستایی در شمال کشور می رود. جایی که حاج حسام او را فراخوانده تا خبری را به او بدهد. خبر ریاست! رابطه ی شایگان و حاج حسام به سال ها قبل و زمانی که شایگان محافظ حاج حسام بوده است بر می گردد. زمانی که در مقابل ترور او خودش را سپر می کند، گلوله می خورد، ضاربان را از پا در می آورد و جان حاج حسام را نجات می دهد.

حالا حاج حسام فعالیت هایش را کم کرده است و دامادش، شایگان، فعال تر شده است و در خدمت به مردم می کوشد! زهره دختر حاج حسام هم در دوری از همسرش نقش زن مدیر عاشق زندگی اش را به خوبی ایفا می کند و برای بازگشت همسرش و در کنار او بودن لحظه شماری می کند.

اما در تهران فرخی به سراغ هما می رود و از او می خواهد که بر علیه شایگان شهادت دهد. اما هما که هنوز برای اوضاع پدرش نگران است در مقابل او می ایستد. نادر هم که همراه فرخی آمده است و ماجرا را مخفیانه تماشا می کند وارد معرکه می شود و حرف های تحقیر آمیزی به هما می زند.

هما سریعا شایگان را مطلع می کند. او سفرش را نیمه کاره رها می کند و به سمت تهران برمی گردد...

در قسمت نهم سریال می خواهم زنده بمانم قصه وارد فاز جدیدی می شود و شخصیت های جدیدی هم به داستان اضافه می شوند که در آینده تاثیر زیادی در روند داستان خواهند داشت. با نمایش حاج حسام با گذشته ی شایگان هم کمی بیشتر آشنا می شویم و مسیر زندگی اش تا رسیدن به کسی که اکنون هست و قدرتی که کسب کرده است تا حدود زیادی ترسیم می شود.

شخصیت زهره هم اگرچه کم تر خودش را لو می دهد اما به گونه نمایش داده می شود که مخاطبان را آماده ی دیدن شخصیتی پیچیده، شیفته ی قدرت، اهل رسم و رسومات و خود خواه می کند. زهره حتی طاقت ندارد که شایگان از یک گلدان تعریف کند و به این که در رویا های در خستگی شایگان حضور ندارد حسودی می کند.

فرخی خیلی زود و بچه گانه از طریق هما به شایگان اعلام جنگ می کند. در قسمت های آینده شایگان به برگشتنش قطعا بی کار نخواهد نشست و اقدام تندی در مقابل نادر و فرخی می کند. از طرفی هما اگرچه به خاطر پدرش در کنار شایگان می ایستد اما این موضوع می تواند تبعات دیگری نیز در رابطه اش با شایگان به همراه داشته باشد...