سادیسم ضربه با تبر / دختر تسخیر شده که جمجمه ساکنین را با نی خالی میکرد

خانهی «لیزی بوردن» در ایالت «ماساچوست»آمریکا صحنهی یک جنایت مخوف بوده و با پدیدههای عجیب و غیر قابل توضیح نیز دست به گریبان است.
شایانیوز- خانهی «لیزی بوردن» در ماساچوست، خانهای که با جنایتی وحشتناک گره خورده و سایهای از اسرار و پدیدههای نامفهوم بر آن گسترده است. جایی که تاریخ و وحشت در هم آمیخته و حالا بهعنوان موزه و مهمانخانهای تسخیرشده پذیرای بازدیدکنندگانی است که جسارت ورود به گذشتهای خونین را دارند.
آغاز یک افسانه تاریک
داستان از دختری آغاز میشود که نامش در تاریخ با وحشت و مرگ عجین شده است: «لیزی بوردن». او در شهر فال ریور، در خانوادهای که ثروت و قدرت در آن موج میزد، به دنیا آمد. پدرش، «اندرو جکسون بوردن»، مردی موفق اما بهشدت خسیس بود که با وجود دارایی هنگفت، زندگی سادهای داشت. خانهای که او برای خانوادهاش انتخاب کرد، در منطقهای پایینتر از محلهی اعیاننشین قرار داشت، جایی که بیشتر مورد پسند طبقه کارگر بود تا اشراف. اما این خانه قرار نبود تنها محل سکونت باشد؛ بلکه صحنهای از یک جنایت هولناک شد که تا قرنها در ذهن مردم باقی ماند.
روزی که خون چکید/مظنون فرشته یا شیطان؟
در ۴ اوت ۱۸۹۲، بوی خون و مرگ فضای خانه را فرا گرفت. اجساد اندرو و همسر دومش، «ابی بوردن»، با جمجمههای شکسته و بدنی متلاشی در خانه پیدا شدند. اندرو، در حالی که روی مبل استراحت میکرد، با ۴۱ ضربه تبر از دنیا رفت. نامادری لیزی، ابی، نیز در اتاقش با ۴۰ ضربهی مشابه از پای درآمده بود. خشونت این قتلها به حدی بود که لکههای خون بر دیوارها و سقف نقش بسته بود، گویی خود خانه فریاد میزد که جنایتی شوم در آن رخ داده است.
تمام نگاهها به سمت یک نفر چرخید: لیزی. او تنها کسی بود که در خانه حضور داشت، تنها کسی که اجساد را کشف کرد، و تنها کسی که انگیزهای پنهان برای این جنایت داشت. لیزی به بازجویی کشیده شد، در دادگاه قرار گرفت و در حالی که دلایل علیه او قوی به نظر میرسید، به دلیل نبود شواهد قطعی و اظهار بی اطلاعی کردن از اتهام تبرئه شد. اما افکار عمومی او را رها نکردند؛ نامش بهعنوان «قاتل تبر به دست» در تاریخ ماند و روحش برای همیشه در محاصرهی نگاههای سرزنشآمیز باقی ماند.
پس از دادگاه، لیزی در همان شهر ماند، اما دیگر هیچچیز مثل قبل نبود. مردم از او دوری میکردند، دوستانش به او پشت کردند، و حتی خواهرش، «اما»، بعد از مشاجرهای مرموز، برای همیشه از او جدا شد. لیزی در تنهایی و سکوت زندگی کرد، تا اینکه در ژوئن ۱۹۲۷، در پی بیماری ذاتالریه، از دنیا رفت. مراسم خاکسپاری او در سکوت برگزار شد، گویی همه میخواستند نامش را از تاریخ پاک کنند. اما این پایان ماجرا نبود...
خانهای که هنوز نفس میکشد...
خانه بوردن هنوز هم زنده است، با زمزمههای شبانه، صداهای نامفهوم و حضورهایی که نمیتوان توضیحشان داد. گردشگران میگویند که در این خانه چیزی فراتر از دیوارها و اشیا قدیمی وجود دارد. برخی ادعا میکنند که شبها صدای قدمهایی را میشنوند، گویی کسی هنوز در خانه پرسه میزند. برخی دیگر تصاویر ویدئویی ثبت کردهاند که سایههایی در راهروها حرکت میکنند. حتی گفته میشود که مهمانانی که شب را در این خانه سپری کردهاند، خوابهای وحشتناکی از زنی با ردای سفید و چشمانی تهی دیدهاند، زنی که در سکوت به آنها خیره میشود.
موزه لیزی بوردن، بازسازی دقیق همان روز شوم را ارائه میدهد. صبحانهای که در آن روز مرگبار صرف شد، همچنان برای مهمانان سرو میشود. اتاقها همانطور که بودند، باقی ماندهاند و بازدیدکنندگان میتوانند روی همان مبلی بنشینند که اندرو بوردن بر آن جان داد. حتی یادگاریهایی با طرح تبر و قطرات خون به فروش میرسد، گویی مرگ در این خانه، هنوز تجارت پررونقی دارد.
اما آیا این خانه تنها یک جاذبه گردشگری است، یا حقیقتاً تسخیر شده؟ آیا روح لیزی هنوز در این خانه پرسه میزند، بهدنبال حقیقتی که هرگز فاش نشد؟ این خانه در سکوت شب، هنوز هم قصهای را زمزمه میکند، قصهای که مرز بین واقعیت و افسانه را در هم میشکند.
دیدگاه تان را بنویسید