قدرتی بدون رقیب یا محصول هنجار نظام بینالملل؟
نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا به واقعیت چقدر قوی است؟
به تازگی احمد مهرنیا سرتیپ بازنشسته ارتش ابراز داشته: به هیچ وجه نمیتوان با نیروی هوایی امریکا مقابل کرد. نه ایران و نه سایر کشورها.
شایانیوز- اظهارات سرتیپ ایرج مهرنیا سرتیپ خلبان جنگنده نورثروپ اف-۵ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به تازگی در مصاحبهای اذعان کرده است که حتی با در اختیار داشتن ۳۰۰ فروند جنگنده F۳۵، ایران قادر به مقابله با نیروی هوایی امریکا نخواهد بود؛ چین و روسیه و اروپا هم قادر به رویارویی پیروزمندانه نیستند. این سخنان بازتاب گستردهای در رسانهها پیدا کرده، و البته یک نقطه عطف برای بررسی انتقادی جایگاه و توانایی نیروی هوایی امریکا فراهم میکند. نیروی هوایی ایالات متحده، با ترکیبی از فناوریهای پیشرفته، شبکه لجستیکی گسترده و نیروی انسانی آموزش دیده، به طور تاریخی به عنوان نماد برتری هوایی و ابزار نفوذ جهانی امریکا شناخته شده است. این برتری نه تنها به دلیل جنگندههای نسل پنجم و پیشرفتهای مانند F۲۲ و F۳۵ است، بلکه ناشی از سامانههای هشدار زودهنگام، سوختگیری هوایی، جنگ الکترونیک و هماهنگی میان شاخههای مختلف نیروهای مسلح امریکاست که امکان انجام عملیاتهای سریع، گسترده و همزمان در مناطق مختلف جهان را فراهم میآورد. با این حال، نقد جدی در اینجا آن است که چنین قدرتی نه صرفاً نتیجه فناوری، بلکه محصول شرایط ژئوپلیتیکی، بودجه کلان و دسترسی به بازارهای جهانی و منابع مالی بینالمللی است؛ بنابراین، این برتری نسبی و در بستر نظام بینالملل شکل گرفته و به تنهایی یک معیار مطلق برای قدرت نیروی هوایی تلقی نمیشود.
مقایسه با سایر قدرتهای جهانی؛ فرصتها و محدودیتها
۱. چین؛ مدعی نوظهور یا قدرت عملیاتی؟
چین، با سرمایهگذاریهای بیسابقه در حوزه نظامی، به ویژه در نیروی هوایی و توسعه جنگندههای نسل پنجم، همواره تلاش کرده فاصله خود را با ایالات متحده کاهش دهد. نمونه بارز آن، ناو هواپیمابر فوجیان با سامانه پرتاب الکترومغناطیسی و جنگندههای J-35 است، که نشاندهنده پیشرفت فناوری و بلندپروازیهای پکن در عرصه دریایی-هوایی است. با این حال، نقد مهم این است که چین هنوز در حوزه تجربه عملیاتی و هماهنگیهای بیننیرویی به بلوغ لازم نرسیده است. تولید انبوه جنگندههای نسل پنجم و تمرینهای محدود نمیتواند جایگزین تجربه واقعی و توانایی مدیریت جنگ پیچیده و گسترده در فضاهای عملیاتی مختلف شود. بنابراین، برتری چین عمدتاً در سطح تکنولوژی است و نه در توان عملیاتی همسان با نیروی هوایی امریکا.
۲. روسیه؛ میراث گذشته و محدودیتهای فعلی
روسیه با دارا بودن جنگندههایی مانند Su-57، سعی دارد در عرصه منطقهای خودنمایی کند، اما محدودیتهای مالی، تحریمها و مشکلات تولید و نگهداری هواپیماهای مدرن موجب کاهش توان عملیاتی آن شده است. این نقد نشان میدهد که برتری تکنیکی، بدون پشتیبانی مستمر مالی و لجستیکی، به سرعت میتواند به یک مزیت ظاهری تبدیل شود و تأثیر واقعی در عرصه میدانی محدود باشد.
۳. اروپا؛ چندپارگی و محدودیت هماهنگی
کشورهای اروپایی عضو ناتو، با تولید جنگندههایی مانند رافال و یوروفایتر تایفون، تلاش کردهاند برتری هوایی خود را حفظ کنند، اما محدودیتهای بودجهای، تفاوت در استراتژیها و نبود هماهنگی یکپارچه میان کشورها، موجب شده تا توانایی اروپا در رقابت مستقیم با امریکا محدود و به شدت وابسته به حمایتهای ناتو و زیرساختهای امریکایی باشد.
نیروی هوایی ایران؛ واقعیتها و چالشهای استراتژیک
نیروی هوایی ایران، با جنگندههایی همچون F-14 تامکت، MiG-29 و Su-24، در طول دههها تجربه دفاع از حاکمیت هوایی خود را کسب کرده، اما با مشکلات ساختاری و فناورانه جدی روبهروست. این جنگندهها عمدتاً از نسل قدیمی هستند و با کمبود قطعات یدکی، تعمیرات زمانبر و نیاز به پشتیبانی لجستیکی محدود مواجهاند. افزون بر این، ایران هنوز با چالشهای آموزش نیروهای انسانی و هماهنگیهای بیننیرویی مواجه است و سامانههای پدافند هوایی، اگرچه در برخی موارد پیشرفته هستند، نمیتوانند به تنهایی تهدید یک جنگ هوایی گسترده را مهار کنند. این نقد نشان میدهد که توانایی نیروی هوایی ایران بیش از آنکه به فناوری وابسته باشد، به ظرفیت مدیریت بحران، راهبرد دفاعی و بهرهگیری از جنگ نامتقارن متکی است.
پذیرش واقعیت یا فرار از آن؟
اظهارات سرتیپ مهرنیا ناظر بر آن است که که درک واقعبینانه از توان نیروی هوایی کشور نیازمند توجه به محدودیتها، ظرفیتها و جایگاه ایران در نظام بینالمللی است. نیروی هوایی امریکا، با بهرهمندی از فناوری پیشرفته و بودجه کلان، برتری قابلتوجهی دارد، اما این برتری، بهطور طبیعی تابع شرایط اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی است و نمیتواند صرفاً به عنوان یک استاندارد مطلق قدرت در نظر گرفته شود. سایر قدرتها، هرچند با سرمایهگذاری در فناوریهای نوین در حال کاهش فاصله هستند، هنوز در سطح عملیاتی و مدیریت جنگ واقعی با محدودیتهای جدی مواجهاند. برای ایران، راهکارهای عملی شامل تقویت سامانههای پدافند هوایی، آموزش مستمر نیروهای انسانی، استفاده از راهبردهای نامتقارن و افزایش تابآوری لجستیکی است تا توان مقابله نسبی در شرایط محدود فراهم شود، بدون آنکه انتظار غیرواقعی از مقابله مستقیم با نیروی هوایی امریکا ایجاد گردد.
دیدگاه تان را بنویسید