اروپا دنبالهرو امریکا در پروندههای سیاسی؟
استقلال اروپا زیر سایه دلار رنگ باخت! برجام در چنگال وابستگی اروپا به امریکا
عباس عراقچی در مصاحبهای عنوان کرده که اروپا چندان اختیاری در رأیدهی ندارد و لااقل در پرونده ایران، تابع امریکا و همسو با اوست.
شایانیوز- عباس عراقچی در گفتگویی، بار دیگر به واقعیتی اشاره کرد که سالهاست در مناسبات بینالمللی و به ویژه در حوزه سیاست خارجی اروپا مطرح است: اینکه سه کشور اروپایی عضو برجام، موسوم به E3 (انگلیس، فرانسه و آلمان)، در بسیاری از بزنگاههای حساس نه بر اساس منافع مستقل خود، بلکه تحت تأثیر فشارهای مستقیم یا غیر مستقیم ایالات متحده تصمیمگیری میکنند. عراقچی تأکید کرده است که این کشورها در دو مقطع مهم، هنگام رأیگیری درباره قطعنامه مربوط به ادامه تعلیق تحریمها علیه ایران، از رأی مثبت خودداری کردند؛ تصمیمی که به باور او، بیش از آنکه ریشه در محاسبات راهبردی اروپایی داشته باشد، بازتابی از فشارها و خواست امریکا بود.
این ماجرا نشان میدهد که سرنوشت یکی از مهمترین ابزارهای حقوقی در برجام، یعنی مکانیسم ماشه، عملاً به اراده و خواست ایالات متحده گره خورده است. واشنگتن پس از خروج یک جانبه از برجام در سال ۲۰۱۸، در موقعیتی قرار گرفت که از نظر حقوقی دیگر نمیتوانست به طور مستقیم این مکانیسم را فعال کند. با این حال، دولت امریکا با استفاده از نفوذ سیاسی و اقتصادی خود، اروپا را وادار کرد به گونهای عمل کند که نتیجه نهایی چیزی جز بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران نباشد. به بیان دیگر، اگرچه در ظاهر اروپا بازیگر اصلی این روند بود، اما در واقع این واشنگتن بود که صحنهگردانی کرد و مسیر را به سمتی برد که پایان آن چیزی جز احیای تحریمها نبود.
![]()
نکته مهم اینجاست که بسیاری از تحلیلگران معتقدند این تصمیم اروپا برخلاف میل باطنی آنها اتخاذ شد. چرا که کشورهای اروپایی بارها اعلام کردهاند که حفظ برجام را تنها مسیر واقعبینانه برای حلوفصل بحران هستهای ایران میدانند. حتی انگلیس به صراحت اعلام کرده است که «هیچ جایگزینی برای برجام وجود ندارد» و هر راهحلی باید در چارچوب همین توافق جستوجو شود. این موضعگیری نشان میدهد که اروپا، دستکم در سطح بیانیههای رسمی، همچنان به برجام به چشم یک چارچوب حقوقی و دیپلماتیک معتبر نگاه میکند. با این حال، فاصله میان مواضع علنی و رفتار عملی آنها، شکافی جدی در اعتماد تهران به پایتختهای اروپایی ایجاد کرده است.
از دید تحلیلی، این وضعیت چند پیام مهم دارد:
نخست، اروپا با وجود تلاش برای نمایش استقلال راهبردی، در مواقع بحرانی همچنان در مدار تصمیمات امریکا حرکت میکند و این وابستگی ساختاری، اعتبار بینالمللی آن را خدشهدار کرده است. دوم، ایران دریافته است که مکانیسم ماشه، اگرچه بر اساس متن برجام طراحی شد، اما در عمل ابزاری است که واشنگتن حتی در غیاب عضویت رسمی در توافق نیز توانسته آن را به کار گیرد. سوم، اروپا ناچار است میان فشارهای امریکا و تعهداتش در برجام تعادل برقرار کند، اما تجربه سالهای اخیر نشان داده که کفه ترازو اغلب به سود واشنگتن سنگینی میکند.
![]()
افزون بر این، برخی تحلیلگران بر این باورند که ماجرای مکانیسم ماشه تنها یک نمونه از الگوی کلیتری است که در آن اروپا، به دلیل وابستگی عمیق اقتصادی و امنیتی به امریکا، قادر به پیشبرد سیاست خارجی مستقل نیست. این وابستگی نهتنها در حوزه ایران بلکه در موضوعاتی مانند جنگ اوکراین، رقابتهای اقتصادی با چین و حتی در زمینه سیاستهای انرژی نیز به چشم میخورد. در واقع، اروپا در بسیاری از موارد در جایگاهی قرار دارد که بیش از آنکه بازیگر مستقل باشد، نقش یک همراه اجباری برای ایالات متحده را ایفا میکند؛ همراهیای که گاه با خواست واقعی سیاستمداران اروپایی همخوانی ندارد، اما فشارهای ساختاری ناتو، دلار و بازارهای جهانی، آنها را به سمت تبعیت میکشاند.
از سوی دیگر، تجربه اخیر به ایران نشان داده است که امید بستن به استقلال راهبردی اروپا، دستکم در کوتاهمدت، چندان واقعبینانه نیست. چرا که اتحادیه اروپا هنوز نتوانسته میان شعارهای استقلالطلبانه و واقعیتهای میدانی سیاست خارجیاش توازن برقرار کند. در نتیجه، هر بار که پای ایران و برجام به میان میآید، اروپا نهایتاً در مدار خواست امریکا حرکت میکند و این مسأله عملاً امکان هرگونه اعتمادسازی پایدار میان تهران و پایتختهای اروپایی را از میان برده است.
در نهایت، آنچه این پرونده بار دیگر به نمایش گذاشت، این است که برجام همچنان تنها چارچوب باقیمانده برای جلوگیری از تشدید بحران هستهای ایران است، اما تداوم حیات آن نیازمند استقلال واقعی اروپا و بازتعریف مناسباتش با امریکا خواهد بود؛ چیزی که در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری دور از دسترس به نظر میرسد.
دیدگاه تان را بنویسید