آقایان تیم ملی مهدی طارمی، مهدی رحمتی نیست!
رسانههای ریزودرشت دنیا از دعوتنشدن مهدی طارمی به تیم ملی نوشته و ۹۹ درصد آنها از چنین تصمیمی ابراز تعجب کردهاند.
فهرست بازیکنان دعوتشده به تیم ملی ایران برای دو بازی با لبنان و سوریه در ادامه رقابتهای انتخابی جام جهانی منتشر شده و اسم مهدی طارمی، یکی از ستارههای تیم ملی، در فهرست دعوتشدگان دیده نمیشود. دلیلش اختلافنظر بهوجودآمده با دراگان اسکوچیچ، سرمربی کروات، تیم ملی ایران است. اصل اختلافنظر این دو هم در نوع خود پیشپاافتاده و شاید مسخره باشد. دراگان اسکوچیچ در گفتگو با یکی از رسانههای کروات از تکنیک بازیکنان ایرانی تعریف کرده و در عوض گفته آنها چندان تاکتیکپذیر نیستند.
به گزارش «شایانیوز» به نقل از شرق؛ مهدی طارمی هم در یکی از روزهای خوبش در پورتو، در توییتر پاسخ سرمربی تیم ملی ایران را بدون اینکه اسمی از او بیاورد، داد و نوشت که بازیکنان ایرانی خیلی هم تاکتیکپذیر هستند و مشکل جای دیگری است. همین دو جمله باعث شده اختلافی جدی بین سرمربی و مهاجم سرشناس تیم ملی ایران به وجود بیاید. اوج این اختلاف هم مربوط به زمان کنونی است که دراگان اسکوچیچ تصمیم گرفته نام مهدی طارمی را از تیم ملی ایران خط بزند.
عدهای در این بین از دراگان و کاری که او انجام داده حمایت کرده و عدهای هم از سرمربی تیم ملی انتقاد کردهاند. بااینحال بسیاری با تداعیکردن داستان اختلاف کارلوس کیروش با مهدی رحمتی در بازیهای انتخابی جام جهانی برزیل، عنوان کردهاند که مهدی طارمی هم بهزودی قرار است به سرنوشت مهدی رحمتی دچار شود.
۱- مهدی طارمی، مهدی رحمتی نیست
عجیب است که داستان مهدی طارمی با مهدی رحمتی مقایسه شود. رحمتی در مرحله انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴، بعد از شکست تیم ملی برابر ازبکستان، در بیانیهای اعلام کرد فعلا برای مدتی نمیتواند تیم ملی را همراهی کند. کیروش هم پاسخش را داد که چرا برای مدت کوتاهی؟ بهتر است همیشه از تیم ملی خداحافظی کرده و استراحت کنی.
اصل داستان جایی بود که مهدی رحمتی بهصورت رسمی اعلام کرد نمیتواند تیم ملی را همراهی کند؛ اما اکنون در مورد مهدی طارمی، مسئله متفاوت و برگرفته از یک اختلافنظر است. ضمن اینکه با تمام احترام به مهدی رحمتی، اصلا وجهه بینالمللی این دو را نمیشود با هم مقایسه کرد.
طارمی اگر نگوییم بینالمللیترین، یکی از بینالمللیترین بازیکنان ایران در فوتبال دنیاست. درخششهای مداوم او در ترکیب پورتو در لیگ پرتغال و لیگ قهرمانان اروپا، بهخوبی نقش مثبت او را در سفیر فوتبال ایران بودن نشان میدهد؛ موضوعی که اصلا درباره مهدی رحمتی صدق نمیکرد. اگرچه اختلافنظر کیروش و رحمتی در رسانههای داخلی بازتاب زیادی داشت، ولی همین حالا، رسانههای ریزودرشت دنیا از دعوتنشدن مهدی طارمی به تیم ملی نوشته و ۹۹ درصد آنها از چنین تصمیمی ابراز تعجب کردهاند. کدام تحلیل منطقیای میپذیرد که یکی از رسانهایترین بازیکنان تیم، در آستانه جام جهانی از تیم ملی کنار گذاشته شود؟ درست در روزهایی که فدراسیون و باشگاههای مختلف در تلاش هستند تا هرطور شده بُعد و وجهه رسانهایشان را بالا ببرند تا زمینه جذب بیشتر مخاطب و اسپانسر را به همراه داشته باشند، در ایران این مسیر برعکس طی شده است.
۲- اسکوچیچ، کیروش نیست
این یکی هم از همان اشتباهات استراتژیکی است که سرمربی تیم ملی در آستانه رقمزدنش است. درست است که جایگاه سرمربی تیم ملی ایران جایگاه رفیع و شایان احترامی است، ولی به نظر میرسد سوءتفاهم این زمینه، خیلی تندوتیز است. کیروش، مربی سختگیری بود که به نظم و انضباط در تیم ملی اهمیت زیادی میداد و مقابل بیانضباطی، سفت و سخت ایستادگی میکرد. آیا اظهارنظر مهدی طارمی بیانضباطی است؟ چطور سرمربی تیم ملی به خودش اجازه داده درباره بازیکنان ایرانی حرف بزند و نقطه ضعف آنها را جار بزند، ولی توان شنیدن یک پاسخ ساده را هم نداشته است؟ به نظر میرسد اسکوچیچ در این زمینه، بیش از آنکه مصلحت تیم را در نظر گرفته باشد، مشکل را شخصی قلمداد کرده است. او بینظمی را با نظر شخصی اشتباه گرفته است.
از طرفی به نظر میرسد دراگان در این زمینه بیش از هر زمان دیگری، اسیر مشاورههای بیرونی شده است. همان مشاورانی که یکریز زیر گوشش خواندهاند که طارمی را دعوت نکن تا نشان دهی چیزی از کارلوس کیروش کم نداری. دوباره به نظر میرسد مثل خود اسکوچیچ، مشاوران او هم دچار اشتباه شده و حرفهای مهدی طارمی را با بیانضباطی در تیم ملی قاطی کردهاند.
از طرفی، اسکوچیچ در این مقطع زمانی هرچقدر هم که تلاش کند، کیروش نمیشود. خوب یا بد، بسیاری از بازیکنان تیم ملی، بدون، چون و چرا پذیرای حرفها و نظرات کیروش بودند، ولی کیست که نداند همین حالا در رختکن تیم ملی اختلافنظرها زیاد است و ستارههای بزرگ تیم بهویژه آنهایی که فرصت چندانی برای بازیکردن به دست نمیآورند، دل خوشی از اسکوچیچ ندارند. اگر قرار به پرسش نظر بازیکنان مبنی بر ادامه یا عدم همکاری با اسکوچیچ باشد، بازیکنان تیم ملی پشت دراگان قرار میگیرند؟ اشتباه استراتژیک دراگان، با وجود نتایجی که گرفته همینجاست؛ او در اولین لغزشش با تیم ملی، اعتماد و حمایت بازیکنان را از دست میدهد و به سرنوشتی که دوست ندارد دچار میشود.
۳- آزادی بیان در قرن ۲۱!
مشخص نیست مسئولان تیم ملی فوتبال ایران از رئیس فدارسیونش تا سرمربی و سرپرست بحثبرانگیز تیم ملی، در کدام مقطع زمانی گیر کردهاند که توانایی حلوفصلکردن یک اختلافنظر ساده را هم ندارند. دراگان بهراحتی نظرش را درباره بازیکنان ایرانی گفته و کسی، برخلاف میل باطنیشان شاید، بر او خردهای نگرفته است. یکی مثل مهدی طارمی هم نظرش را بهسادگی عنوان کرده و پاسخ اسکوچیچ را داده است. حال مسئولان تیم ملی در کدام عصر گیر افتادهاند که اعتقادی به آزادی بیان ندارند؟ از این اختلافها روزانه و بهصورت ساعتی در تمامی تیمهای مطرح و غیرمطرح دنیا وجود دارد و بسیاری از بازیکنان، با نظر سرمربیان و برعکس موافق نیستند، ولی پروژه حذف و خطزدن، آخرین گزینه روی میز برای تیمهایی است که مدیران درست و حسابی دارند. نه اسکوچیچ حرف بدی زده و نه مهدی طارمی، ولی به نظر میرسد آتشبیار معرکه چنان زیاد است که چند جمله ساده به بحرانی بزرگ تبدیل شده است.
۴- خیریت یا مصیبت؟
مهدی طارمی در دوران حضورش در فوتبال ایران کم چالش نداشته است؛ از خودبزرگبینی در پرسپولیس تا خلق واژه خیریت. بااینحال او بعدا حرفهای و حرفهایتر شده و بهخوبی میداند برای موفقیت یک تیم و یک مجموعه، همدلی حرف اول و آخر را میزند. اگرچه او حق دارد نظرش را بیان کند، ولی میتواند شیوهای متفاوت در پیش بگیرد که حس همدلی و انسجام تیمی، آنهم در این برهه زمانی از دست نرود. صعود به جام جهانی، بیشترین نفعش به ملیپوشانی میرسد که فرصت درخشیدن در بزرگترین عرصه فوتبالی در دنیا را به دست میآورند.
حال اگر مهدی طارمی تصور کند که باید به عصر بازیکنسالاری برگشت و مربی از بازیکن حرفشنوی داشته باشد، بهتر است سری به تمرینات هرروزهاش در پورتو بزند تا ببیند مربی برای بازیکن تصمیم میگیرد یا برعکس؟ همچنان با تأکید بر اینکه مهدی طارمی را نباید با مهدی رحمتی مقایسه کرد و حتی نباید اسکوچیچ را با کارلوس کیروش، ولی این مسئله را هم نباید از یاد برد که تیم ملی همان تیم ملی است و هرگز تغییری در ماهیتش ایجاد نمیشود. حال اگر مهدی طارمی خودش را بالاتر از تیم ملی ببیند، این دیگر اسمش خیریت نیست و مصیبت است!
دیدگاه تان را بنویسید