بازیگر چادری تلویزیون با "آرایشی فوقِ خفن" برای تولدش؛ چقدرم قرتی و نازه!
نیلوفر شهیدی بازیگر سریال "به کجا چنین شتابان" می باشد که برخلاف تصورتان بسیار قرتی است و به تازگی تصاویر میکاپ خفنش را برای تولد منتشر کرد.
نیلوفر شهیدی بازیگر شناخته شده ایرانی است که شاید چندان او را با اسم نشناسید اما چهره اش همه را به یاد سریال پربیننده «به کجا چنین شتابان» می اندازد که در نقش دختری چادری و معتقد را بازی می کرد.
به گزارش«شایانیوز» نیلوفر شهیدی از فعالین اینستاگرام است که برخلاف چهره معصوم و نقش های ساده اش خیلی هم قرتی می باشد. این بازی جوان بعد از بازی در سریال "گاندو" ان هم در نقشی کوتاه فعالیتش بسیار کم شد اما ظاهرا در حوزه مدلینگ رفته و فعال است.
از این ها که بگذریم نیلوفر شهیدی یک آذر ماهی است و به تازگی هم جشن تولدش بوده و با تاخیر تصاویر خود را بالاخره منتشر کرد. او برای میکاپ و عکس هایش پیش خانم مریم رهنما رفته که از بهترین میکاپ آرتیست های ایرانی هستند و سلبریتی ها را آرایش می کنند آن هم چه آرایشی، در حد تغییر چهره از عادی به هلو!
در ادامه تصاویرش را با میکاپی غلیظ مشاهده می کنید، شاید هم در نگاه اول خانم خانما را نشناسید.
ظاهرا فضای مجازی راه درآمد خوبی برای هنرمندان چه آن هایی که در سینما پر کارند و چه آن هایی که کم کارند شده است.
به خصوص خانم های بازیگر که می توانند از زیبایی و چهره شان برای مدل های مختلف استفاده کنند و یا تبلیغات گسترده ای همانند بهاره رهنما و صبا راد انجام دهند. البته این کار از حد و حدودش که بگذرد آن نفر را تبدیل به شخصیتی منفور می کند و دیگر کاربران به عنوان هنرمندی دوست داشتنی او را نمیشناسند.
و اما در ادامه بیشتر با نیلوفر شهیدی آشنا شوید.
بیوگرافی نیلوفر شهیدی
نیلوفر شهیدی متولد 1360 در تهران، بازیگر است. فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته مهندسی کامپیوتر می باشد، از تلویزیون شروع و در این قاب به شهرت رسید، و از پنه لوپه کروز بعنوان الگوی هنری خود یاد می کند.
ازدواج
نیلوفر شهیدی ازدواج کرده و متاهل می باشد، انتشار عکس مدل میکاپ ایشان و همسرشان در آبان 1398 تایید رسمی ازدواج وی بود.
پدر شما اسفندیار شهیدی یکی از مدیران فیلمبرداری قدیمی سینماست که در همین رشته کار تدریس هم انجام میدهد . می توان گفت پس شما از سینما با وجود پدر دور نبودید. چه قدر حضور ایشان مشوّق بازیگری برای شما بود؟
سؤال شما جالب است، باورتان نمی شود حتی پدرم دوست نداشت من وارد سینما یا حوزه بازیگری شوم. با اینکه رشته هنر در دانشگاه قبول شدم باز هم اجازه نداد در این رشته تحصیل کنم. به همین علت مهندسی کامپیوتر خواندم.
چند مقطع بعد بدون اجازه پدر تصمیم گرفتم در کلاسهای بازیگری ثبت نام کنم، که باز بابا متوجه شدند و نتوانستم این کلاس ها را ادامه دهم. تا اینکه یک بار بطور اتفاقی رفتم سر کاری که پدرم مدیر فیلمبرداری و آقای صادق کرمیار هم کارگردان آن فیلم بودند.
پس کارهای آقای شهیدی را دورادور دنبال می کردید و سر صحنه می رفتید. باتوجه به علاقه ای که داشتید خودتان را از سینما یا حوزه بازیگری و کار دور نمی کردید. غیر از این مسئله دیدن فیلم های روز جهان یا سینمای ایران را هم قطعاً برای رسیدن به هدفتان دنبال می کردید.
مدام کارهای بابا را دنبال می کردم زیرا علاقه داشتم. من به نوعی کنار دوربین بزرگ شدم. از طرفی چون بابا در این حوزه بود ما تمام فیلم های روز جهان یا سینمای ایران را دنبال می کردیم. اما خیلی تفاوت میکند تو با کسی فیلم ببینی که با سینما آشناست و همیشه پس از دیدن فیلم با هم صحبت می کردیم و من در همان زمان هم تجربه می کردم.
نخستین تجربه بازیگری شما چه طور شکل گرفت؟
همان زمانیکه بطور تصادفی سر کار آقای کرمیار رفته بودم ایشان به من پیشنهاد بازیگری دادند و من خودم حقیقتا زیاد جدّی نگرفتم تا اینکه حدود دو ماه بعد یک روز به من زنگ زدند و گفتند قرار است یک فیلم تلویزیونی را بزودی کلید بزنند و از من دعوت کردند در آن بازی کنم که عنوان آن رؤیا بود. من اصلاً از دوربین نمی ترسیدم ولی برای این فیلم که نخستین کارم بود، خیلی برایم دشوار بود و آن روز حس کردم بازیگری کار بسیار سختی است.
من در این فیلم نقش رویایی خانم مرجان شیر محمدی را بازی می کردم؛ زنی که در حال مرگ بود و دائم یک رویا را مشاهده می کرد و وی آن رویا را در واقعیت پیدا میکند و همسر و کودکش را به وی می سپارد و بعد فوت میکند.
اکنون که سرانجام وارد این حوزه که مورد علاقه تان بوده، شده اید، شهرت از اول چه قدر برایتان اهمیت داشت؟
برایم خیلی مهم نبود. هدف من چیز دیگری است. نمی گویم از شهرت و چهره شدن بدم میاید ، اینکه ذات آدمی است. ولی دلواپسی اصلی من یک هنرپیشه خوب شدن بوده و هست. احتمالا می توانستم از طریق عنوان پدرم بیش تر به هدفم برسم ولی هیچوقت چنین کاری نکردم. بهرحال ایشان مؤافق این مسئله نبود و در آن هنگام اصلاً کمکی به من نمی کرد.
ولی اکنون خوشحال هستم، هنگامی که کاری از من پخش میشود زنگ میزند و نقد میکند و حتی برخی وقت ها تشویقم میکند. این برایم رضایتبخش بود. این آرزوی من است که بتوانم روزی جایگاهی مانند ایشان در سینما پیدا کنم.
می خواهم مدام برای مخاطبم جذاب باشم و از دیدن من در نقش های گوناگون به شوق بیاید. دلم نمی خواهد روزی فرا برسد که برای مخاطبم تکراری شوم.
خاک توسر همتون کنم بی حجابی هنر نیست چقدر شوهرتون بیغیرتن