کودکان در لباس شیک بزرگسالی

یازدهمین قسمت از سریال گیسو به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی هومن کبیری، چهارشنبه بیست و دوم اردیبهشت به صورت اختصاصی در سایت نماوا منتشر شد.

اوضاع قرارداد تبلیغات رستوران خوب نیست و سهیل هنوز به ایده ای برای کلیپ نرسیده است و نهایتا به پیشنهاد پیمان برای استفاده از شاخ های مجازی رضایت می دهند. از سویی دیگر کتایون هم به سهیل فشار می آورد. سهیل دلیل کندی کار را تمرکز نداشتن خودش به خاطر مشکلاتش با پگاه عنوان می کند.

کتایون سهیل را تحریک می کند که طلاقش را رسمی کند و از رابطه ی بیمارگونه اش بیرون بیاید. سهیل صبح روز بعد با پگاه قرار محضر می گذارد. پگاه اما سر قرار نمی رود و به جایش به رستوران می رود و با کتی درگیر می شود و رستوران را به هم می ریزد.

برای ماجرای لوسی هم یک مدعی تازه پیدا می شود. زن ثروتمندی که ادعا می کند همسر رادمهر بوده  و مادر دختری که انگشت پایش شش انگشت داشته است. لوسی ابتدا این نشانه را انکار می کند اما کمی بعد به پیمان می گوید که نشانه درست است.

سریال گیسو روالی را طی می کند که یک قسمت در میان سراغ پرونده ی مالی حاج یونس و مسائل احساسی کاراکتر هایش در نوسان است. در قسمت یازدهم هم باز نوبت به احساسات سطحی میان پگاه، کتی و سهیل رسیده است. چنین قصه هایی در سریال های ترکیه ای هم دیگر به چشم نمی خورد.

سطح درگیری ها و کشمکش های میان کاراکتر ها به حدی کودکانه است که باورش بسیار سخت است. چیزی به اسم شخصیت پردازی برای هیچ کدام از کاراکتر ها صورت نگرفته است و همه ی آن ها با نوعی گیجی و منگی در موقعیت های مختلف و اغلب تکراری قرار می گیرند.

همین نبودن شخصیت پردازی است که از پیمان یک دلقک و از سهیل یک مترسک ساخته است. محمدرضا گلزار دیگر نه سن و سال گذشته اش را دارد و نه فیزیک قدیمش را. این که هنوز هم او را در نفش مرد جذابی که چشم همه به دنبالش است بگذاریم چیزی جز دافعه در بیننده ایجاد نمی کند. شخصیت پیمان هم که جز لودگی های بی مزه کار دیگری ندارد. نه کل کل کردن هایش با سهیل، نه برخوردش با مدعیان آشنایی با لوسیا و نه هیچ چیز دیگر او معنایی ندارد و فقط برای خنده گرفتن و مزه پرانی در سریال گنجانده شده است که از پس آن هم بر نمی آید.

به هر ترتیب سریال گیسو به قسمت یازدهمش می رسد. سریال بی کیفیت دیگری که منوچهر هادی روانه ی شبکه ی نمایش خانگی کرده است. سریال قبلی او، دل، هم با همین ملال آوری همراه بود و واقعا می تواند جالب باشد که ببینیم هادی بعد از گیسو، که مثل دل شکست خورده است، سراغ چه کاری می رود...؟