|

جنون تعرض به کودکان برای تقاص/ قاتلی که با تبر قربانی را شکنجه میداد و بعد لذت میبرد

آلبرت مرد مهربانی که قابل اعتماد به نظر می رسید، اما زمانی که با قربانیانش تنها بود، هیولای درونش رها میشد، هیولایی به شدت منحرف و بی رحم.

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز- همیلتون هاوارد یا همان آلبرت فیش به عنوان یکی از شرورترین پدوفیل ها، قاتلان سریالی کودکان و آدم خواران تمام دوران شناخته می شود. پس از دستگیری، او به آزار و اذیت بیش از 400 کودک و شکنجه و کشتن چند تن از آنها اعتراف کرد، هرچند معلوم نبود که این گفته او صحت داشته باشد یا خیر. فیش مرد کوچک و مهربانی بود که قابل اعتماد به نظر می رسید، اما زمانی که با قربانیانش تنها بود، هیولای درونش رها میشد، هیولایی چنان منحرف و بی رحم که جنایاتش باورنکردنی به نظر می رسد. 

24

ریشه های جنون؛ لذت از آزار

فیش در 19 می 1870 در واشنگتن دی سی از خانواده رندال و الن فیش به دنیا آمد. خانواده او سابقه طولانی بیماری روانی داشتند. عمویش مبتلا به شیدایی بود، برادرش به یک آسایشگاه روانی دولتی فرستاده شد و خواهرش نیز به آفت و رنج روانی مبتلا شد. مادرش توهمات بصری داشت. سه نفر از بستگان دیگر او نیز به بیماری روانی مبتلا بودند.

27

پدر و مادرش او را در سنین جوانی رها کردند و او را به یتیم خانه فرستادند، مکانی که در آن وحشیانه به یاد فیش بود، جایی که او در معرض ضرب و شتم منظم و اعمال وحشیانه سادیستی قرار گرفت. گفته می شود که او مشتاقانه منتظر آزار و اذیت بود زیرا از آن لذت می برد. وقتی از فیش در مورد یتیم خانه سوال شد، گفت: "تا نزدیک به نه سالگی آنجا بودم، و اینجا بود که اشتباه شروع کردم. بی رحمانه شلاق خوردیم. پسرها را دیدم که کارهای زیادی انجام می دادند که نباید می کردند."

25

ترک یتیم خانه و آغاز شرارت

در سال 1880 الن فیش که اکنون بیوه شده بود، یک شغل دولتی داشت و به زودی فیش را از پرورشگاه خارج کرد. او تحصیلات رسمی بسیار کمی داشت و بزرگ شد بیشتر با دستانش کار کرد تا مغزش. مدت زیادی از بازگشت فیش برای زندگی با مادرش نگذشته بود که با پسر دیگری رابطه برقرار کرد که او را با نوشیدن ادرار و خوردن مدفوع آشنا کرد.

در سال 1890 او به نیویورک نقل مکان کرد و جنایات خود را علیه کودکان آغاز کرد. او با کار به عنوان یک فاحشه پول درآورد و شروع به آزار پسرها کرد. او کودکان را از خانه‌هایشان بیرون می‌کشید، آنها را به روش‌های مختلف شکنجه می‌کرد و سپس به آنها تجاوز کرد. با گذشت زمان، تخیلات جنسی او با کودکان شیطانی تر و عجیب تر شد و اغلب به قتل و آدم خواری آنها ختم می شد.

21

فرار همسر و ترسناک شدن لذت بردن ها

آلبرت در سال 1898 ازدواج کرد و صاحب شش فرزند شد. بچه ها تا سال 1917 زندگی متوسطی داشتند، زمانی که همسر فیش با مرد دیگری فرار کرد. در آن زمان فیش را به یاد می آوردند که گهگاه از آنها می خواست در بازی های سادومازوخیستی او شرکت کنند. در یکی از این بازی‌ها او از بچه‌ها خواست تا با پارویی پر از میخ او را پارو بزنند تا زمانی که خون روی پاهایش جاری شود. او همچنین از فشار دادن سوزن به عمق پوست خود لذت می برد.

31

آلبرت اغلب در ایالت های سراسر کشور کار می کرد. برخی بر این باور بودند که او ایالت هایی را انتخاب کرد که عمدتاً مردمان آفریقایی-آمریکایی در آن زندگی میکردند. زیرا فکر می کرد پلیس زمان کمتری را برای جستجوی قاتل کودکان آفریقایی-آمریکایی صرف می کند. بنابراین، او کودکان سیاه پوست را برای تحمل شکنجه هایش با استفاده از "ابزار جهنم" خود انتخاب کرد.

28

آلبرت فیش به دنبال قربانی برای شکنجه

در سال 1928، فیش به آگهی ادوارد باد 18 ساله پاسخ داد که به دنبال کار پاره وقت برای کمک به امور مالی خانواده بود. فیش که خود را آقای فرانک هاوارد معرفی کرده بود، با ادوارد و خانواده اش ملاقات کرد تا در مورد آینده ادوارد گفتگو کند. فیش به خانواده گفت که او یک کشاورز در لانگ آیلند است که به دنبال پرداخت 15 دلار در هفته به یک کارگر جوان قوی است. شغل ایده آل به نظر می رسید و خانواده باد که از شانس ادوارد در یافتن شغل هیجان زده شده بودند، بلافاصله به آقای هاوارد مهربان و مودب اعتماد کردند.

20

فیش به خانواده باد گفت که او هفته بعد بازخواهد گشت تا ادوارد و یکی از دوستان ادوارد را به مزرعه اش ببرد تا کار را آغاز کند. فیش در روز وعده داده شده حاضر نشد اما با ارسال تلگرامی عذرخواهی کرد و تاریخ جدیدی را برای ملاقات با پسرها تعیین کرد. وقتی فیش در 4 ژوئن وارد شد، طبق قولی که داده بود، با هدایایی برای همه بچه‌های باد آمد و برای ناهار با خانواده دیدار کرد. آقای هاوارد از نظر باد یک پدربزرگ دوست داشتنی معمولی به نظر می رسید.

پس از ناهار، فیش توضیح داد که باید در جشن تولد کودکان در خانه خواهرش شرکت کند و بعداً برای بردن ادی و دوستش برمی‌گردد. او سپس به جوان ها پیشنهاد کرد که به او اجازه دهند دختر بزرگشان، گریس 10 ساله، را به مهمانی ببرد. والدین بی خبر موافقت کردند و بهترین لباس یکشنبه اش را به او پوشاندند. گریس که از رفتن به یک مهمانی هیجان زده بود، خانه را ترک کرد و دیگر هرگز زنده دیده نشد.

30

تحقیق شش ساله و اعدام با صندلی برقی

تحقیقات در مورد ناپدید شدن گریس به مدت شش سال ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان یک وقفه اساسی در پرونده دریافت کردند. در 11 نوامبر 1934، خانم باد نامه‌ای ناشناس دریافت کرد که جزئیات عجیبی از قتل و آدم‌خواری دخترش ارائه می‌کرد. نویسنده، خانم باد را با جزئیاتی در مورد خانه خالی که دخترش در ووستر نیویورک به آنجا برده شد، نحوه شکنجه شدن، چگونگی در آوردن تن پوش از تنش، خفه کردن و تکه تکه کردن و خوردنش آشنا کرد. نویسنده برای تسکین خانم باد، قاطعانه اظهار کرد که گریس مورد تجاوز جنسی قرار نگرفته است.

با ردیابی کاغذی که نامه روی آن نوشته شده بود، در نهایت پلیس را به خانه ای برد که فیش در آن زندگی می کرد. فیش دستگیر شد و بلافاصله به کشتن گریس و سایر کودکان اعتراف کرد. فیش، در حالی که جزئیات وحشتناک شکنجه ها و قتل ها را توصیف می کرد، لبخند می زد، به عنوان خود شیطان در نظر کارآگاهان ظاهر شد.

23

جنونی که اعدام حکمش بود

در 11 مارس 1935، محاکمه فیش آغاز شد و او به دلیل جنون خود را بی گناه خواند. او گفت که صداهایی در سرش به او می‌گفت که بچه‌ها را بکشد و جنایات وحشتناک دیگری را مرتکب شود. با وجود روانپزشکان متعددی که فیش را دیوانه توصیف کردند، هیئت منصفه پس از یک محاکمه 10 روزه، او را عاقل و مجرم تشخیص داد. او به مرگ بر اثر برق گرفتگی محکوم شد. در 16 ژانویه 1936، فیش در زندان سینگ سینگ در اوسینینگ نیویورک دچار برق گرفتگی شد، روندی که طبق گزارشات فیش به عنوان "هیجان جنسی نهایی" به آن نگاه می کرد، اگرچه بعداً این ارزیابی به عنوان شایعه رد شد.

22

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

از نگاه ورزش

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها

عصر تکنولوژی

نیازمندی‌ها