رسوایی شایگان در مقابل همسر اولش

شانزدهمین قسمت از سریال می خواهم زنده بمانم به کارگردانی شهرام شاه حسینی و تهیه کنندگی محمد شایسته دوشنبه هفدهم خرداد ماه به صورت اختصاصی در سایت فیلمیو منتشر شد.

دشتی پیش از فرارش نواری ضبط کرده است. نواری که به دست زهره می رسد. زهره افشار، دست راست پدر پر نفوذش و همسر امیر شایگان. شایگان هر چیزی که به دست آورده است از حمایت های زهره بوده است. زهره در زمانی که شایگان به خاطر حاج افشار زخمی می شود خودش بالای سر شایگان می رود و او را تبدیل می کند به چیزی که اکنون هست. او شایگان را با کتاب خواندن، قدرت طلبی و حفظ آرامشش آشنا می کند.

به همین خاطر است که وقتی شایگان در مقابل زهره قرار می گیرد نمی تواند دستپاچگی اش را پنهان کند و خیلی زود خودش را وا می دهد و فرصت جبران می خواهد. زهره می تواند شایگان را در آستانه ی رسیدن به پست ریاستش از همه چیز بیندازد و همه چیزش را بگیرد. اما او وارد یک بازی با همسرش می شود. بازی ای که مشخص نیست به چه سمت و سویی می رود.

اما عرصه برای شایگان تنگ تر از قبل شده است چرا که نادر هم از سویی دیگر در پی انتقام است. نادر مدتی مخفیانه زندگی کرده است اما چیزی از انگیزه هایش برای انتقام کم نشده است و کشتن اتفاقی پدر شایگان هم برایش عذاب وجدانی به بار نیاورده است.

کاوه و شیوا هم نقشه ای جدید در سر دارند. به مفتاح خبر می رسد که یک زن پیشنهادی برای کار دارد. قرار گذاشته می شود و آن زن کسی نیست جز شیوا. شیوا نقشه ی کارخانه ی مورفین را به مفتاح نشان می دهد و پیشنهاد می دهد که دویست کیلو گرم تریاک را از آن جا بدزدند و رئیس کارخانه را به او تحویل دهند. شیوا پیشنهادش را می دهد و می رود که مفتاح را وسوسه کند.

این می تواند آخرین تلاش کاوه و شیوا باشد. این که این تلاش برای انتقام است یا هر هدف دیگری مشخص نیست. یک ماه از مرگ عماد می گذرد و مشخص نیست که بر کاوه و شیوا در این مدت چه گذشته است و آیا مفتاح و دار و دسته اش به دنبال آن ها بوده اند یا نه.

این تا حدی هم می تواند نقطه ی ضعف داستان باشد. این که در یک ماهی که گذشته است نه مشخص است که نادر کجا بوده و چه کرده است و نه شیوا و کاوه. انگیزه های آن ها هم از این بودن و ماندن و در پی بازی جدید بودن هنوز مشخص نیست.