|

رازهای هخامنشی؛ کمبوجیه دوم پسر بزرگ کوروش که متهم به برادرکشی شد

کمبوجیه دوم از پادشاهان هخامنشی و پسر اول کوروش بزرگ بود و پس از مرگ پدر تاج‌گذاری کرد. دوران حکومت او با فتح مصر، بحران جانشینی همراه شد.

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز-  کمبوجیه دوم یکی از بحث‌برانگیزترین پادشاهان  هخامنشی بود که از حدود ۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد بر ایران حکومت کرد. او فرزند بزرگ کوروش بزرگ بود و پس از مرگ پدر تاج‌گذاری کرد. دوران حکومت او با فتح مصر، بحران جانشینی و یکی از مهم‌ترین تحولات سیاسی  تاریخ هخامنشی همراه شد.

بخش عمده روایت‌های مربوط به زندگی وی نه از اسناد هم‌عصر ایرانی یا مصری، بلکه از متون یونانیِ متأخر و اغلب خصمانه به ما رسیده‌اند. همین مسئله باعث شده کمبوجیه به یکی از نمونه‌های کلاسیک «قربانیان روایت تاریخ» تبدیل شود؛ پادشاهی که میان واقعیت تاریخی و بازنمایی ایدئولوژیک، شکافی عمیق درباره  او شکل گرفته است.

jkjsgjdjdjhjkfn

کمبوجیه در سال ۵۲۹ پیش از میلاد، پس از مرگ کوروش، بر تخت شاهنشاهی هخامنشی نشست؛ امپراتوری‌ای که در آن زمان از آسیای صغیر تا فلات ایران و بین‌النهرین امتداد داشت و هنوز در حال تثبیت ساختارهای اداری، سیاسی و نظامی خود بود. برخلاف تصور رایج، او نه شاهی ناآزموده بود و نه ناگهان به قدرت رسید؛ شواهد بابلی نشان می‌دهند که کمبوجیه پیش از مرگ پدر، در مقام نایب‌السلطنه یا فرماندار بابل ایفای نقش می‌کرد و در آیین‌های رسمی، از جمله جشن سال نوی بابلی، حضوری فعال داشت. این نکته مهم است، زیرا تصویر پادشاهی بی‌ثبات و بی‌تجربه را که بعدها توسط هرودوت ترسیم شد به‌ طور جدی زیر سؤال می‌برد.

نقطهٔ اوج سلطنت کمبوجیه، بی‌تردید فتح مصر در سال ۵۲۵ پیش از میلاد است؛ رویدادی که نه ‌تنها یکی از بزرگ‌ترین فتوحات نظامی عصر باستان به ‌شمار می‌رود، بلکه جایگاه امپراتوری هخامنشی را به‌ عنوان یک قدرت فرامنطقه‌ای و جهانی تثبیت کرد. مصر، با پیشینه‌ای چند هزار ساله از دولت‌سازی، دیوان‌سالاری، دین و هویت ملی، به‌ سادگی قابل تسخیر نبود و شکست آن، موفقیتی استراتژیک محسوب می‌شد. نبرد پلوسیوم و سقوط ممفیس، پایان استقلال سیاسی مصر و آغاز دوره‌ای تازه در تاریخ این سرزمین بود. کمبوجیه پس از پیروزی، خود را فرعون نامید، وارد سنت‌های رسمی مصری شد و برخلاف آنچه روایت‌های یونانی القا می‌کنند، در اسناد اولیهٔ مصری نشانه‌هایی از پذیرش مشروعیت او دیده می‌شود؛ از جمله وقف‌هایی به معابد و تعامل با نهاد کاهنان.

lkkkdkkd;kl;

با این حال، تصویر کمبوجیه در آثار مورخان یونانی، به ‌ویژه هرودوت، به‌ طرز چشمگیری تیره و خصمانه است. او به‌ عنوان پادشاهی دیوانه، بی‌رحم، بی‌حرمتی‌ کننده به مقدسات و حتی قاتل برادر خود معرفی می‌شود. اما تاریخ‌نگاری مدرن به‌ درستی هشدار می‌دهد که این روایت‌ها باید در زمینهٔ فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک یونانیان که خود قربانی فتوحات هخامنشی بودند، خوانده شوند. همان‌گونه که پژوهش‌های معاصر نشان می‌دهند، بسیاری از داستان‌های منسوب به جنون کمبوجیه یا توهین او به خدایان مصری، یا تأیید باستان‌شناختی ندارند یا از نظر زمانی با اسناد رسمی در تضادند. به بیان دیگر، ما با پادشاهی مواجهیم که بیش از آنکه واقعاً دیوانه باشد، در حافظهٔ دشمنانش دیوانه تصویر شده است.

اما شاید مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین بحران دوران کمبوجیه، نه در میدان نبرد، بلکه در قلب قدرت سیاسی هخامنشی رخ داد: ماجرای بردیا و گئومات. بردیا، برادر کمبوجیه و پسر دیگر کوروش، طبق روایت رسمی داریوش بزرگ، پیش از لشکرکشی به مصر به ‌دستور کمبوجیه مخفیانه کشته شد تا تهدیدی برای سلطنت او نباشد. پس از آن، مردی به نام گئومات که در منابع «مغِ دروغین» نامیده می‌شود، خود را به‌ جای بردیا جا زد و بر تخت نشست. این روایت، که اساساً از کتیبهٔ بیستون و منابع یونانی برگرفته شده، ستون فقرات مشروعیت سیاسی داریوش را تشکیل می‌دهد؛ زیرا اگر گئومات  واقعاً غاصب بوده، داریوش نجات ‌دهندهٔ نظم مشروع به‌ حساب می‌آید.

opkdhlkdklkl

اما تاریخ‌پژوهی مدرن این روایت را با تردیدهای جدی مواجه کرده است. شماری از پژوهشگران معتقدند که ممکن است اصلاً گئوماتی در کار نبوده و شخصی که به قدرت رسید، خودِ بردیای واقعی بوده است؛ و داستان «مغ دروغین» بعدها ساخته شد تا کودتای داریوش و حذف یک پادشاه مشروع توجیه شود. نبود منابع مستقل هم‌عصر، تمرکز روایت بر کتیبه‌ای که خودِ پیروز ماجرا آن را نوشته، و سکوت اسناد بومی در برابر اتهام جعل هویت، همگی این تردیدها را تقویت می‌کنند. به این معنا، بحران جانشینی پس از کمبوجیه نه ‌فقط یک درگیری خانوادگی، بلکه یکی از بزرگ‌ترین نقاط تاریک تاریخ سیاسی هخامنشی است که هنوز نیز پاسخ قطعی ندارد.

مرگ کمبوجیه در سال ۵۲۲ پیش از میلاد نیز به همان اندازه رازآلود است. برخی منابع از مرگ بر اثر جراحت تصادفی سخن می‌گویند، برخی از خودکشی و برخی حتی احتمال حذف و قتل سیاسی را مطرح می‌کنند. آنچه مسلم است اینکه او در بازگشت از مصر، در بحبوحهٔ شورش‌ها و بحران جانشینی، جان خود را از دست داد و بدون وارث مشخص، امپراتوری را در وضعیتی به ‌شدت ناپایدار رها کرد و همین خلأ قدرت، مسیر را برای ظهور داریوش هموار ساخت.

کمبوجیه دوم را نمی‌توان با برچسب‌های ساده‌ای که در منابع به چشم می‌خورند، فهمید. او فاتح مصر، وارث امپراتوری کوروش و بازیگری کلیدی در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ ایران باستان بود. شکست او نه صرفاً شکست یک فرد، بلکه نتیجهٔ تلاقی قدرت گسترده، بحران مشروعیت، روایت‌سازی سیاسی و پیچیدگی‌های ادارهٔ یک امپراتوری چند قومیتی بود. شخصیت، سرگذشت و اقدامات کمبوجیه، مصداق عینی این واقعیت محض است: تاریخ را نه فقط فاتحان میدان جنگ، بلکه فاتحان روایت می‌نویسند.

پیشنهادات ویژه
پیشنهادات ویژه
دانش آراستگی
دیدگاه تان را بنویسید

آشپزی
خانه داری
تفریح و سرگرمی
دنیای سلبریتی ها