|

جنون شکنجه زنان/ قاتل پس از تجاوز قربانی را تیکه و در عروسک Hello Kitty مخفی کرد

افسانه هلو کیتی واقعی است؛ قتل تکان‌دهنده زنی که سر بریده‌اش را داخل عروسک گذاشتند هنوز کابوس پلیس هنگ‌کنگ است.

لینک کوتاه کپی شد
1

شایانیوز- خب باید بگم اگر طرفدار عروسک های هلو کیتی ای هستین..این داستان کاملا شما را تحت تاثیر قرار میده و دیگر قرار نیست هیچ وقت درباره اون گربه های بامزه مثل قبل فکر کنید؛  داستانی درباره ی یک زن که سرش از تنش جدا شده و درون یک عروسک هلو کیتی قرار داده شده است.. تا حالا این داستان رو شنیدید..؟

این قضیه در ماه می (May) سال ۱۹۹۹ میلادی شروع شد وقتی که یک دختر ۱۴ ساله پریشان به کلانتری در هنگ کنگ رفت و به یکی از پلیس ها گفت که روح یه زن مرده اون رو تسخیر کرده زنی که اون دختر دید،دور تا دور بدنش خونی و سیم های برق پیچیده شده بوده...

4

اولش پلیس ها باورش نکردن ،فکر کردن که  مواد غیرقانونی استفاده کرده و این فکر باعث تعجب اونا نمیشد چون گاهی اون دختر رو با آدم های نادرست(معتاد و...) دیدن   ولی بعدش دختر بهشون گفت در واقع اون شاهد یه قتل شده و می‌دونه که بدن اون شخص کجاست و کجا کشتن، بهشون توضیح داد که روح هفته هاست اون رو تسخیر کرده  و این قضیه قرار نیست تموم یا استپ بشه تا وقتی که بهشون اعتراف کنه.

پلیس ها هنوز هم شک داشتن با این حال همراه اون دختر به یه ساختمان رفتن در منطقه کولون (Kowloon/کال لون یا Cal loon هم گفته میشه) در هنگ کنگ، چیزی که پیدا کردن برای مدت های طولانی ای  در شک بزرگی قرارشون داد، به نظر نمیومد یه صحنه جرم عادی باشه،   اون آپارتمان پر از وسایل های هلو کیتی بود، از پرده ها تا حوله ها،کف زمین،محافظ ها،تلفن خونه میز ،کمد و خلاصه همه چی از هلو کیتی بود، در اندازه های مختلف ، به شکل های مختلف همه جای خانه ولی یه عروسک خیلی عجیب بود، یه عروسک خیلی بزرگ به شکل هلو کیتی پری دریایی  درونش،یه چیز وحشتناک قرار داشت که موی تن آدم سیخ میشه ،این قتل، یکی از وحشتناک ترین قتل های تاریخ هنگ کنگ بوده

3

پلیس ها کاملا تعجب کرده بودن که همچین اتفاقی توسط یه انسان دیگه افتاده باشه(این که یه انسان ،یه انسان دیگرو به این شکل بکشه) یکی از  مأمور هایی که بعداً به اون آپارتمان رفتن، گفت تا حالا تو ۲۱ سال از کارش (کالبد شکافی) همچین چیزی ندیده بود...

قربانی یه زن به اسمه فن منیه (Fan Manny) هست

اون از زمانی که کودک بوده زندگی سختی داشته (درواقع میتونیم بگیم بدبخت بوده ، زندگیه پر از بدبختی ای داشته)  این زندگی وقتی شروع کرد به سخت شدن که خانواده اون رو در زمان نوزادی ترک کردن و اون توی پرورشگاه دختران بزرگ شد و فکر کنم که بدونید جای زیاد قشنگی برای ی بچه نیست..

زمانی که ۱۶ سالش شد ،پرورشگاه به این فکر کرد که فن به اندازه ی کافی بزرگ شده و دیگه می‌تونه روی پای خودش وایسه پس اون از پرورشگاه بیرون انداختن  با نداشتن جایی برای رفتن و نداشتن ایده ای برای پیدا کردن یه شغل، فن خودش رو توی خیابان ها پیدا کرد درحال انجام هرکاری که می‌تونه باهاش خودش رو زنده نگه داره اون همچنین به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد و جنایت های کوچیکی انجام داد و بدن خودش رو مورد استفاده قرار داد تا هزینه جرم هاش رو بپردازه...

در می (May) سال ۱۹۹۶ میلادی ،فن با همسرش آشنا شد درحالی که به عنوان یه رقاص توی کلاب شبانه (Nightclub) کار میکرد، اون ها خیلی زود باهم ازدواج کردند و صاحب یک پسر شدند برای مدت کوتاهی فن درواقع احساس میکرد که می‌تونه صاحب و جزوی از یه خانواده باشه و ازش مراقبت کنه ولی درباره همسرش ،کسی که معتاد هم بود، رابطشون زیاد باهم خوب نبود و همسایه ها همیشه میشنیدند که باهم دعوا میکنن

اینبار فن تصمیم گرفت سر و سامونی به زندگیش بده بخاطر پسرش پس بیرون رفت و یه کار گرفت به عنوان میزبان توی نایت کلاب (Nightclub)، اون حتی سعی کرد درمان بشه  و ترک کنه و برای مدتی همه چیز به نظر خوب میومد، به نظر میومد داشت زندگیشون رو تغییر میداد و خوشبخت میشدن اما متاسفانه اینطوری نشد..

2

در سال ۱۹۹۷ فن با مردی به اسمه چان ماندلاک (Chon Mondlock)، یه دلال ۳۴ ساله و فروشنده مواد مخدر که به عنوان یک دلال بدنام و رهبر یک باند جرایم سازمان یافته یکی از مشتریان دائمیش شد؛   ماندلاک (Mondlock) یه مرد خطرناک بود ولی اعتیاد فن نمیذاشت متوجه خطرناک بودنش بشه ،پس رابطه ای بین این مرد و فن شکل گرفت (رابطه دوستانه یا... مهم نیست) کسی که همچنین فروشنده مواد مخدرش شده بود و از اونجایی که پولی که از نایت کلاب (Nightclub) و مورد استفاده قرار دادن بدنش در میاورد کافی نبود برای دادن خرج و مخارج خودش یه روز فن کاری کرد که به قیمت جونش تموم شد..

پس از یکی از جلساتشون، فن کیف پول ماندلاک (Mondlock) را گرفت و 20،000 دلار ازش دزدید ماندلاک (Mondlock) خیلی زود متوجه این قضیه شد و بهش گفت همه چیزهایی رو که دزدیده به علاوه 20،000 دلار سودش رو پس بده فن تونست 20،000 دلار رو پس بده ولی برای بقیه پول زمان بیشتری خواست

هرجور شده ماندلاک (Mondlock) نمیخواست منتظر بمونه و صبر کنه پس تصمیم گرفت یه کاره واقعا شدید و وحشتناک انجام بده..

در مارچه (March) سال ۱۹۹۹ ، ماندلاک (Mondlock) دوتا از آدم کش هاش رو بیرون فرستاد، لیانگ شین چاپ (Leung Shing-Cho) و لیانگ وای لون (Leung Wai-Lun) تا فن رو گیر بندازم و بیارنشش پیشش ...

 ماندلاک دوستاش  رو  به آپارتمانش دعوت میکرد تا از خشونت استفاده کرده و هرجور که دوست دارن از فن استفاده کنن و اینجوری ازشون پول میگرفت؛ هرجور شده ماندلاک به این فکر کرد که اینجوری ساده گرفتن پولش کافی نبود، اون میخواست فن رو تنبیه کنه و ازش به عنوان مثالی برای بقیه دخترا کسایی که امکان داره ازش دزدی کنن استفاده کنه و اینجا بود که قضیه واقعا وحشتناک شد..

همون سه تا مرد (ماندلاک و آدم کش هاش) فن رو به ی آپارتمان سه طبقه بردن در راه گرانول جایی که فن رو با سیم های برقی بستن و شروع کردن به کتک زدنش و برای مطمینم شدن این که هرکسی که بیرون از آپارتمانه نمیتونه صدای جیغ های فن رو بشنوه، اونا از پارچه ها کثیف استفاده کردن تا دهن فن رو ببندم و کتکش زدن و برای هفته ها شکنجش دادن

آفان (Often دختری که برای اعتراف رفت) که ۱۳ سالشه بوده اون موقع، با ماندلاک سر قرار میرفته کسی که سنش خیلی بیشتر از آفان هست، اون به دیدن ماندلاک  میومد و همچنین بعضی وقتا تو شکنجه دادن فن هم همکاری میکرد

5

یه بار آفان  ،ماندلاک رو دید که  پشت سرهم به سر فن میزد.. و درواقع آفان  هم بهش ملحق شد  بعداً اون به پلیس می‌گفت که فکر کرده این فقط برای خوش گذرونیه

هر روز این هیولاها با روش های جدیدی میومدن برای شکنجه کردن و  سو استفاده کردن از فن، از جمله سوزاندن گوشتش با پلاستیک و موم شمع و زمانی که فن رو شکنجه نمیکنن ، همشون به یه اتاق میرفتن باهم خوش میگذروندن به عنوان مثال بازی ویدئویی میکردم و نوشیدنی میخوردن ،انگار نه انگارشون کسی توی اتاق بغلی درحال جون دادنه

اونا همه این کار ها رو تکرار و تکرار و تکرار میکردن به مدت یه ماه، و فن ضعیف تر میشد هر سری بخاطر اون همه شکنجه ای که می‌کردنش به جایی رسید که فن حتی نمیتونست وایسه یا تکون بخوره یا حتی کاری بکنه بخاطر این که اون خیلی ضعیف بود  و همچنین اونا پایین پای فن رو هم سوزانده بودن

فن اون قدر ضعیف شده بود که دیگه هیچ دردی رو احساس نمی‌کرد اونا به این فکر کردن که دیگه شکنجه کردنش دیگه اون قدرت هم جالب نیست از اون جایی که فن عکس‌العملی نشون نمیده 

یکی از اونها گفت که ببندنش تو هوا آویزشون کنن و ازش به عنوان کیسه بکشه انسانی استفاده کنن ،اونا هم همین کارو کردن، از سیم های شارژر و کابل ها استفاده کردن یه سرش رو به فن بستن و سر دیگش رو به سقف و فن رو اونجا برای ساعت ها همین شکل میذاشتن و میرفتن بعضی وقتا حتی تا نصفه شب...

7

در ۱۵ آوریل (April) سال ۱۹۹۹، اونا تصمیم گرفتن یاری شام برن بیرون و فن رو بسته (زنجیر شده) تنها بزارن توی حموم، وقتی اونا بعد از ساعت ها برگشتن متوجه شدن که فن مرده و حتی بدنش شروع به تجزیه شدن و بو دادن کرده

شاید فکر کنید که اونا بلاخره فن رو بذاره تنها بزارن ولی نه اونا همچین کاری نکردن در واقع کاری که انجام دادن شاید همتون رو تو شک بدی قرار بده؛ خب اونا برای جمع کردن صحنه جرم، فن روی توی وان حموم قرار دادن و ..قطعه قطعه کردنش با استفاده از اره بعد  اون  رو جوشوندنش...

تا جایی که فهمیده شده، ماندلاک از همون وسایل آشپزخونه ای برای جوشاندن قطعه ها استفاده کرده که بعدا باهاشون  شام پخته ، اونا حتی از یه قاشق استفاده کردن و...

وقتی اونا بعضی از قطعه های بدن فن رو جوشاندن، اون قطعه هارو توی سطل انداختن، اما سره جوشیده شده رو نگه داشتن؛  همون سری که توی اون عروسک هلو کیتی بزرگ قرار داده بودن...

7

بعداً ماندلاک (Mondlock) به آدم کش هاش دستور داد که بعضی از اون قطعه هارو به سگ ها بدن تا بخورن ، و بقیه قطعه ها مثله ارگان هاش (به کلیه و کبد و قلب اینا میگن ارگان..) رو توی پاکت پلاستیکی گذاشته و در یخچال مغازه ها قرار بدن

پلیس ها ،همه این هارو توی آپارتمان پیدا کردن و اون سه مرد خیلی سریع دستگیر و بازداشت شدن و در اون هنگام هم،آفان براشون تعریف کرد،تمام اتفاقی که افتاد، جز به جز و  ماندلاک  گفت فن رو کشته تا اون به طور شایسته واری دفن بشه

اون سه مرد تقصیر رو روی گردن هم دیگه انداخته و حتی با انگشت به هم اشاره میکردن، حتی وکیل ها خواستن داستان رو اینجوری تغییر بدن که فن شاید بخاطر اوردوز مرده،و اونا(اون سه مرد) بدن فن رو قطعه قطعه کردن چون میترسیدن بخاطر مرگش مقصر بشن

 همسر فن گفته که اون استفاده از مواد مخدر رو کنار گذاشته وقتی که حامله شده؛ دکتر ها،پلیس ها و کالبد شکاف ها که روی قطعه های بدن فن آزمایشاتی انجام دادن،نفهمیدن که واقعا چی باعث مرگ اون شده، اگرچه شکی درش نیست که شکنجه شده ولی نوتنستن تشخیص بدن این چیزیه که باعث مرگش شده یا نه و به همین دلیل هیئت منصفه از محکومیت این افراد به قتل درجه یک خودداری کردن  و گفتن هیچ مدرکی وجود نداره که ثابت کنه این افراد قصد کشتن فن را داشتند در عوض، این افراد به جرم خفیف تر یعنی قتل عمد مجرم شناخته شدن و به حبس ابد محکوم شدن با امکان آزادی مشروط در 20 سال و قضیه  ماله سال 2000 بود، بنابراین اون افراد امکان داره در واقع 2 سال پیش آزاد شده باشن، البته اگه آزادی مشروط بهشون داده شده باشه...

قاضی در حین صدور حکم گفت که هرگز چنین پرونده ظالمانه و شنیع ندیده؛ یک روانپزشک منصوب در دادگاه متوجه شد که هر سه مرد از اختلالات رفتاری روانی - اجتماعی رنج می‌بردن، به این معنیه که اونا هیچ احساسی نداشتن و در واقع از کاری که انجام داده بودن پشیمان نبودن.

در مورد اون دختر آفانگ، اون  بدون هیچ اتهامی آزاد شد، چون اون شواهد زیادی آورده بود که پلیس بدون اون نمی تونست به دست بیاره؛ اما داستان به همین جا ختم نمیشه، در ماه های بعد از این قتل دلخراش، چندین اتفاق عجیب در اطراف ساختمانی که این قتل درش رخ داد شروع شد.

در یک مورد زنی که از قتل چیزی نشنیده بود با یکی از دوستانش آپارتمانی در طبقه چهارم ساختمان اجاره کرد. بعد ساعاتی اون و دوستش شروع به تجربه چیزهای بسیار عجیبی کردن، مثل احساس لمس شبح مانند هنگام خواب و شنیدن گریه زنی در شب در آپارتمان بعدی، که در واقع خالی بود.

برخی دیگر از ساکنان هم گزارش دادن که توی راه پله های ساختمان ، ی روح زن دیدن و همچنین کارکنان آرایشگاه که در طبقه اول و دوم ساختمان بودن، صبح بعد از قفل کردن آرایشگاه ، عروسک‌های هلو کیتی پیدا کرده با دور و ور میدیدن.

7

وقتی به فیلم دوربین مداربسته نگاه کردن، متوجه شدن بعد از اینکه صاحب آرایشگاه ، ی شب آرایشگاه رو بست ، در حالی که داشت حال راه می رفت سایه ای پشت سرش بوده؛ به دلیل وجود چنین داستانایی هیچکس نمی خواست در اون ساختمان زندگی کنه و همه ساکنان در نهایت نقل مکان کردن و سال ها ساختمان خالی موند تا اینکه در سال 2012 تخریب شد.

پیشنهادات ویژه
پیشنهادات ویژه
دانش آراستگی
دیدگاه تان را بنویسید

آشپزی
خانه داری
تفریح و سرگرمی
دنیای سلبریتی ها