موضع اروپا و گرایش به اوکراین
قاره سبز بر سر دو راهی! پایبندی به تمامیت ارضی اوکراین یا فکر کردن به منافع داخلی؟
پس از نشست پوتین و ترامپ، موضع اروپا و اوکراین نسبت به خروجی احتمالی مذاکرات بین روسیه و امریکا به بحث داغ خبرگزاریهای جهانی تبدیل شده است.
شایانیوز- نشست آلاسکا میان دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین، فارغ از خروجی رسمی آن، به سرعت به یکی از پرچالشترین موضوعات در معادلات ژئوپلیتیک جهان تبدیل شد. این دیدار در شرایطی صورت گرفت که جنگ اوکراین همچنان سایهای سنگین بر اروپا انداخته و هزینههای اقتصادی و سیاسی بیسابقهای را به اتحادیه اروپا تحمیل کرده است. پرسش اصلی این است: اروپا در قبال احتمال واگذاری بخشی از اوکراین به روسیه چه موضعی اتخاذ خواهد کرد؟ آیا همچنان به دفاع اصولی از تمامیت ارضی اوکراین پایبند است، یا در پس پرده، واقعگرایی سیاسی و فشارهای اقتصادی، مسیر دیگری را به آن دیکته میکند؟
![]()
اروپا و آزمون «تمامیت ارضی»
تمامیت ارضی به عنوان یکی از اصول بنیادین حقوق بینالملل همواره در ادبیات رسمی اتحادیه اروپا مورد تأکید قرار گرفته است. اما بحران اوکراین نشان داد که فاصله میان شعار و واقعیت در سیاست اروپایی بسیار زیاد است. بسیاری از دولتهای اروپایی، در محافل دیپلماتیک، به خوبی میدانند که بازپسگیری تمامی مناطق اشغال شده توسط روسیه برای کییف تقریباً ناممکن است. در نتیجه، بحث بر سر «گزینههای میانی» نظیر واگذاری برخی مناطق شرقی یا جنوب شرقی اوکراین، هرچند بهرصورت غیررسمی، در محافل سیاستگذاری اروپا مطرح شده است.
اما مشکل اینجاست: پذیرش چنین توافقی، مشروعیت اتحادیه اروپا را در دفاع از اصول بینالمللی زیر سؤال میبرد و این پیام را به جهان مخابره میکند که در عصر کنونی، قدرت نظامی همچنان تعیین کننده مرزهاست! این همان کابوسی است که اروپا از آن میترسد؛ زیرا اگر این الگو پذیرفته شود، میتواند برای سایر مناطق بحران زده جهان از قفقاز جنوبی گرفته تا بالکان پیامدهای خطرناکی داشته باشد.
![]()
شکاف درون اتحادیه اروپا
موضع واحد اروپا در قبال اوکراین بیشتر یک تصویر رسانهای است تا یک واقعیت ژرف. در درون اتحادیه، کشورهای مختلف منافع متعارضی دارند:
کشورهای شرق اروپا نظیر لهستان و کشورهای بالتیک، قاطعانه مخالف هرگونه مصالحه با مسکو هستند. آنها جنگ اوکراین را نبردی سرنوشتساز برای امنیت خود میدانند.
قدرتهای اصلی اروپای غربی مانند آلمان، فرانسه و انگلستان (با وجود اینکه عضوی از اتحادیه اروپا نیست.)، اگرچه در سطوح رسمی از تمامیت ارضی اوکراین دفاع میکنند، اما در عمل با فشارهای داخلی ناشی از بحران انرژی، هزینههای اقتصادی و خستگی افکار عمومی مواجهاند و ای بسا چاره را در مصالحه با روسیه ببینند.
کشورهای جنوبی اروپا مانند ایتالیا و اسپانیا عمدتاً نگران پیامدهای اقتصادی جنگ، از جمله مهاجرت و رکود هستند و تمایل بیشتری به یافتن راهحلهای مصالحهجویانه نشان میدهند.
این شکافها باعث شده که هرگونه موضعگیری اروپا در قبال نشست آلاسکا، بیشتر تاکتیکی و مقطعی باشد تا استراتژیک و بلند مدت.
![]()
ترس اروپا از بازگشت ترامپ
با نزدیک شدن به پایان ریاست جمهوری جو بایدن، یکی از متغیرهای مهم در معادله اوکراین، روی کار آمدن ترامپ بود. اروپاییها به خوبی میدانستند که بازگشت ترامپ به کاخ سفید میتواند معادلات حمایت غرب از اوکراین را به کلی تغییر داده و از نو بازنویسی کند. ترامپ بارها آشکارا اعلام کرده که ادامه حمایت بی قید و شرط از کییف را به نفع منافع آمریکا نمیداند. نشست آلاسکا نیز از نظر اروپاییها حامل همین پیام بود: واشنگتنِ به رهبری ترامپ آماده است با مسکو وارد معامله شود، حتی اگر این معامله به قیمت واگذاری بخشی از اوکراین تمام شود.
این چشمانداز برای اروپا به شدت نگران کننده است. اتحادیه اروپا در دو سال گذشته تمام استراتژی امنیتی خود را بر پایه حمایت نظامی و مالی امریکا از اوکراین بنا کرده است. اگر ترامپ این ستون را فرو بریزد، اروپا ناچار است میان پذیرش شکست در اوکراین یا هزینهکرد مستقیم و سنگین برای ادامه جنگ یکی را انتخاب کند.
لازم به ذکر است امنیت اوکراین یعنی امنیت سرتاسر اروپا. چرا که اگر روسیه در اوکراین موفق شود سرزمینهایی را تصرف کند و مرزهای خود را به اروپا نزدیکتر نماید، از آنجا پیشروی کرده و به قلب اروپا خواهد زد.
![]()
اقتصاد؛ پاشنه آشیل اروپا
جنگ اوکراین در وهله اول، نبردی بر سر انرژی و اقتصاد برای اروپا بوده است. به دنبال تحریم نفت روسیه و خرید نکردن از این کشور، افزایش بهای انرژی، رکود اقتصادی و فشار اجتماعی، عملاً پایداری حمایت اروپا از جنگ را شکننده کرده است. بر همین اساس، در محافل اروپایی بیش از آنکه بحث بر سر اصول حقوقی و اخلاقی مطرح باشد (از جمله اصل اخلاقی و حقوقی پایبندی به حفظ تمامیت ارضی کشورها)، دغدغه اصلی این است که جنگ چه زمانی و چگونه به پایان خواهد رسید.
در چنین شرایطی، اگرچه بروکسل، مقر اتحادیه اروپا و پایتختهای اروپایی همچنان به زبان دیپلماتیک بر «تمامیت ارضی اوکراین» تأکید میکنند، اما در لایههای عمیقتر سیاستگذاری، بسیاری از تصمیمگیران اروپایی به این نتیجه رسیدهاند که حفظ سرزمینهای اوکراین در چارچوب مرزهای پیش از 2022 بیش از حد آرمانگرایانه است.
![]()
اروپا در تله تناقض
نشست آلاسکا بار دیگر اروپا را در برابر این پرسش بنیادی قرار داده است: آیا باید بر اصولی چون تمامیت ارضی و حاکمیت ملی تا پایان ایستاد، یا در برابر واقعیتهای سخت ژئوپلیتیک تسلیم شد؟
اروپا در ظاهر خود را مدافع اصول میداند، اما در عمل، فشارهای اقتصادی، شکافهای داخلی و وابستگی به امریکا، آن را به سمت سازش سوق میدهد. به بیان دیگر، اتحادیه اروپا در یک «تله تناقض» گرفتار شده است:
پذیرش واگذاری بخشی از اوکراین، مشروعیت سیاسی و اخلاقی اروپا را تضعیف میکند.
مخالفت قاطع با چنین سناریویی، هزینههای اقتصادی و امنیتی سنگینی را بر دوش اروپا میگذارد.
از این منظر، موضع اروپا نه تنها بازتاب دهنده اراده مستقل قاره سبز نیست، بلکه نشان دهنده سرنوشت محتوم وابستگی اروپا به تصمیمات اقتصادی و استراتژیک است که متناظر با راهبر امریکا بازتعریف میشود. نشست آلاسکا شاید پایان جنگ اوکراین را رقم نزند، اما به خوبی روشن ساخت که آینده اوکراین، بیش از آنکه در کییف یا بروکسل تعیین شود، در واشنگتن و مسکو نوشته خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید