لزوم تجدید نظر در عرصه سیاست خارجی
پیش به سوی یک تنهایی ژئوپلیتیکی کامل؛ ایران در سختترین لحظات تنهاست؟
روابط کنونی جمهوری اسلامی ایران با بازیگران مهم در عرصه سیاست جهانی نشان از نوعی تنهایی ژئپلیتیکی و انزوای سیاسی دارد.
شایانیوز- در جهانی که سیاست بینالملل بیش از هر زمان دیگری بر تعامل و همافزایی قدرتها استوار شده، ایران در موقعیتی ایستاده که بیش از همیشه پرسشبرانگیز است: آیا جمهوری اسلامی، با وجود دههها تلاش برای تثبیت خود به عنوان قدرتی مستقل، اکنون به سوی انزوای سیاسی و تنهایی ژئوپلتیکی حرکت میکند؟ آیا ساختار سیاست خارجی ایران، که مبتنی بر نوعی تقابل ایدئولوژیک با غرب و رویکردی مبهم نسبت به شرق شکل گرفته، زمینهساز انزوای سیاسی شده است؟ وقتی چین از تحویل جنگندههای وعده داده شده خودداری میکند، روسیه در لحظات حساس جنگ ۱۲ روزه کمک نظامی نمیفرستد و کشورهای عربی خلیج فارس موضعی محافظهکارانه اتخاذ میکنند، نمیتوان از این پرسش اساسی فرار کرد: آیا ایران تنها مانده است؟
![]()
چرا چین جنگندههای J‑10 را به ایران تحویل نمیدهد؟
بر خلاف باور رایج کنونی میان مردم و حتی برخی کارشناسان، خودداری چین از جنگندههای J‑10 به منافع سیاسی-اقتصادی این کشور برمیگردد، نه صرفاً به پایین بودن ارزش ایران در نظر مقامات چینی. گرچه پیش از این، پکن از موافقت با فروش این طیف از جنگندهها به اندونزی نیز سر باز زده بود؛ و باید دانست که ارزش سیاسی و راهبردی ایران برای چین هرگز بیشتر از اندونزی نبوده و نیست. چین عملاً هرگز به دنبال فراهم کردن تجهیزات نظامی پیشرفته برای ایران نبوده، زیرا در اختیار قرار دادن تسلیحات سنگین میتواند موجب تحریمهای ثانویه آمریکا و تضعیف توان سرمایهگذاریهای پرحجم چینی در اروپا و آسیا شود. پکن حتی فروش قطعات تجهیزات جنگی و ابزارآلات نظامی را نیز انجام نمیدهد، تا چه رسد به تسلیح کامل ایران، آن هم در برابر امریکا و متحدان منطقهای این کشور حتی به صورت غیر مستقیم. در واقع، چین تصمیم گرفته با تأمین نفت و گاز و افزایش ذخایر ارزی از مبادلات اقتصادی بهره ببرد، بدون آنکه وارد مناقشه سیستمیک و نظامی با واشنگتن شود. پس نه اینکه ایران برای چین بیارزش باشد، بلکه اولویت پکن، اجتناب از ایجاد هزینههای سنگین اقتصادی و سیاسی است. شعار همیشگی دولت چین را در چنین مناقشاتی همواره باید به یاد داشت: «نه به جنگ، نه به سلطهجویی؛ بله به توسعه و منافع اقتصادی مشترک»
![]()
روسیه و نقش منفعل
در جریان درگیریهای اخیر میان ایران و اسرائیل و تنشهای مرتبط در منطقه، انتظار میرفت روسیه به عنوان یکی از شرکای ژئوپلتیکی ایران، موضع شفافتری در حمایت از تهران اتخاذ کند؛ به ویژه با توجه به این واقعیت که ایران در طول جنگ اوکراین، صدها پهپاد رزمی از جمله شاهد-۱۳۶ را در اختیار ارتش روسیه قرار داد و عملاً یکی از مهمترین متحدان غیررسمی کرملین در حوزه نظامی به شمار میرفت. اما در بحبوحه تنشهای ۱۲ روزه، نه تنها حمایت تسلیحاتیای از سوی روسیه به ایران مشاهده نشد، بلکه حتی مواضع دیپلماتیک مسکو نیز بسیار محافظهکارانه بود.
این امر دلایل مختلفی دارد:
روسیه به شدت درگیر جنگ فرسایشی با اوکراین است و توانایی انتقال تجهیزات پیشرفته یا حتی مازاد به کشورهای دیگر را ندارد.
همچنین، روابط حساسی با اسرائیل دارد. کرملین نمیخواهد با حمایت آشکار از ایران در رویارویی مستقیم با اسرائیل قرار گیرد.
روسیه از هرگونه بیثباتی شدید در خاورمیانه که باعث افزایش قیمت نفت یا ورود آمریکا و متحدانش به منطقه شود، هراس دارد. حمایت مستقیم از ایران در یک درگیری جدی میتواند این سناریو را فعال کند.
روسیه اگرچه در رسانههای ایران گاهی به عنوان متحد معرفی میشود، اما در عمل، همانقدر که از ایران سود میبرد، در لحظات بحرانی ترجیح میدهد بیطرف یا حتی عقبنشین باشد. تحویل ندادن تسلیحات، غیبت در مواضع حمایتی آشکار، و توازنگرایی آشکار در سیاست خاورمیانهای کرملین، همگی نشان دهنده این است که ایران در روابط خود با روسیه نباید دچار توهم اتحاد استراتژیک شود. این رابطه، ابزاری است برای مقابله با تحریم و فشار غرب، نه یک اتحاد مبتنی بر اعتماد یا اشتراک هدفهای ژئوپلتیکی بلند مدت. روسیه شریک راهبردی نیست، شریک موقعیت است.
![]()
تلاش برای رابطه با کشورهای خلیج فارس؛ ثمربخش یا بی ثمر؟
تلاش ایران برای بهبود روابط با کشورهای خلیج فارس، از جمله عادیسازی روابط با عربستان در سال ۲۰۲۳ و آغاز برقراری روابط حسنه، هرچند مثبت بوده اما فراتر از حالت تاکتیکی نرفته است. این کشورها ایران را شریک اقتصادی و عامل کنترل تنش میدانند نه متحد راهبردی. نگرانیهای آنها از بابت ایران همچنان پابرجاست: نفوذ سیاسی ایران، حضور گروههای نیابتی و دیدگاه ایدئولوژیک متفاوت و تقابل برانگیز، باعث شده به حمایت سیاسی پایدار اعتقادی نداشته باشند. مواضع کشورهای حوزه خلیج نشان دهنده دیپلماسی محتاط و محافظهکارانه آنهاست که فعلاً وارد فاصلهگیری راهبردی نشده است.
![]()
حرکت به سمت تنهایی؟
آیا میتوان شواهد و قرائنی مبنی بر اینکه ایران پس از انقلاب 57 به سمت نوعی انزوای سیاسی در حرکت بوده است، برشمرد؟
الف) ایدئولوژی انقلاب و ساختار حکومتی:
موضع «نه شرقی، نه غربی» که از آغاز انقلاب اتخاذ شد، باعث شده ایران خود را خارج از شبکههای سیاسی متعارف قرار دهد و با منافع نظم لیبرال جهانی در تقابل باشد.
ب) تحریمهای اقتصادی و فقدان اعتماد جهانی: پافشاری بر ارزشها و آرمانهایی که آشکارا در تقابل با موازین سیاست بین الملل و نظم جهانی است، دستمایه فشارهای سیاسی به ویژه از ناحیه غرب و از بین بردن اعتماد ساختاری شده و فضای انزوا را پدید آوردهاند.
ج) تنوع منافع داخلی و عدم شفافیت بین المللی:
سیاستهای دوگانه نظام، حد واسط میان نهادهای انتخابی و نهادهای قدرت غیرملتزم، باعث شکاف در سیاستورزی خارجی و کاهش اعتماد بینالمللی شدهاند.
د) رقابت منطقهای و نگرانی امنیتی:
نگرانی کشورهای عرب خلیج فارس از بابت سیاستهای ایران و رقابتهای معطوف به نفوذ ایدئولوژیک، تجهیز نیروهای نیابتی در منطقه و حمایت از جبهه مقاومت در سوریه، لبنان، فلسطین و یمن مانع برقراری روابط عادی سیاسی و نظامی شدهاند
هـ) ضعف در دیپلماسی عمومی و نرمافزاری:
ایران در تصویرسازی جهانی، مدیریت رسانهای و شکلدهی گفتمان منطقهای مثبت و همگرا، کارآمد نبوده و همین موضوع جایگاه بینالمللیاش را متزلزل کرده و چهرهای دردسرساز و مداخلهجو به کشور بخشیده است.
![]()
آیا این تنهایی ژئوپلتیکی اجباری است یا انتخابی و خودخواسته؟
تنهایی ژئوپلتیکی ایران هم ناشی از تحریم و فشار بیرونی است و هم حاصل تصمیم ساختاری و ایدئولوژیک داخلی. ایران در حال حاضر در مسیر ایجاد روابط چند جهانی قرار دارد اما هنوز شریکی قابل اعتماد و استراتژیک برای اغلب کشورها نیست. معادله مانند یک بازی شطرنج در موقعیتی حساس و پیچیده است:
چین و روسیه ایران را به عنوان بازیگر تاکتیکی در معادلات بزرگ میپذیرند ولی با هشدار و احتیاط.
کشورهای خلیج فارس همگرایی اقتصادی دارند ولی نه امنیتی و ایدئولوژیک.
آمریکا و اروپا ایران را به عنوان بازیگری مشکلساز تلقی میکنند.
هم اکنون ایران به صورت مطلق منزوی نیست اما در موقعیت «حضور در انزوای هدفمند» قرار دارد.
این وضعیت جز با اصلاح و ملایمسازی اصول ایدئولوژیک یا تغییرات بنیادین در ساختار سیاستهای جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست.
انزوای فعلی ایران نه تصادفی است و نه غیرقابل اصلاح؛ بلکه نتیجه ترکیب سیاست داخلی و فشار خارجی است که تنها با اراده سیاسی و تطبیق واقعی با نیازهای امروز جهان قابل تغییر خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید