شریک یا مهره سیاسی؟ چین ایران را چگونه میبیند؟
ایران و چین؛ شرکای راهبردی یا دو قدرت با یک دشمن مشترک؟ از نفت ارزان تا طفره سیاسی
آیا چین واقعاً ایران را شریک راهبردی میداند یا مهرهای در بازی قدرت با آمریکا؟ در این مقاله به پاسخ این سؤال میپردازیم.
شایانیوز- پس از جنگ ۱۲روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی که همگام با تحولات پر شتاب در منطقه و جهان رخ داد، این واقیت بیش از پیش رخ نمایاند که اتکا به ساختارهای سنتی سیاست خارجی و ائتلافهای فرسوده و قدیمی، نه تنها پاسخگوی نیازهای امروز نیست، بلکه میتواند هزینههای امنیتی و اقتصادی بسیاری برای ایران به دنبال داشته باشد.
![]()
چین و ایران؛ شراکت استراتژیک یا بازی در زمین منافع؟
در سالهای اخیر، به ویژه پس از امضای سند همکاری ۲۵ ساله میان ایران و چین، واژههایی چون «شریک راهبردی»، «متحد اقتصادی» و «محور شرقگرایی» در ادبیات رسمی و رسانهای دو کشور بارها تکرار شدهاند؛ اما آیا این اصطلاحات صرفاً عباراتی دیپلماتیکاند یا بازتاب یک واقعیت ژئوپلیتیکی؟ آیا چین، آنگونه که در ظاهر امر پیداست، به ایران به چشم یک متحد واقعی نگاه میکند، یا در عمل ترجیح میدهد تهران را صرفاً به عنوان یک ابزار در بازی بزرگتر رقابت با ایالات متحده به کار گیرد؟
در حقیقت ایران به دنبال شریک راهبردی، تجاری و سرمایه گذار است و چین به دنبال تأمین انرژی و توسعه نفوذ اقتصادی در منطقه.
چین و ایران در بسیاری موارد، منافع مشترکی در مقابل آمریکا و غرب دارند و این امر به تقویت روابط دو جانبه کمک میکند. واقعیت آن است که هر یک از این دو کشور برای تحکیم قدرت خود و برای ایستادگی در برابر غرب به دیگری نیازمند است.
چالشهای پیش رو
تحریمهای بینالمللی همچنان یک چالش اساسی برای روابط اقتصادی ایران و چین است که چین را ناچار به استفاده از مکانیسمهایی برای دور زدن تحریمها میکند. با وجود تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران، چین با دور زدن تحریمها توسط ابزارهای مالی جایگزین، همچنان تعامل اقتصادی خود با ایران را حفظ کرده است؛ و این تنها به معنای پافشاری بر ادامه تعامل یا احتیاج به ایران برای تأمین نیازهای چین نیست؛ بلکه نشانگر تمایل این کشور به زورآزمایی با امریکا در بازی قدرت جهانی است. چین درصدد است امریکا را به مبارزه بطلبد و به عنوان قدرت نوظهور جهانی، در چارچوبی غیر از چارچوبهای تعیین شده توسط امریکا حرکت کند و در این میان، ایران برایش ابزار قدرت نمایی است.
![]()
سیاست خارجی چین: پراگماتیسم در لباس دیپلماسی
چین به عنوان یکی از بازیگران مهم در نظم نوین بینالمللی، سیاست خارجیاش را نه بر اساس ایدئولوژی، ارزشهای فکری یا اتحادهای ارزشی، بلکه بر پایه اصل «منافع اقتصادی و ثبات ژئوپلیتیکی» تنظیم میکند. برخلاف ایالات متحده که رویکردی مداخلهگرایانه دارد، چین ترجیح میدهد با هر کشوری، صرفنظر از نوع حکومت یا سابقه تنش با غرب، وارد همکاری شود، به شرط آنکه منافع اقتصادیاش تأمین شود و پروژههای عظیمی چون «کمربند و جاده» (BRI) آسیبی نبینند.
در چنین سیاستی، ایران برای پکن بیشتر یک شریک انرژی محور است تا یک هم پیمان استراتژیک. چین بیش از ۱۰ درصد نفت وارداتیاش را غالباً با تخفیف چشمگیر از ایران تهیه میکند. این کشور همچنین از طریق سیستمهای غیررسمی پرداخت و دور زدن تحریمها، توانسته در شرایط دشوار ایران، سهمی تضمینی از بازار انرژی به دست آورد، بدون آنکه هزینه سیاسی سنگینی بپردازد.
![]()
در لحظات بحرانی، چین کجاست؟
پرسش اصلی برای تهران این است: آیا در روزهای سخت، چین کنارش خواهد ایستاد؟ مرور عملکرد پکن در بحرانهای سالهای اخیر از حملات سایبری اسرائیل به تأسیسات نطنز گرفته تا درگیریهای محدود با غرب و اخیراً هم جنگ 12 روزه با اسرائیل، حاکی از یک واقعیت تلخ است: چین معمولاً از موضعگیریهای قاطع یا حمایتی فراتر از صدور بیانیههای دیپلماتیک پرهیز میکند.
برای نمونه، در جریان حمله موشکی اسرائیل به سفارت ایران در دمشق در آوریل ۲۰۲۴، که موجب کشته شدن چند فرمانده ارشد سپاه شد، چین اگرچه این حمله را «نگران کننده» توصیف کرد، اما هیچ اقدام عملی در محکومیت اسرائیل یا حمایت از ایران در شورای امنیت انجام نداد. در ماجرای جنگ ۱۲ روزه، موضع چین صرفاً دعوت به خویشتنداری و بازگشت به مذاکره بود، نه حمایت سیاسی یا نظامی از تهران.
رابطه چین با اسرائیل؛ وزنهای دیگر در معادله تهران-پکن
یکی از مهمترین دلایل بیاعتمادی پنهان ایران نسبت به چین، روابط گسترده و رو به رشد چین با اسرائیل است. از همکاری در حوزه فناوریهای هوش مصنوعی و سایبری گرفته تا سرمایهگذاریهای کلان در بنادر حیفا و اشدود، چین هرگز حاضر نشده به خاطر ایران از رابطهاش با تلآویو دست بکشد.
طبق گزارش مرکز مطالعات بینالملل استنفورد، تنها در سال ۲۰۲۳، بیش از ۴ میلیارد دلار سرمایهگذاری مستقیم چین در حوزه زیرساختهای اسرائیل انجام شده است. این ارقام نشان میدهد که پکن در عرصه سیاست بینالملل، همواره به دنبال توازن منافع اقتصادی است، نه انتخاب یک جبهه علیه دیگری.
![]()
فرهنگ، فاصله یا نزدیکی؟
برخی میکوشند از اشتراکات تمدنی و تاریخی دو کشور چون جاده ابریشم یا تبادل فرهنگی دوران صفوی و مینگ سخن بگویند، اما واقعیت امروز، حاکی از فاصلههای قابل توجه فرهنگی و اجتماعی است. چین، جامعهای با ساختار سختگیرانه سکولار و نظارت محور است که حتی دین در آن زیر نظر دولت معنا مییابد، در حالی که ساختار سیاسی و اجتماعی ایران بر بنیانهای دینی و ارزشی استوار است. در چنین شرایطی، حتی تبادلات آموزشی، زبانآموزی یا فرهنگی نیز بیشتر در سطح باقی مانده و نتوانسته پایه گذار درک عمیق بینافرهنگی متقابل شود.
آیا رابطه اقتصادی دوطرفه و متوازن است؟
از نگاه رسمی، سند ۲۵ ساله ایران و چین در سال ۱۴۰۰ به عنوان سندی بلند مدت برای همکاری همه جانبه معرفی شد. با این حال، تحلیلگران اقتصادی معتقدند تاکنون بخش عمده منافع این سند، نصیب چین شده است. در حالی که ایران وعدههای متعددی درباره واگذاری پروژههای عمرانی، نفتی و مخابراتی داده، چین به صورت عملی بخش اندکی از سرمایهگذاریهای وعده داده شده را اجرا کرده و عمدتاً با صادرات محصولات ارزان قیمت به بازار ایران سود سرشاری به دست آورده است. در مجموع، کفه امتیازدهی به وضوح در سمت چین سنگینی میکند.
![]()
سیاست دوگانه چین؛ در قبال ایران هم صادق است؟
ویژگی بارز سیاست خارجی چین، «احتیاط هوشمندانه» است؛ یعنی پیشروی در همه مسیرها، بدون این مسئله (احتیاط هوشمندانه) میتواند برای ایران مشکلساز شود.. در قبال ایران نیز همین سیاست را به کار بسته است:
تحریمها را رعایت نمیکند اما آشکارا هم نقض نمیکند و مکانیسمهای خاص خودش را برای این کار دارد تا با کمترین ریسک، از مانع تحریمها بپرد.
با ایران در حال مذاکره است، اما هم زمان با عربستان، امارات، اسرائیل و آمریکا نیز در گفتگوست.
هیچگاه تعهد نظامی یا دفاعی نمیدهد، اما ایران را هم به طور کامل رها نمیکند.
در همین خصوص اندیشکده چینی «تینک چاینا» در مقالهای نوشت: چین خود در پی اهداف راهبردیاش حرکت میکند، نه بر اساس همدلی ایدئولوژیک با تهران. پکن در واکنش به حملات آمریکا و اسرائیل علیه ایران، در شورای امنیت سازمان ملل تنها یک بیانیه نسبتاً خنثی صادر کرد. چین حاضر نیست برای ایران در برابر غرب هزینهای بپردازد، مگر آنکه این هزینه در خدمت منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خودش باشد. چین ایران را ابزاری در بازی قدرت امریکا میبیند نه شریک راهبردی واقعی.
به طور خلاصه، چین نه متحد نظامی ایران است، نه پشتیبان ایدئولوژیک آن. آنچه رابطه دو کشور را زنده نگه داشته، تبادل منافع اقتصادی و پوشش خلأ دیپلماتیکی است که تحریمها برای ایران ایجاد کردهاند. در واقع، رابطه ایران و چین، بیش از آنکه به اتحاد راهبردی شبیه باشد، به یک قرارداد موقت میان دو بازیگر در میانه فشارهای جهانی شباهت دارد؛ رابطهای که در لحظات حساس، اولویتهای چین را بر وابستگی به ایران آشکار خواهد کرد. در مجموع، روابط چین و ایران یک رابطه پیچیده و چند بعدی است که با توجه به نیازهای متقابل و تحولات ژئوپلیتیکی بازشناسی میشود.
![]()
دیدگاه تان را بنویسید