ویلای عشق ابدی در جزیره هیچ، نگاهی به این ویلای خاص ژاپنی تو مغز جنگل بی اندازیم
اینبار به سراغ یکی از پروژه های معماری در توکیو رفته ایم تا به ایده مینیمال اما بسیار تازه یک کارفرمای خلاق نگاهی ریزبینانه داشته باشیم.
شایانیوز- این پروژه از همون اول بدون داشتن زمین شروع شد! کارفرما اون موقع توی یه آپارتمان کوچیک تو مرکز توکیو زندگی میکرد و دنبال جایی بود که بشه هر روز راحت رفت و آمد کرد. ایدش این بود که یه زمین نسبتا بزرگ پیدا کنه که با قطار نهایتا یه ساعت تا توکیو فاصله داشته باشه. برای همین هم معمار رو به عنوان مشاور همراه کرد تا مطمئن بشه زمینی که انتخاب میشه ارزش کار خلاقانه رو داره. با هم چندتا زمین تو کاماکورا دیدن، اما هر بار یه مشکلی وجود داشت؛ یا زمین ها خیلی ریز بودن یا قیمتشون سر به فلک میزد، یا هر دو! این جستوجو هفته ها طول کشید و آخرشم نتیجه ای نداشت.
چند ماه بعد، کارفرما یه ایمیل فرستاد و همه چیز رو عوض کرد، زمین خریده بود اما نه جایی که انتظار میرفت! نکته منفی ماجرا این بود که اون زمین سه ساعت با توکیو فاصله داشت، ولی نکته مثبتش این بود که چندین برابر بزرگتر از هر زمینی بود که تا حالا دیده بودن.
![]()
وقتی با هم رفتن برای بازدید، مشخص شد زمین بیش از شش هزار مترمربع وسعت داره و توی دامنه های کوهستانی شبه جزیره ایزو قرار گرفته. جالب تر اینکه در روزهای صاف، از اونجا میشه کاماکورا ـ همون جایی که پروژه ازش شروع شده بود رو از دور با سختی دید. البته این منظره فقط توی حدود نیمی از سال قابل تماشاست.
![]()
تجربه های متفاوت در بازدید اول
معمار پروژه تعریف میکنه: "دقیقا همونطور که آمار هواشناسی نشون میداد، دو بار اولی که برای بازدید رفتیم، تجربه هامون کاملا متفاوت بود. منطقه آماگی تو ارتفاع حدود ۹۰۰ متری از سطح دریاست. بعد از یه رانندگی طولانی تو جاده های پر پیچ و خم جنگل های کوهستانی، بالاخره به نقطه ورودی زمین در جنوبی ترین و مرتفع ترین بخشش رسیدیم. این در حالی بود که قبلش، بدون اینکه بفهمیم، از مرز شمالشرقی زمین رد شده بودیم؛ جایی که ۳۴ متر پایینتر قرار داشت."
![]()
چشم اندازی نفسگیر در دل زمین
وقتی از مسیر باریک پایین اومدیم، به یه فضای باز رسیدیم؛ همون جایی که مالک قبلی زمین ساخته بود. آسمون کاملا صاف بود و منظره ای که پیش رومون قرار گرفت واقعا نفسگیر بود. روبهرو، وسط یه پانورامای ۱۲۰ درجه ای، دو قله کوه با شکوه خودشون رو نشون میدادن و فضا حال و هوایی خاص پیدا کرده بود.
![]()
وقتی مه همه چیز را پنهان کرد
بار دوم که چند هفته بعد برگشتیم، پیدا کردن زمین خودش یه ماجراجویی بود! شکافی که قبلا به چشم انداز باز میشد، حالا توی مه غلیظ کاملا گم شده بود. دیگه نه خبری از اون پانورامای وسیع بود و نه از فضای باز. حتی درخت های نزدیک هم پشت پرده مه ناپدید شده بودن. اما یه سوال تو ذهنم شکل گرفت: اینکه بدونی اون همه زیبایی پشت این مه خاکستری خوابیده، خودش باعث نمیشه حس کنی منظره از دفعه قبل حتی زیباتره؟
![]()
![]()
زمین به عنوان بزرگترین اثر هنری
کارفرما کسیه که مجموعه ای از آثار هنری مینیمال داره. جالب اینجاست که تازه ترین و در عین حال بزرگترین خریدش، همین زمینیه که انتخاب کرده؛ زمینی که مثل یه بوم نقاشی زنده، همیشه با تغییرات طبیعت، شکل تازه ای به خودش میگیره.
اینجا معماری باید نقش متفاوتی ایفا کنه: باید طبیعت رو در آغوش بگیره، در عین حال از سازه در برابر شرایط جوی و شیب محافظت کنه. انتخاب این زمین در واقع تایید همون چیزی بود که کارفرما بارها گفته بود: اون عاشق فضای باز و بیرونه. برای همین هم شرح پروژه خیلی ساده شد؛ نه ساخت یه خونه با اتاق های جدا و بسته، بلکه خلق فضایی باز، روان و درهم تنیده با طبیعت!
![]()
ایده "سنگ و سقف"؛ خانه ای میان کوه و معماری
ما طرحی به اسم "ترکیب سنگ و سقف" پیشنهاد دادیم؛ انگار کسی دل یه صخره بزرگ رو خالی کرده باشه و بعد، به دلایلی مرموز، سطح بالاش رو با ظرافت به شکل یه سقف کلاسیک تراشیده باشه.
ویلای T ترکیبی از دو حس متضاده: هم باز و آزاد به نظر میاد و هم محکم و استوار. طراحی سقف، هم قوانین محلی رو رعایت میکنه (مثل الزام سقف شیبدار) و هم با شیب طبیعی زمین هماهنگه. جالبه که این دو سطح شیبدار باعث میشن خونه، هم جزئی از کوه جلوه کنه و هم در عین حال هویتی مستقل داشته باشه.
![]()
![]()
خانه ای پنهان در دل کوه
ویلای T از هیچکدوم از جاده های اطراف دیده نمیشه. ورودی زمین توی مرتفع ترین بخش جنوبی قرار داره و وقتی از مسیر باریک پایین میای، کمکم از لابهلای شاخه ها و برگ ها، سقف نمایان میشه و اون سطح سنگی خاص خودش رو نشون میده.
![]()
مسیر دور تا دور خونه میچرخه و چیزی که از بیرون مثل یه تخته سنگ عظیم به نظر میرسید، درونش شگفت انگیزه: فضایی یکدست، سفید و پیوسته که با دیوارهای نازک سازماندهی شده؛ دیوارهایی که حتی تا سقف هم ادامه پیدا نمیکنن و بیشتر شبیه ادامه بازی "پیش و پس" جنگل بیرون هستن.
ایستادن داخل این صخره تراشیده شده، یه حس سبکی و بی انتها به آدم میده؛ حسی که وقتی همه چیز در مه مرموز کوهستان فرو میره، چند برابر قوی تر و شاعرانه تر میشه.
![]()
دیدگاه تان را بنویسید