اینفلوئنسرها و زندگی پشت قاب فیلترها، اعتماد نابهجا بلای جان کاربران اینستاگرام

امروزه اینفلوئنسرها نقش پر رنگی در فضای مجازی دارند. اعتماد نابهجای مخاطبان به صحبتها و تبلیغات آنها میتواند اثرات مخربی داشته باشد.
شایانیوز- در دنیای پر زرق و برق امروز، اینفلوئنسرها به بخشی جداییناپذیر از شبکههای اجتماعی تبدیل شدهاند. آنها الهامبخش و سرگرمکنندهاند؛ اما باید در همین جا متوقف شوند. متأسفانه شاهد آن هستیم که آنها گاهی جای مشاور و متخصص را برای ما میگیرند و نظریاتی را در صفحات مجازی خود منتشر میکنند که غالباً فاقد اعتبار علمی هستند. ورود این جماعت به عرصه تأثیرگذاری فرهنگی، امری نگران کننده است.
مرز بین واقعیت و دنیای فانتزی
در دنیایی که هر اسکرول در اکسپلور اینستاگرام، ما را به جهانی تازه از چهرههای خندان، زندگیهای بینقص و سفرهای لوکس پرتاب میکند، چیزی در زیر این نمای زیبا پنهان شده: واقعیت زندگی اینفلوئنسرها. آنها که هر روز در برابر صدها هزار مخاطب ظاهر میشوند، با دقت ژست میگیرند، لبخند میزنند و پشت هر استوری و جملات محبت آمیز به فالوئرها، در پی بازدید بیشتر و بالا رفتن آمار تعاملاند. اما آیا زندگیشان واقعاً همانقدر درخشان است که قاب اینستاگرام به ما نشان میدهد؟
شبکههای اجتماعی مرز میان واقعیت و تخیل را پاک کردهاند. مخاطبان گاهی فراموش میکنند که آنچه میبینند، گزینششدهترین لحظات زندگی یک فرد است. در این میان، مقایسه با اینفلوئنسرها یا همان بلاگرها، برای بسیاری از مردم، احساس سرخوردگی، کم ارزشی و افسردگی به همراه دارد. این اتفاق به ویژه در میان نوجوانان و کسانی که هنوز هویت شخصیشان به طور کامل شکل نگرفته، بسیار خطرناک است.
نکته مهم دیگر، پذیرش بی چون وچرای سخنان آنهاست. بعضی اینفلوئنسرها صحبتهای فرهنگی و روانشناختی را در صفحات مجازی خود منتشر میکنند که متأسفانه ارزش علمی ندارند و صرفاً نظرات شخصی هستند. از جمله نظراتی راجع به زندگی مشترک، رابطه با خانواده، همسر و فرزندان. اتکا به این سخنان غیر کارشناسانه و پیادهسازی آنها در زندگی، گاهی میتواند آثار زیانباری به همراه داشته باشد.
پشت قاب فیلتر: دنیای واقعی اینفلوئنسرها
برای بسیاری از مردم، اینفلوئنسر شدن، رویای عصر جدید است: پول درآوردن، جذاب بودن، هدیه گرفتن، تبلیغ برندها، شهرت و نفوذ. اما حقیقت پشت پرده این است که اینفلوئنسرها آن سوی این ویترین رنگارنگ، اغلب با فشار روانی مداوم، تلاش برای همیشه «در صحنه بودن» و گرفتار شدن در الگوریتمهای بیرحم اینستاگرام دست و پنجه نرم میکنند.
اینفلوئنسرها باید مدام تولید محتوا کنند. استراحت؟! اگر دو روز استوری نگذارند، نرخ تعامل پایین میآید، فالوئرها کم میشوند و برندها بیاعتماد. سبک زندگی اینفلوئنسری، مرز میان زندگی شخصی و کاری را محو میکند. لحظههای عاشقانه، ناراحتیها، بیماریها، همه باید یا نمایش داده شوند یا پنهان گردند؛ و هر دو کار به یک اندازه استرسزا هستند.
استانداردهای سمی: زیبایی و موفقیتِ رتوش شده
همانطور که از اسمش پیداست، آنچه در فضای مجازی دیده میشود، واقعیت نیست؛ بلکه نسخهای «ارتقاء یافته» از فرد است. اما مخاطبان غالباً این تفاوت را نمیبینند و خود را با نسخه ساختگی مقایسه میکنند. نتیجه؟ رشد استانداردهای غیرواقعی زیبایی و افزایش فشار روانی.
فیلترها، ژستهای تمرینشده، جملات کپی برداری شده، همگی زندگی را به نمایشی از استانداردهای غیرواقعی تبدیل کردهاند. اما این نمایش خطرناک، دو قربانی هم دارد: مخاطبانی که مقایسه میکنند و سرخورده میشوند، و اینفلوئنسرهایی که تحت فشار قرار میگیرند تا بتوانند همیشه «در اوج» بمانند.
در این میان مهمترین حسی که در مخاطبان اینستاگرام برانگیخته میشود حس « ناکافی بودن» است. و این یکی از بزرگترین چالشها در عصر فضای مجازی است که باید به شیوهای مناسب با آن روبهرو شد و آن را مدیریت کرد. به اندازه کافی زیبا نیستم، به اندازه کافی جذاب نیستم، به اندازه کافی پولدار نیستم، روابطم به اندازه کافی موفق نیست و...
اما این تمام ماجرا نیست. آن روی سکه، خود اینفلوئنسرها هستند که حال و اوضاع بهتری ندارند چرا که آنها هم به نوعی دیگر درگیر همین حس «کافی نبودن» هستند: به اندازه کافی فالوئر دارم؟ به اندازه کافی لایک و بازدید میگیرم؟ به اندازه کافی مشهور هستم؟
این «سرِ زبانها بودن» و «در معرض دید بودن» آثار مخربی روی اینفلوئنسرها یا همان بلاگرها دارد. مطالعات روانشناسی نشان دادهاند که بسیاری از اینفلوئنسرها با افسردگی، اضطراب و اختلالهای روانی مختلف دست و پنجه نرم میکنند؛ چون مدام باید خود را بهتر، بی نقصتر و محبوبتر نشان دهند. در واقع آنها دائماً در حال ساختن تصویری بهتر و شمایلی ایدهآلتر از خود هستند؛ و در مسیر این «تصویر سازی» به انواع آسیبهای روانی دچار میشوند.
زندگی شخصی در ویترین اکسپلور
رابطههای عاشقانه، ازدواج، بارداری و حتی طلاق، همه میتوانند تبدیل به محتوا شوند. حال سؤال اینجاست: وقتی زندگی یک نفر به «سرگرمی عمومی» تبدیل میشود، آیا جایی برای حریم خصوصی باقی میماند؟
گاهی مخاطبها آنقدر درگیر میشوند که با زبان توهین یا دخالت مستقیم، اینفلوئنسر را درگیر بحرانهای روحی میکنند.
زندگی اینفلوئنسرها مرز مشخصی با فضای شخصی ندارد. حتی دعواهای خانوادگی گاهی به محتوای عمومی تبدیل میشوند. برخی با اراده شخصی این کار را میکنند، برخی دیگر تحت فشار مخاطب یا برندها. اما این اتفاق، در طول زمان باعث فرسایش روانی و از بین رفتن سلامت ذهنی میشود.
مسئولیت اجتماعی اینفلوئنسرها: تبلیغ ناآگاهانه یا فریب عمومی؟
بسیاری از مخاطبان نمیدانند که آن «توصیه صادقانه» درباره فلان برند، نتیجه یک قرارداد مالی است. اعتماد، پایه کار اینفلوئنسرهاست. آنها باید به هر نحوی اعتماد شما را جلب کنند تا از آن برند خرید کنید؛ و از همین طریق، اعتماد صاحب آن کسب و کار را جلب نمایند که تبلیغاتشان نتیجهبخش بوده و فروش خوبی نصیبشان شده تا باز هم به آن بلاگر تبلیغ دهند.
گاهی حتی محصولات بیکیفیت یا ناسالم تبلیغ میشوند، چرا؟ چون مبلغ بالایی در ازای تبلیغشان پرداخت شده. این اتفاق، سوالاتی اخلاقی درباره مسئولیت اجتماعی اینفلوئنسرها ایجاد میکند. و البته سؤالات بسیاری درباره آگاهی مخاطبان در اعتماد به بلاگرها وجود دارد.
یکی از مهمترین بحثها درباره اینفلوئنسرها، مسئولیت اجتماعیشان است. وقتی یک اینفلوئنسر محصولی را معرفی میکند، هزاران نفر آن را خریداری میکنند. حال اگر آن محصول، تقلبی، ناکارآمد یا حتی مضر باشد، چه کسی پاسخگوست؟
مثلاً تبلیغ داروهای لاغری بدون مجوز، کرمهای تقلبی، قرصهای انرژیزا یا رژیمهای غذایی غیراصولی میتواند آسیبهای جسمی و روحی جدی به مخاطبان وارد کند. برخی اینفلوئنسرها بدون اطلاع دقیق از عوارض، به خاطر پول یا همکاری با آن برند، چنین کالاهایی را تبلیغ میکنند. اینجا نقش قانونگذاری، نظارت، و مهمتر از آن وجدان حرفهای فرد مطرح میشود. آنچه بدیهی است نقش خود مخاطبان در پذیرش ادعاهای تبلیغاتی بلاگرهاست.
مسئولیت مخاطب: بهترین سلاح، آگاه باش!
مخاطبان نیز باید نقش خود را در این سیستم بشناسند. هر چیزی که در فضای مجازی میبینیم، الزاماً حقیقت نیست. مخاطبان برای استفاده از فضای مجازی باید این نکته را بیاموزند که قبل از خرید یا باور کردن هر ادعا و توصیهای، تحقیق کنند، سؤال بپرسند و از منابع معتبر استفاده کنند. آگاهی و هشیاری مخاطب، بهترین دفاع در برابر فریبهای تبلیغاتی است.
درآمد خوب؛ با بهای سنگین: ناپایاری شغلی
درآمد اینفلوئنسرها، بسته به شهرت و نوع محتوا، میتواند بسیار بالا باشد. اما اغلب این درآمد پایدار نیست. شبکههای اجتماعی بیرحم هستند. یک اشتباه، یک لغزش، یا حتی تغییر الگوریتم کافیست تا تمام تلاشها از بین برود. هیچ تضمینی برای «ماندن در صحنه» وجود ندارد.
شاید درآمد بالای اینفلوئنسرها وسوسهانگیز باشد، اما واقعیت این است که این شغل بسیار ناپایدار و شکننده است. یک شایعه یا تغییر در الگوریتم شبکه اجتماعی میتواند کل محبوبیت و درآمد را نابود کند. برندها فوراً فاصله میگیرند و مخاطبها فراموش میکنند.
مسیر بازگشت وجود دارد؟
برخی از بلاگرها پس از مدتی، عمداً از این فضا فاصله میگیرند. از استرس، نمایش مداوم، فشاری که برای ساختن نسخهای بینقص از خود متحمل میشوند، خسته میشوند. عدهای میگویند: «ما خودمان را گم کردیم». بازگشت به زندگی عادی، گاهی سختتر از آن چیزی است که تصور میشود. چرا که مخاطب، زندگی خصوصیشان را حق خودش میداند.
مخاطب آگاه، اینفلوئنسر سالم
در نهایت، باید گفت که دنیای اینفلوئنسری نه بهشت است، نه جهنم. واقعیتی است با پیچیدگیهای خودش. اما اگر مخاطبان هوشیار و آگاه باشند، در دام مقایسه نیفتند، و درک کنند که پشت این ویترین خوش آب و رنگ، زندگی واقعی نهفته است، شاید این چرخۀ فشار و نمایش، اندکی انسانیتر شود.
اگرچه نمیتوان انکار کرد که اینفلوئنسری میتواند راهی برای خلق فرصتها و الهامبخشی باشد، اما وقتی پشت قاب فیلتر زندگی میکنی، باید بدانی که همواره در معرض قضاوتی هستی که گاه از چاقو هم تیزتر است.
زندگی اینفلوئنسری، نه خوبِ مطلق است و نه بدِ مطلق. اگر اینفلوئنسر بداند که تأثیر واقعی دارد و باید پاسخگوی اعتماد مردم باشد، و مخاطب نیز اگر بداند که نباید همه چیز را باور کند، این فضا میتواند انسانیتر، آموزندهتر و سالمتر باشد.
دیدگاه تان را بنویسید