خاطره ناصرالدین شاه از سفر به وین
رازهای قجری؛ وقتی ناصرالدین شاه دختر خوشگل میبینه: مات صورت این دختر شدم و افسوس...
ناصرالدین شاه علاقه وافری به نوشتن خاطرات روزانۀ خود داشت. خاطرهای که در اینجا میخوانید در جریان بازگشت از سفر وین نگاشته شده است.
شایانیوز- ناصرالدین شاه قاجار علاقه وافری به نوشتن خاطرات روزانۀ خود داشت و این کار را ترک نمیکرد؛ حتی شرایط خاص و در سفرهای دور و درازش هم اهتمامی که به نوشتن وقایع روزانه زندگی خود داشت ترک نمیشد. وی حتی برای یادداشتهایش اسم هم گذاشته بود: «روزنامه».
این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از روزمرگیها و احوالات زندگی ناصرالدین شاه و درباریانش در اختیار ما میگذارند و ارزش تاریخی و فرهنگی بالایی دارند.
سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال 1268 شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم آلمان، هلند، بلژیک، انگلستان و فرانسه شد.
![]()
خاطرهای که در اینجا میخوانید مربوط به روز یکشنبه سوم شهریور سال 1268 شمسی است. او در جریان بازگشت از سفر در شهر وین اتریش، مورد بدرقه قرار گرفت و جزئیات این مراسم بدرقه را مو به مو مکتوب کرد:
«از دو طرف جمعیت زن و مرد ایستاده بودند اما همه آرام و خوب، زنهای خوشگل، دخترهای خوشگل زیاد از اندازه، همه نوع و همه جور . . . به قدری خوشگل در این راه دیدیم و زیاد بود که آدم سفیه میشد [هوش از سر آدم میرفت]. نه تنها از منزل تا گار [ایستگاه قطار] بود، از گار تا سر کوه هم دو طرفه زنهای خوشگل ایستاده بودند، به قدر بیست هزار خوشگل امروز دیدیم . . .
از گار تا مهمانخانه هم یک مسافتی است، اینجا چهار دختر خیلی خوشگل دیدیم . . . اینها را منتخب کرده بودند و به دست هر یک گلی داده بودند، یکی یکی گلها را آوردند دادند به من . . . آن دختر خیلی خوشگل و مقبولتر از همه که موهایش مثل گلابتون ریخته، دختر سفید بسیار خوشگلی بود، وقتی دسته گل را به من داد من همینطور مات صورت این دختر شده نتوانستم راه بروم. ایستادم و مات مات این دختر را نگاه میکردم که مردم ملتفت شده بیاختیار خندیدند به طوری که من خودم هم خندیدم . . .
خلاصه سرازیر پیاده از این راه که اطرافش جنگل است میرویم برای هتل و نهایت افسوس را دارم که از پهلوی این دختر دور میشوم . . . خیلی خفیف میرفتیم که دختر به این خوبی که گل آورده بود و دستمان به او نرسید . . .