شیرین؛ ملکه زیبا و عشق ماندگار خسروپرویز که آوازه زیباییاش از مرزها عبور کرده بود
«شیرین» یکی از پرنفوذترین ملکههای دورهٔ ساسانی، همسر محبوب خسروپرویز است؛ و البته معشوقهای افسانهای که در تاریخ ماندگار شده!
شایانیوز- در تاریخ پربار ایرانزمین، نامهایی هستند که تنها یک شخصیت تاریخی صرف نیستند، بلکه به اسطوره، روایت و حافظهٔ جمعی بدل شدهاند؛ «شیرین» بیتردید یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین این نامهاست. او یکی از پرنفوذترین ملکههای دورهٔ ساسانی، همسر محبوب و قدرتمند خسروپرویز و از مشهورترین چهرههای زن در تاریخ و ادبیات ایران است؛ والبته معشوقهای افسانهای؛ زنی که رد پایش را میتوان هم در منابع تاریخی دید و هم در تخیل شاعران.
دربارهٔ خاستگاه شیرین، روایتها یکدست نیستند. نظامی گنجوی او را ایرانیِ ارمنیالاصل میداند، در حالی که برخی منابع دیگر، زادگاهش را شوش یا خوزستان ذکر کردهاند. شیرین پیرو مسیحیت یعقوبی (مونوفیزیت) بود و این وابستگی مذهبی بعدها در تحولات دربار ساسانی نقش مهمی ایفا کرد. شیرین از همان آغاز ورودش به زندگی خسرو پرویز، جایگاهی فراتر از یک معشوقه یافت. هرچند در آغاز، مقام رسمی او پایینتر از مریم، شاهدخت رومی و همسر نخست خسرو بود، اما نفوذ عاطفی و سیاسی شیرین به سرعت موازنهٔ قدرت در حرمسرا و حتی دربار را تغییر داد.
![]()
بر پایهٔ منابع تاریخی، شیرین در آغاز پادشاهی خسرو با او رابطه داشت و با وجود آنکه همسر نخست خسرو، مریم، دختر امپراتور روم شرقی بود، نفوذ شیرین به سبب علاقهٔ شدید خسرو به او بسیار گستردهتر بود. ثعالبی مینویسد خسرو در دوران ولیعهدی دلباختهٔ شیرین بود، اما در جریان شورش بهرام چوبین مدتی از او جدا افتاد و پس از بازپسگیری تاج و تخت، بیدرنگ شیرین را به همسری برگزید و او را «چون مردمک چشم» عزیز داشت. این ازدواج با نارضایتی برخی بزرگان همراه شد، اما خسرو با دفاع از شیرین، مشروعیت و جایگاه او را تثبیت کرد؛ روایتی که فردوسی نیز آن را در شاهنامه بازتاب داده است.
در روایتهای ادبی، به ویژه در شاهنامه، شیرین به حسادت نسبت به مریم متهم شده و مرگ مریم به صورت ناشناس و احتمالاً با زهر، به او نسبت داده میشود. پس از مرگ مریم، شیرین به مقام بانوی اصلی حرمسرا رسید و نفوذش در دربار به اوج رسید. او مادر چهار یا پنج تن از پسران خسرو، از جمله مردانشاه، شهریار، نستور و فرود بود و در برخی منابع، مادربزرگ یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی، معرفی شده است. گفته میشود شیرین در آغاز قادر به بارداری نبود، اما پزشکی رومی به نام گابریل سنجاری او را درمان کرد و پس از تولد مردانشاه، جایگاه این پزشک و فرقهٔ یعقوبی در دربار تقویت شد.
![]()
زیبایی تاریخساز
شیرین از نظر زیبایی در منابع تاریخی و ادبی جایگاهی استثنایی دارد. زیبایی او در منابع تاریخی و ادبی، حالتی اسطورهای یافته است. مورخان و ادیبان، از ثعالبی و بلعمی گرفته تا یاقوت حموی و فردوسی، او را بیهمتا توصیف کردهاند؛ زنی که گویی زیباییاش نه زمینی، که فراتر از معیارهای معمول انسانها بوده است. همگی با تعبیرهایی شگفتانگیز از زیبایی، وقار و دلربایی او یاد کردهاند. در کنار اسب افسانهای شبدیز و موسیقیدان بزرگ دربار، باربد، شیرین یکی از سه داشتهٔ بیمانند خسرو پرویز شمرده شده است.
بسیاری از مورخان و شاعران او را زیباترین زن روزگار دانستهاند. بلعمی، ثعالبی، یاقوت حموی و فردوسی همگی با تعبیرهایی شگفتانگیز از زیبایی، وقار و دلربایی او یاد کردهاند. در ادبیات فارسی، به ویژه در منظومهٔ «خسرو و شیرین» اثر نظامی گنجوی، شیرین شخصیتی استوار، پاکدامن، وفادار و صبور دارد و عشق او به خسرو پس از سالها دوری و رنج به وصال میانجامد. در شاهنامه نیز، هرچند حضور او کمرنگتر است، اما شخصیتی زیبا و ستودنی، وفادار و اخلاقی دارد. نظامی، با زبانی شاعرانه، شیرین را چنان تصویر میکند که هر سخنش دل میرباید و هر حضورش خرد را از فیلسوف میستاند.
![]()
دلدادگی فرهاد کوهکن
اما داستان شیرین، تنها روایت عشق خسرو نیست؛ سایهٔ مردی دیگر نیز بر این داستان افتاده است: فرهاد. فرهادِ سنگتراش و هنرمندی کمنظیر، که عشقش به شیرین به یکی از تراژیکترین روایتهای ادب فارسی انجامید. به گفتهٔ نظامی، این عشق زمانی شکل گرفت که شیرین هنوز همسر رسمی خسرو نشده بود و در اقامتگاهی در بیستون میزیست. فرهاد، دلباختهٔ شیرین شد و آوازهٔ این عشق، حسادت خسرو را برانگیخت. شاه، که نمیتوانست بیبهانه خون فرهاد را بریزد (چون فرهاد مرتکب جرمی آشکار نشده بود)، راهی مستقیم برای حذف او نیافت. او فرهاد را به کندن کوه بیستون واداشت، با این شرط که اگر در این کار کامیاب شود، او از عشق شیرین دست خواهد کشید. امید خسرو آن بود که فرهاد در این کار جان ببازد و بیآنکه خونش مستقیماً به دست شاه ریخته شود، رقیب از میان برود.
![]()
اما برخلاف انتظار، فرهاد با نیرویی شگفتانگیز و عشقی بیامان به کار پرداخت و تختهسنگهایی را میتراشید و جابهجا میکرد که طبق روایتها، ده مرد از جابهجایی آن ناتوان بودند. پیشرفت حیرتآور او، خسرو را بیش از پیش بیمناک ساخت. در نهایت، به تحریک خسرو، پیرزنی نزد فرهاد فرستاده شد که به دروغ خبر مرگ شیرین را به او رساند. فرهاد با شنیدن این خبر، که برایش به معنای فروپاشی جهان بود، تیشهٔ خود را بر سر کوبید و در دم جان سپرد.
از آن پس، فرهاد به نماد عشق قربانی شده در برابر قدرت بدل شد؛ چهرهای که در حافظهٔ فرهنگی ایرانیان تا امروز زنده مانده است.
![]()
مرگ تراژیک
شیرین که مادر چند تن از فرزندان شاه بود، نفوذش به حدی رسید که خسرو، برخلاف عرف جانشینی، پسر او «مردانشاه» را ولیعهد کرد؛ تصمیمی که آتش توطئهای خونین را در دربار افروخت. شیرویه، پسر ارشد خسرو، در نهایت علیه پدر شورید، او را کشت و بر تخت نشست؛ و این آغاز واپسین فصل زندگی شیرین بود.
در واپسین پرده این تراژدی، شیرویه به شیرین پیشنهاد ازدواج داد؛ پیشنهادی آمیخته به تهدید و تطمیع. شیرین، که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت، ظاهراً پذیرفت، اما با شروطی که سرنوشت را به شکلی دیگر رقم زد. او اموالش را بخشید، کنیزان را آزاد کرد، خود را آراست و بر مزار خسرو رفت؛ جایی که مرگ را آگاهانه برگزید تا به همخوابگی با قاتل شوهرش تن ندهد. در روایت ثعالبی، شیرین با زهری پنهان در انگشتر جان میسپارد؛ و در روایت نظامی، با خنجری که خود بر دل مینشاند. در هر دو روایت، مرگ او نه شکست، که آخرین کنش آگاهانهٔ زنی است که تا پایان، اختیار سرنوشت خویش را حفظ میکند.
![]()
یادگارهای منسوب به شیرین و فرهاد در مناطق مختلف ایران، به ویژه در کرمانشاه، ایلام و آذربایجان غربی، همچنان پابرجا و در فرهنگ عامه زندهاند. کاخ خسرو در قصر شیرین نیز که برای آسایش شیرین ساخته شد، از مهمترین یادمانهای مرتبط با اوست. بدینسان، شیرین نه تنها ملکهای تاریخی، بلکه چهرهای ماندگار در حافظهٔ فرهنگی و ادبی ایران باقی مانده است.
او علاوه بر یک شخصیت تاریخی و ادبی ؛ سمبل عشق و قدرت، زیبایی و سیاست، وفاداری و مرگ است. زنی که هم در واقعیتِ دربار ساسانی زیست و هم در خیال شاعرانه ایران زمین. و در نهایت نیز جاودانه شد. نام او، پس از قرنها هنوز روایت میشود و الهامبخش است.
![]()