راز سیاه در جهنم سفید/ جنون سلاخی مغزها در پناهگاه دیوانگان توسط جراح روانی
بیمارستان ترانس آلگینی، که با ایدههای مترقی شروع شد، به جهنمی از رنج و وحشت تبدیل شد.
شایانیوز- ساختمان ترانس آلگینی با دیوارهای آجری بلند و برج ناقوس زیبایش، از بیرون شبیه یک قصر باشکوه به نظر میرسد. اما داخل آن، جهنمی از رنج و وحشت بود. دیوارهای این بیمارستان شاهد فریادهای خاموش بیمارانی بودند که در سکوت رنج میکشیدند. برخی بازدیدکنندگان امروزی ادعا میکنند که هنوز هم میتوانند صدای زمزمهها و نالههای آنها را از میان دیوارها بشنوند.
قفسهای فلزی: زندانهای کوچک برای دیوانگان بیپناه
در سالنهای تاریک بیمارستان، قفسهای فلزی کوچکی وجود داشتند که بیماران "سرکش" در آنها زندانی میشدند. این قفسها به قدری تنگ بودند که بیماران حتی نمیتوانستند دراز بکشند. برخی از آنها روزها، هفتهها یا حتی ماهها در این قفسها حبس میشدند، در حالی که از گرسنگی، تشنگی و سرما رنج میبردند. امروزه، برخی ادعا میکنند که این قفسها هنوز هم انرژی منفی بیماران را در خود نگه داشتهاند.
لوبوتومی: چکش و میلههای مرگبار
والتر فریمن، جراح بدنام و روانی ای که پایش را در بیمارستان گذاشت و در ترانس آلگینی آزمایشگاه لوبوتومی خود را راهاندازی کرد. او با استفاده از یک میله نوکتیز و چکش، مغز بیماران را تخریب میکرد به این صورت که شامل فرو کردن یک میله نوکتیز از طریق حفره چشم بیمار و استفاده از چکش برای تخریب بخشی از مغز (قشر پیشپیشانی) بود.
این عمل بدون بیهوشی مناسب انجام میشد و بیماران در حین عمل هوشیار بودند. بسیاری از آنها پس از عمل به حالت "گیجی" دائمی فرو میرفتند، حافظه خود یا حتی جان خود را از دست میدادند.
جراح دیوانه در طول زندگی خود حدود ۴۰۰۰ لوبوتومی انجام داد و بسیاری از این عملها در ترانس آلگینی انجام شد. دقیقاً مشخص نیست که چند نفر از این بیماران جان خود را از دست دادند یا دچار معلولیتهای دائمی شدند.
اتاقهای محدودیت: جایی که دیوانگان به تاریکی سپرده میشدند
در بخشهای زیرزمینی بیمارستان، اتاقهای کوچک و تاریکی وجود داشتند که به "اتاقهای محدودیت" معروف بودند. بیمارانی که به عنوان "خطرناک" تلقی میشدند، در این اتاقها زندانی میشدند. هیچ پنجرهای وجود نداشت و تنها نور از طریق یک شکاف کوچک در درب وارد میشد. بسیاری از بیماران در این اتاقها از ترس و تنهایی دیوانه میشدند. امروزه، برخی ادعا میکنند که این اتاقها هنوز هم پر از انرژی منفی و روح بیماران گذشته است.
قبرستان گمشده: جایی که رازها دفن شدهاند
در محوطه بیمارستان، یک قبرستان قدیمی وجود دارد که هزاران بیمار در آن دفن شدهاند. بسیاری از این قبرها بدون نام هستند. برخی از این قبرها به دلیل بیتوجهی و گذشت زمان ناپدید شدهاند. بازدیدکنندگان ادعا میکنند که در شبها، میتوانند صدای قدمها و زمزمههایی از میان قبرها بشنوند.
روحهای خشمگین: پژواک رنجهای گذشته
بسیاری از بازدیدکنندگان موزه ترانس آلگینی ادعا میکنند که با پدیدههای ماوراءالطبیعه مواجه شدهاند. برخی میگویند که صدای فریادها، گریهها و خندههای بیماران را شنیدهاند. برخی دیگر ادعا میکنند که روحهایی را دیدهاند که در راهروهای تاریک بیمارستان پرسه میزنند. حتی برخی گزارشها حاکی از آن است که روحها با بازدیدکنندگان تعامل فیزیکی داشتهاند، مانند هل دادن یا لمس کردن آنها.
هنر در میان تاریکی: آخرین نشانههای امید
در میان همهی این وحشتها، برخی بیماران در برنامههای هنردرمانی شرکت میکردند و آثار هنری خلق میکردند. این آثار امروزه در موزه به نمایش گذاشته شدهاند و نشاندهندهی آخرین تلاشهای بیماران برای حفظ امید و انسانیت در میان تاریکی هستند. برخی از این آثار پر از نمادهای ترسناک و مرموز هستند که بینندگان را به فکر فرو میبرند.
تورهای شکار ارواح: سفری به قلب تاریکی
امروزه، ترانس آلگینی به یکی از مقاصد محبوب شکارچیان ارواح تبدیل شده است. تورهای شبهنگاری (شکار ارواح) در این بیمارستان برگزار میشود و شرکتکنندگان با تجهیزات پیشرفته به دنبال شواهدی از فعالیتهای ماوراءالطبیعه میگردند. بسیاری از آنها ادعا میکنند که با روحهای بیماران گذشته ارتباط برقرار کردهاند.
جهنم روی زمین
ترانس آلگینی نه تنها یک بیمارستان روانی بود، بلکه جهنمی روی زمین بود که در آن بیماران تحت شرایط غیرانسانی و وحشتناک نگهداری میشدند. امروزه، این ساختمان به عنوان موزه و مکانی برای تورهای شبهنگاری، یادآوری تلخ از رنجهای گذشته است. داستان ترانس آلگینی به ما یادآوری میکند که تاریکیهای تاریخ هرگز نباید فراموش شوند.
اگر جسارت دارید، میتوانید از این موزه دیدن کنید... اما مراقب باشید، چون ممکن است با چیزی بیشتر از تاریخ مواجه شوید.
دیدگاه تان را بنویسید