خرمدین جلوی مهمان یهو دستور می داد بچه هاش سرود ای ایران بخونند!
هر وقت خونه خرمدین مهمان بودیم، یکهو به بچه هاش دستور میداد که سرود ای ایران بخونید! اون بدبختها هم همه با هم شروع میکردند.
در چند روز اخیر قتل بابک خرمدین توسط والدینش به تیتر یک خبرها تبدیل شده است نکته جالب این قضیه همدستی پدر و مادر در قتل فرزندان و در نهایت ابراز رضایت و خوشنودی آن ها از این قضیه است هنرمندان زیادی به این قضیه واکنش نشان دادند اما در این میان روایت همسایه ها و دوستان نزدیک خانواده هم شنیدنی است.
نکته جالب قضیه این است که هیچ همسایهای نیست که رفتار مشکوک یا بدی از اکبر خرمدین یا همسرش ایران دیده باشد. همه از او به خوبی یاد میکنند. از همان پیرمرد قد بلند و چهارشانه ۸۱ سالهای که شنبه همین هفته پسرش را کشته است هیچکس خاطره بدی ندارد. اکبر و ایران چهار فرزند داشتند: آرزو (متولد ۱۳۵۰)، بابک (متولد ۱۳۵۳)، افشین (متولد ۱۳۵۵) و آزیتا یا آذر (متولد ۱۳۶۱). از بین این چهار نفر، همسر آرزو، خود آرزو و بابک به ترتیب در سالهای ۱۳۹۰، ۱۳۹۷ و ۱۴۰۰ توسط این پدر و مادر به قتل رسیدهاند.
علایق ناسیونالیستی اکبرآقا
یکی از دوستان خانوادگی خرمدینها میگوید: «آنها بعد از به دنیا آمدن بابک (در سال ۱۳۵۳) فامیلیشان را به خرمدین تغییر دادند.» حامی که سالها دوستی نزدیکی با این خانواده داشته هم میگوید که او سالها میگفت قصد دارد برای ادامه زندگی به کلیبر برود. کلیبر همان شهری است که قلعه بابک منسوب به بابک خرمدین در آن ساخته شده است و روایات زیادی از رویارویی او با مهاجمان عرب در تاریخ وجود دارد. حامی توضیحات دیگری درباره شخصیت اکبر خرمدین (قاتل) داده که تصویر او را در ذهن ما روشنتر میکند.
او نوشته است: «توی اتاق خواب خودش و زنش روبهروی تخت یه نقشه بزرگ به پهنای دیوار داشت که با ریسه تزئین کرده بود. بالاش هم بزرگ نوشته بود: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک. هرکسی میومد تو اون خونه اول میبردش جلوی اون نقشه و شروع میکرد از بابک خرمدین حرف میزد.» همسایهها میگویند خرمدین عادتهای نظامی داشته، اما نه عادتهای آزار دهنده.
حامی هم این را در توئیترش تایید کرده و نوشته است: «هر وقت میرفتیم خونه خرمدین، بچهها باید از اتاقاشون میومدند پیش مهمونها، مرتب و دست به سینه مینشستن. یکهو (مثلا با خنده و بذلهگویی) دستور میداد که سرود ای ایران بخونید! اون بدبختها هم همه با هم شروع میکردند. عمو اکبر از جنگ هم زیاد میگفت. میگفت اونجا رئیس بوده، کلی عراقی کشته و مثلا خیلی زرنگ و آگاه به اطرافش بوده.»
منبع: هفت صبح
دیدگاه تان را بنویسید