اکبر خرمدین با زنش مثل سگ دست آموزش رفتار می کرد
اکبر خرمدین جوری با زنش رفتار میکرد که انگار سگ دست آموزش است. میگفت و میخندید و دستور میداد و مسخره اش میکرد.
«جمعه هفته پیش در خانه روبهرو را میزند، یک کارتن میگیرد و میرود.» این روایت همسایه نزدیک خانواده خرمدین است. او میگوید این کارتن را اکبر آقا (قاتل) از آنها گرفته و احتمالا میخواسته اعضای بدن بابک را داخل آن بگذارد. همه همسایههای نزدیک در شوک هستند و معمولا جواب خبرنگاران را نمیدهند.
روزنامه هفت صبح در ادامه نوشت: یکی از آنها که شب قتل بابک، اکبر خرمدین را دیده اینطور روایت میکند: «او مثل هیچ وقت نبود. هر وقت ما را در محله میدید ساعتها میایستاد و گرم میگرفت، ولی آن شب خیلی سریع سلام کرد و رفت. دو هفته قبل برادرش فوت کرده بود؛ من هم فکر کردم به خاطر از دست دادن برادرش ناراحت است؛ وگرنه همیشه میایستاد، حال و احوال میکرد و حرف میزد.»
درباره ایران، مادر ۷۰ ساله این خانواده اطلاعات زیادی گفته نمیشود. زن کم حرف و ساکتی بوده و تنها چیزی که همسایهها به یاد دارند این است که خیلی آرام و کند کارهایش را انجام میداد. «هر وقت زنگ خانهشان را میزدیم نیم ساعت طول میکشید در را باز کند.»، اما حامی، یکی از دوستان خانواده خرمدین جزئیات بیشتری درباره رابطه اکبر با ایران در میان گذاشته و در توئیترش نوشته است: «اکبر خرمدین جوری با زنش رفتار میکرد که انگار سگ دست آموزش است. میگفت و میخندید و دستور میداد و مسخره اش میکرد. ایران هم همیشه یه لبخند عجیب روی لبش بود. اصلا همینجوری بارش آورده بود.
ایران خانوم زن خرمدین همیشه در جواب اکبر میگفت: چشم اکبر، باشه اکبر. خیلی کم حرف بود، با لبخند بیحال و عجیب همیشگیاش.» به گفته او رابطه خرمدین با همسرش آنقدر خوب نبوده است، ولی همسایهها بدرفتاری خاصی ندیدهاند.
دیدگاه تان را بنویسید