وقتی ورزشکاران سرباز میشوند!
در ستایش یک ژست؛ سلام نظامی ورزشکاران ایرانی پیامآور جنگ یا نشان وطن دوستی؟
سلام نظامی ورزشکاران ایرانی در مسابقات خارجی اخیراً مورد توجه قرار گرفته است.
شایانیوز- ورزش، دستکم در ظاهر، عرصهای برای رقابت پاک، دوستی ملتها، شکوه فیزیکی انسان و تجلیل از تواناییهای فردی است. سکویی است که در آن پیروزی، نه با بمب و جنگنده، که با تلاش بی وقفه به دست میآید. اما آیا این تصویر، تمام ماجراست؟ آیا میتوان ورزش را از سیاست، آنگونه که آرمانگرایان میخواهند، جدا نگه داشت؟ واقعیت تلخ این است که از لحظهای که پرچمها برافراشته میشوند، سرودهای ملی نواخته میشود و دوربینها بر دستهایی که بر سینه میروند یا به شکل نظامی بالا میروند، زوم میکنند، ورزش دیگر فقط ورزش نیست.
در جهانی که نمادها بیش از کلمات معنا دارند، یک سلام نظامی ساده بر روی سکو میتواند به اندازه یک موضعگیری رسمی سیاسی طنین بیندازد. ورزشکار امروز، فقط نماینده وزن و سرعت و مهارت نیست؛ او به شکلی ناگزیر، حامل پرچم، تاریخ و سیاست کشورش شده است. در چنین وضعیتی، سکوهای ورزشی به بخشی از میدانهای جنگ نرم بدل شدهاند، جایی که هر حرکت میتواند معنا داشته باشد، و گاه هزینه.
آیا ورزش میتواند از سیاست فرار کند؟ شاید بتواند، اما به سختی. و شاید هم اصلاً نخواهد!
![]()
سلام نظامی روی سکوی جهانی؛ ورزشکار یا سفیر سیاسی؟
در روزهایی که منطقه هنوز از تبعات جنگ کوتاه اما پرتنش دوازده روزه میان ایران و اسرائیل عبور نکرده بود، تصاویری از ورزشکاران ایرانی در مسابقات جهانی منتشر شد که هنگام پخش سرود ملی، سلام نظامی دادند. حرکتی که بلافاصله فضای رسانهای داخلی و خارجی را به واکنش واداشت؛ برخی آن را نماد وطندوستی دانستند، برخی دیگر آن را مصداقی از سیاسیسازی ورزش تلقی کردند و گروهی نیز آن را به عنوان نمایشی سفارشی تحلیل کردند. اما واقعاً این سلام نظامی چه معنایی دارد؟ آیا یک ژست شخصی است یا نشانهای از همسویی با سیاست رسمی و یا صرفاً احساسات به خروش آمده جوانانی که به کشورشون حمله شده؟
وقتی ورزش از میدان رقابت خارج میشود
رفتارهای مشابه در تاریخ ورزش کم نبودهاند. برای مثال، سلام معروف هیتلری که در جریان المپیک ۱۹۳۶ برلین توسط برخی ورزشکاران نازی اجرا شد، بعدها به نمادی از فاشیسم بدل شد و به شدت در افکار عمومی تقبیح شد. یا مشتِ گره کرده ورزشکاران سیاهپوست آمریکایی در المپیک ۱۹۶۸ که به اعتراض علیه نژادپرستی تعبیر شد و علی رغم پیام عدالتخواهانه و صلحطلبانهاش، باعث محرومیت آن دو ورزشکار شد. در موارد دیگری همچون ورزشکاران جمهوری آذربایجان که در اوج تنش و تقابل کشورشان با ارمنستان در رقابتها پرچم کشورشان را بوسیدهاند، یا ورزشکاران ترکیه که در مسابقات بینالمللی سلام نظامی به ارتش این کشور دادهاند (مخصوصاً در زمان حملات به سوریه)، واکنشهای جهانی اکثراً منفی بوده، چرا که سازمانهای ورزشی نظیر فیفا یا IOC اصولاً هر گونه ابراز موضعگیری سیاسی در ورزش را ممنوع اعلام کردهاند.
![]()
واکنش احساسی و وطندوستانه؟
از زاویهای دیگر میتوان به موضوع نگاه کرد: ورزشکارانی که چنین رفتاری نشان میدهند، ممکن است نه بر اساس فرمان یا سفارش، بلکه از سر احساسات ملی و واکنش عاطفی به حملهای که به کشورشان شده، این ژست را انتخاب کرده باشند. کشورشان در معرض تهدید نظامی بوده، برخی زیرساختهای نظامی میهنشان هدف قرار گرفته، صدها نفر از هموطنانشان کشته و زخمی شدهاند؛ در چنین فضایی، برای یک جوان ورزشکار، شاید این سلام نظامی نه کنایهای به سیاست، که دفاعی نمادین از وطن در میدان جهانی باشد؛ پاسخی احساسی و واکنشی غریزی. شاید مقایسه آن با سلام هیتلری یا سلام ارتش رژیم صهیونیستی، از ریشه اشتباه باشد. مگر نه اینکه ورزشکاران در بسیاری از کشورها بارها پرچم را بوسیدهاند، یا با دست روی قلب نهادن، عشق به وطنشان را ابراز کردهاند؟ کجا باید میان نماد عاطفی و پیام سیاسی خط کشید؟
![]()
سفارشی یا خودجوش؟ مسئله این است!
با این حال، در کشوری که نظام رسانهای و اجرایی به شدت متمرکز و هدایت شده عمل میکند، نمیتوان احتمال سفارشی بودن این رفتارها را به کلی نادیده گرفت. وقتی در فاصلهای کوتاه، چند ورزشکار در رشتههای مختلف که احتمال زیاد یکدیگر را ندیدهاند و هماهنگی میانشان صورت نگرفته، آن هم در کشورهای متفاوت، ژست واحدی را تکرار میکنند، این شائبه به وجود میآید که شاید این رفتاراز اتاقهای فرمان رسیده باشد.
به هر روی هر چه باشد سفارشی یا خودجوش این حرکت وطن پرستانه ورزشکاران علی الخصوص دختران ورزشکار به شدت دیده شد و مورد توجه رسانه ها هم در داخل و هم در خارج از کشور قرار گرفت.
![]()
ستایش شوندگان امروز را فراموش نکنید
یکی از تناقضهای بزرگ و تأملبرانگیزی که در پی سلام نظامی دختران بسکتبالیست ایرانی در میدان جهانی پدیدار شد، این بود که بسیاری از همان مقاماتی که امروز از این ژست حمایت کرده، آن را «نمایش غیرت ملی» و «اقتدار زن مسلمان ایرانی» خوانده و حرکت این دختران را میستایند، در مقام عمل حمایت چندانی از اصل ورزش بانوان نشان ندادهاند و حتی برخی از آنها اندکی پیش از این در صف نخست محدود کنندگان حضور زنان در ورزش ایستاده بودند.
به هر ترتیب اکنون که این حرکت در کاروانهای ورزشی علی الخصوص بانوان به مذاق مقامات خوش آمده، و اینک که دختران ورزشکار ما با وجود تمام بیمهریها پای میهنشان ایستاده و پیام این ایستادگی را در حرکتی نمادین به جهان مخابره کردهاند، بر مسئولین و متولیان ورزش واجب است که خود را ملزم بدانند به حمایت حداکثری از بانوان ورزشکاری که اغلب با کمترین امکانات و بودجههای اندک، همچنان پایداری کرده و برای بالا بردن پرچم کشور از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. اگر امروز این گونه از آنان تجلیل میشود، لازم است فردا نیز حمایتی همه جانبه از آنان صورت گیرد تا این افتخار پابرجا بماند.
![]()
ورزش، عرصهای برای آرامش و دعوت به صلح که از سیاست جدا نیست
آنچه امروز در سکوهای قهرمانی دیده میشود، دیگر فقط رقابت در رکورد و مدال نیست، بلکه بازتابی از جنگهای بزرگتر در لایههای سیاسی، اجتماعی و رسانهای است. سلام نظامی یک ورزشکار میتواند بسته به زاویه دید، نشانهای از وطندوستی یا ابزار تبلیغات رسمی باشد. اما آنچه مسلم است، این است که ورزش، برخلاف ادعاهای آرمانیاش، هرگز از سیاست جدا نبوده و نخواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید