مساله اصلی سیاست در ایرانِ امروز چیست؟
«به زعم بسیاری از تحلیلگران، مساله سیاست در ایرانِ امروز اقتصاد است!»
شایانیوز- در روزهای اخیر و همزمان با تشدید تحرکات مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب کشورمان و تیم وی در قدرت جهت سازماندهی امور مربوط به استقرار دولت چهاردهم، حدس و گمانه زنی های مختلفی با محوریت وزرای احتمالی فعال در این دولت و دستورکارها و اولویت های مهم و محوری آن مطرح می شود. در این راستا، ناظران و تحلیلگران مختلف هر کدام به طریقی سعی در رمزگشایی از اولویت ها و ترجیحات دولت چهاردهم و شخص رئیس جمهور جدید دارند و از این منظر بر آن هستند تا چشم اندازهای احتمالی آتی برای کشورمان را نیز تصویرسازی کنند.
با این همه، در این میان یکی از نکاتی که برخی از نخبگان و نظریه پردازان فعال در حوزه سیاست و حکمرانی مطرح می کنند این است که فارغ از منازعات و رقابت های سیاسی و جناحی، مساله اصلیِ سیاست در ایرانِ امروز چیست؟ اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا صورت مساله موضوعات مختلف پیش روی نظام حکمرانی به خوبی فهم و درک نشوند، اینکه توقع مخاطب قرار دادنِ موثر آن ها را داشته باشیم چندان واقع بینانه نیست.
به بیان ساده تر، چالش ها و مشکلاتی که ایرانِ امروز با آن ها رو به رو است، ابتدای باید در قامت و شکل یک مساله با اولویت مهم و فوری در ذهن دلتمردان نقش ببندد تا سپس انتظار مواجهه موثر آن ها با این چالش ها را داشته باشیم. در این چهارچوب، به نظر می رسد که مساله اصلی سیاست در ایرانِ امروز، اقتصاد است! در حقیقت، با توجه به چالش ها و مشکلات اقتصادی گسترده ای که در کشورمان وجود دارند، چه نظام حکمرانی و چه رئیس جمهور منتخب، همه و همه بایستی معطوف به مخاطب قرار دادن این چالش ها باشند و برای آن ها برنامه ریزی داشته باشند.
کما اینکه اگر چنین نشود و همچنان شاهد بدتر شدن وضعیت اقتصادی کشورمان باشیم، بایستی شاهد تضعیف بیش از پیش سرمایه اجتماعی در ایران نیز باشیم. موضوعی که نمودهای عینی خود را در قالب میزان مشارکت مردمی در انتخابات ریاست جمهوری و یا انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران در سال های اخیر به نمایش گذاشته است. از این رو، ایرانِ امروز به سیاستمداران و دولتمردانی نیاز دارد که به معنای واقعی کلمه به اولویتدار بودن مساله اقتصاد و چالش های اقتصادی در ایران باور داشته باشند و برای مخاطب قرار دادن این چالش ها راهکارهای عینی و عملیاتی و نه صرفا شعاری را پیشنهاد دهند.
موضوعی که البته پیشتر دیگر ملت ها نیز به نوعی با آن دست به گریبان بوده اند. به عنوان مثال می توان به چین در دهه 1970 میلادی اشاره کرد که با مشکلات گسترده ای در زمینه توسعه فقر و سختی معیشت مردم رو به رو بود با این حال اکنون این کشور یکی از موفق ترین ها در زمینه ریشه کن کردن فقر در جهان و البته توسعه اقتصادی است. موضوعی که در دل خود از وجود درس های معنادار و قابل تاملی برای کشورمان خبر می دهد.
دیدگاه تان را بنویسید