فلانی ماستهایش را کیسه کرده!
ماجرای یک ضرب المثل: رئیس نظمیه مرد گران فروش رو سر و ته آویزان کرد ماستش رو کیسه کرد
تا حالا فکر کردهاید ضرب المثل ماستها را کیسه کردن، از کجا آمده است؟ این ضرب المثل پرمعنا داستان جالبی دارد که دانستنش خالی از لطف نیست.
شایانیوز- ضربالمثل معروف و قدیمی ماستها را کیسه کردن، به معنای ترسیدن و تلاش برای اصلاح خطاهاست و زمانی به کار میرود که شخصی از شنیدن خبر یا هشداری ترسیده باشد و فوراً درصدد اقدام لازم برای رفع خطر تنبیه و مجازات برآید. اینجاست که میگویند: فلانی ماستش را کیسه کرده!
یعنی حساب کار دستش آمده، تسلیم شده و دیگر اشتباهاتش را تکرار نمیکند!
اما آیا تا حالا فکر کردهاید این مثل از کجا آمده و ماجرای پشت آن چیست؟ این ضرب المثل پرمعنا داستان جالبی دارد که دانستنش خالی از لطف نیست:
روزگاری (بنا بر برخی روایات برخی منابع، زمان مظفرالدین شاه قاجار و طبق بعضی منابع دیگر زمان رضاشاه)، ماست گران شد. مردم به گرانی ماست که قوت قالبشان بود و قاتق نان کرده و خود را سیر میکردند، معترض شدند. شاه به مأموران خود دستور داد تا ماست را ارزان کنند و به قیمت قبل برگردانند؛ اما گوش ماست فروشها به این حرفها و دستور شاه بدهکار نبود و درنهایت ماست ارزان نشد.
از قضا در همان روزگار، فرد جدی و مقتدری به نام مختارالسلطنه مأمور سر و سامان دادن به اوضاع آشفته پایتخت و گرانیها شده بود و به اصطلاح آن روزها رئیس نظمیه تهران بود. او به دستور شاه تصمیم گرفت تا هر طور شده علت گرانی را پیدا کند و قیمت ماست را به ثبات برساند. مختار السلطنه دستورات سختی را برای ارزان کردن ماست اعمال کرد و به گران فروشان هشدار و تهدید جدی داد. چند ماهی گذشت و اوضاع کمی آرام شد. مختار السلطنه که ذاتاً مرد پیگیر و با دقتی بود، به این آرامش و ثبات مشکوک شد و تصمیم گرفت تا در یک اقدام ضربتی با لباس مبدل به بازار برود و ببیند ماست را با چه قیمتی به رعیت بینوا میفروشند.
![]()
او وارد یکی از دکانهای شهر شد و از ماست فروش پرسید: «ماست چند میفروشی؟» صاحب دکان گفت: «ماست معمولی میخواهی یا ماست مختارالسلطنه؟» مختارالسلطنه که از شنیدن اسمش حسابی شگفت زده شده بود، پرسید: «مگر چه فرقی دارد؟!»
ماست فروش پاسخ داد: «ماست معمولی همان ماستی است که تماماً از شیر گرفته شده و سفت و بدون آب است و ما با قیمت اصلی میفروشیم و ماست مختارالسلطنه همان خمره جلوی دکان است که نیمی از آن را آب بستهایم و به قیمتی که مختارالسلطنه دستور داده، میفروشیم.»
مختارالسلطنه که از این همه حیله بازی بسیار خشمگین شده بود، فوراً دستور داد تا ماست فروش کم فروش حقهباز را جلوی دکانش به حالت سر و ته آویزان کردند و بند تنبانش را در ناحیه کمر محکم بستند؛ سپس همان خمره ماست را که آب درونش ریخته بود، را توی پاچههای شلوارش ریختند. مختارالسلطنه به او گفت: آنقدر باید اینجا آویزان بمانی تا هرچه آب اضافه توی خمره ماست ریخته بودی، از تنبانت بیرون بچکد؛ تا تو باشی دیگر گران فروشی نکنی و با حقهبازی و دوز و کلک کاسبی نکنی!
بعد از اینکه این خبر در شهر و بین اهالی بازار پیچید، همه ماست فروشهای گران فروش ترسیدند و سریعاً ماستهای معروف به مختارالسطنه را داخل کیسه ریختند تا آب اضافه ماست از آن خارج شود؛ مبادا مختارالسلطنه سر برسد و آنها را به شیوه مشابه مجازات کند تا آب اضافی ماستهایشان کشیده شود.
![]()
از آن پس در ادبیات کوچه بازاری و محاورهای مردم، کسی که تهدید میشود سپس میترسد و کارش را اصلاح میکند، این ضرب المثل را برایش به کار میبرند. هر فردی که از اتفاقی میترسد و پیش از تنبیه شدن، حساب کار دستش میآید و خطای خود را جبران میکند، میگویند ماستها را کیسه کرده است.
در روزگار ما چقدر جای مختارالسلطنهها خالی است و یک تن هم پیدا نمیشود......