پیروز نهاوندی اسیر ایرانی که عُمَر را کشت و انتقام ایران و ایرانی را از اعراب گرفت
پیروز نهاوندی، معروف به «ابولؤلؤ» در شهر نهاوند در سرزمین ساسانیان متولد شد. او عمر بن خطاب، خلیفه دوم مسلمانان را به قتل رساند.
شایانیوز- پیروز نهاوندی، همچنین معروف به فیروز یا «ابولؤلؤ» (پدر مروارید) و گاهی «بابا شجاعالدین»، در شهر نهاوند در سرزمین ساسانیان متولد شد.
عمده شهرت او به خاطر قتلی است که در ۲۶ ذیالحجه ۲۳ هجری قمری انجام داد: ترور عمر بن خطاب، خلیفه دوم مسلمانان.
![]()
اسارت و زندگی در مدینه
بنابر خبر مشهوری، او از مردم نهاوند بود که در جنگ قادسیه و در جریان فتح ایران توسط اعراب به دست مسلمانان اسیر شد و پس از اسارت، به عنوان غلام نزد یکی از والیان عرب به نام مغیرة بن شعبه که در آن زمان فرمانروای کوفه بود، برده شد.
به گفته همان منابع، چون مهارت نجاری و آهنگری و ساخت ابزار داشت، استثنائاً اجازه یافت برای کار وارد مدینه شود؛ چرا که در آن زمان اسیران غیرعرب اجازه اقامت در مدینه نداشتند.
بنا بر کهنترین روایات، مغیرة بن شعبه از کوفه نامهای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری، و درودگری بهرهمند شوند. عمر با آنکه ورود غیرعرب را به مدینه ممنوع کرده بود، موافقت نمود.
طبق اظهارات منابع تاریخی مستدل، انگیزهٔ پیروز از ترور عمر، کشتار و اسارت ایرانیان بوده؛ به ویژه اینکه وی به عینه شاهد آن بود که هموطنانش در جریان جنگها با اعراب، اسیر و کشته میشوند یا مورد آزار قرار میگیرند.
در یک روایت مشهور گفته میشود با دیدن اسیران خردسال ایرانی و زنان و ظلمی که به آنها شده بود، به عمر رو آورده و گفت: «ای عمر! جگر مرا خوردی، قلبت را بیرون میکشم».
ترور جانانه؛ واقعهای جنجالبرانگیز
در صبح روز 26 ذی الحجه 23 هجری قمری، هنگامی که عمر بن خطاب به قصد اقامه نماز به مسجد رفته بود، پیروز نهاوندی وارد مسجد شد و با خنجری دوّسر، خلیفه را مورد حمله قرار داد. در برخی روایتها تعداد ضربات، سه بار و در برخی دیگر شش بار گزارش شده است.
پس از ضربهها، پیروز از محل گریخت؛ طی فرار پیروز و تلاش برای دستگیری او گفته میشود چند تن از همراهان عمر نیز زخمی یا کشته شدند.
![]()
واکنش و انتقام
پس از کشته شدن عمر، عبدالرحمن بن عوف مدعی شد که این ترور، توطئهای میان ابولؤلؤ و دو تن دیگر به نامهای هرمزان و جفینه بوده است. به همین سبب عبیدالله بن عمر (پسر عمر) آن دو و نیز دختر خردسال ابولؤلؤ را به خونخواهی پدر کشت!
اما دربارهٔ سرنوشت خود پیروز نهاوندی روایتهای متناقض است:
بعضی او را بازداشت و بلافاصله اعدام شده گزارش میدهند.
برخی دیگر ادعا میکنند که او گریخته، به ایران بازگشته و سالها بعد در کاشان دفن شده است؛ مقبرهای در کاشان وجود دارد که منسوب به اوست.
ابعاد اختلافی: تاریخ، مذهب و روایت
اطلاعات پیش از اسارت و دربارهٔ خانواده یا اعتقاداتاش بسیار مبهم است. برخی منابع او را زرتشتی یا مسیحی گزارش دادهاند، برخی دیگر معتقدند به اسلام درآمده یا مذهب او در روایتهای شیعی به شیعه بودنش اشاره شده است.
این ابهام دربارهٔ هویت و مذهب او باعث شده است که قضاوت دربارهٔ انگیزه و معنای قتل عمر بسیار دشوار شود. اما از برآیند روایات معتبر منابع تاریخی قرون اولیه اسلام چنین برمیآید که انگیزه اصلی و نهفته او انتقام عمومی و در بستری گستردهتر، اعتراض به فتح ایران و ظلم تاریخی بود.
![]()
مقبره منسوب به پیروز نهاونی در کاشان
اهمیت تاریخی و فرهنگی
قتل عمر بن خطاب یکی از تحولات تعیین کننده در تاریخ اسلام و منطقه بود. حادثهای با پیامد سیاسی، دینی و اجتماعی وسیع. ابولؤلؤ چه با نیت شخصی و چه جمعی، نقش محوری در این واقعه داشت.
داستان او بازتاب تلخ فتوحات، اسارتها و تبعات سیاسی-اجتماعی آن دوران است. روایتهایی مثل اسیر شدن ایرانیان، انتقال به مدینه، بردگی و نهایتاً بازخواست خلیفه، نشان دهنده تنش بین فتح، هویت و مقاومت است.
حافظهٔ جمعی دربارهٔ او بخشی از روایت هویت ایرانی در برابر تحولات اسلامی-عربی را شکل داده است؛ به همین دلیل مطرح کردن مجدد او در گفتمان تاریخ امروز ایران اهمیت دارد.
پیروز نهاوندی یا همان ابولؤلؤ، یکی از پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین شخصیتهای دوره انتقال از ایران ساسانی به اسلام است. او نماد «ظلم و ستم» بر ایرانیان و «انتقام، مقاومت و یادآوری تاریخی» شده است. هرچند اسناد درباره بسیاری از جنبههای زندگیاش مبهم و متناقضاند، اما همین ابهام همراه با روایتهای گسترده دربارهاش میتواند دریچهای برای بازخوانی تاریخ، مفاهیم هویت، مقاومت و عدالت باشد.