چرا توهم توطئه در خاورمیانه ریشه دارد؟
پوپولیسم در کادوپیچی جدید: توهم توطئه! توطئهباوری در خاورمیانه: سد راه توسعه
باور به اینکه هر پدیده جدید غربی و جهانی، احتمالاً ابزاری برای ضربه زدن به ملتهاست، سالهاست در گفتمان سیاسی خاورمیانه ریشه دوانده است.
شایانیوز- در تحلیل وضعیت سیاسی، اجتماعی و روانی ملل خاورمیانه، یکی از مفاهیمی که پیوسته حضور دارد، تئوری توطئه است. مفهومی اغلب افراطی با رنگ و بوی سخنان و شعارهای احزاب رادیکال به ویژه اسلامگرایان تندرو که غالباً در عمل تیشه به ریشه تحرکات پیشروی خواستار تغییر و تجدد زده و اجازه رشد نهال نوپای توسعه در غرب آسیا را نمیدهد.
![]()
ریشههای تاریخی
جوامع خاورمیانه، از ایران و ترکیه گرفته تا کشورهای عربی، در طول قرنها با دخالت قدرتهای خارجی روبهرو بودهاند. استعمار اروپایی، تقسیم مرزهای مصنوعی پس از جنگ جهانی اول و دخالت مستقیم قدرتهای جهانی در سیاست داخلی کشورها، حافظه تاریخی مردمان منطقه را شکل داده است. نمونه بارز آن کودتای ۲۸ مرداد در ایران است که به عنوان سندی قطعی از دخالت سازمانهای اطلاعاتی خارجی در سرنوشت یک ملت شناخته میشود. چنین وقایعی به مردم این منطقه، به ناحق، آموخته است که نیروهای بیرونی همیشه در حال طراحی و مهندسی وقایعاند و در نتیجه، باور به توطئه نه یک گمانه، بلکه نوعی واقعیت تاریخی برایشان محسوب میشود.
در مصر نیز تجربه دخالت بریتانیا و امریکا در تحولات داخلی، از بحران کانال سوئز گرفته تا سرنگونی برخی رهبران، این ذهنیت را تقویت کرده که تصمیمهای کلان همیشه خارج از مرزها گرفته میشوند. همچنین در عراق و افغانستان، حضور مستقیم نیروهای خارجی و تغییر رژیمها با فشار خارجی، تصویری عینی از نقش بیگانگان در سرنوشت ملتها ایجاد کرده است. این خاطرات جمعی، باور به توطئه را نه به عنوان یک تئوری ذهنی، بلکه به مثابه بازتاب یک تجربه تاریخی عینی و ملموس تثبیت کردهاند.
![]()
بستر سیاسی
غالب کشورهای خاورمیانه فاقد ساختارهای شفاف و دموکراتیک بودهاند. در غیاب آزادی رسانه، احزاب قدرتمند و نهادهای نظارتی مستقل، جامعه غالباً از دسترسی به اطلاعات واقعی محروم مانده است. همین خلأ اطلاعرسانی، فضایی را فراهم کرده تا روایتهای غیررسمی و مبتنی بر توطئه بهعنوان توضیحی قانعکننده برای رویدادها جا بیفتد. برای مثال، شکستها یا بحرانهای اقتصادی و اجتماعی به جای آنکه در پرتو ضعف مدیریتی داخلی تحلیل شود، بهراحتی به دخالت "دشمن خارجی" نسبت داده میشود، روایتی که هم برای دولتها توجیهگر است و هم برای مردم سادهتر و قابلباورتر.
به عنوان مصداقی دیگر، در بحرانهای اقتصادی، هنگامی که ارزش پول ملی سقوط میکند یا بیکاری افزایش مییابد، دولتها به جای پذیرش ضعفهای ساختاری و مدیریتی، این تحولات را به "نقشه دشمن" نسبت میدهند. در چنین شرایطی، روایت توطئه، ابزاری کارآمد برای تبرئه مسئولان داخلی و منحرف کردن توجه افکار عمومی از ناکارآمدی سیاستها میشود.
![]()
ابعاد روانشناختی
در روانشناسی اجتماعی، تئوری توطئه بهعنوان مکانیسمی شناخته میشود که به افراد حس کنترل و معنا میدهد. در جوامعی که با بحرانهای مزمن، بیثباتی سیاسی و آینده نامطمئن روبهرو هستند، انسانها برای کاستن از اضطراب وجودی خود به دنبال توضیحاتی جامع میگردند. باور به اینکه "نیرویی پنهان همه چیز را کنترل میکند" به نوعی آرامش ذهنی میدهد، حتی اگر آن نیرو خصمانه باشد. در خاورمیانه، این ذهنیت به واسطه تجربه تاریخی دخالتهای خارجی و ناپایداری داخلی، بیش از سایر نقاط جهان تقویت شده است.
به بیان دیگر، وقتی فرد باور دارد که فقر، جنگ یا بیثباتی نتیجه "دشمنی بیرونی" است، از پذیرش این واقعیت که شاید ریشه مشکل در سیاستهای داخلی یا در ساختار اجتماعی خودی باشد، فرار میکند. این مکانیزم روانی از فرد گرفته تا جامعه، باعث میشود مسئولیتپذیری کمرنگ شود و نقش قربانیبودن پررنگتر گردد.
![]()
عوامل جامعهشناختی
ساختارهای سنتی و قبیلهای در بخشهایی از خاورمیانه همچنان پررنگاند. در این ساختارها، اعتماد درونی به گروه خودی بسیار بالاست، اما نسبت به بیرون، بیاعتمادی شدیدی وجود دارد. چنین الگوهایی در ذهنیت جمعی به شکلگیری نگرشی کمک میکند که همیشه دیگری (خواه خارجی، خواه گروه رقیب داخلی) بهعنوان "طراح نقشهای پنهان" تلقی میشود. در کنار آن، رسانههای رسمی و غیررسمی که گاه خود در بازتولید این ذهنیت ذینفعاند، نقش پررنگی در گسترش باور به توطئه ایفا میکنند.
از سوی دیگر، در جامعهای که آموزش انتقادی و تفکر عقلانی به اندازه کافی تقویت نشده، باور به توطئه جذابتر از تحلیل پیچیده علمی و واقعگرایانه است. رسانهها نیز، چه رسمی و چه غیررسمی، با بزرگنمایی خطر دشمنان خارجی یا "افشای اسناد محرمانه"، به این ذهنیت دامن میزنند. در نتیجه، توطئه به بخشی از فرهنگ عمومی بدل میشود و نسل به نسل منتقل میگردد.
![]()
پیامدها
گرچه باور به توطئه ریشه در واقعیتهای تاریخی دارد، اما پیامدهای آن در دنیای امروز اغلب منفی است. این ذهنیت میتواند مانع پذیرش مسئولیت داخلی شود، زیرا مشکلات به جای آنکه به سوءمدیریت یا ضعف ساختاری نسبت داده شوند، به دشمن خارجی حواله میشوند. در نتیجه، اراده برای اصلاحات داخلی کاهش مییابد. افزون بر این، تداوم چنین نگرشی میتواند به تقویت پوپولیسم، عوامفریبی و سیاستهای هیجانی منجر شود و زمینه را برای انسداد توسعه پایدار فراهم کند.
در مجموع باور عمیق به توطئه، پیامدهایش در دنیای امروز، اغلب منفی است. این ذهنیت میتواند مانع پذیرش مسئولیت داخلی شود، زیرا مشکلات به جای آنکه به سوءمدیریت یا ضعف ساختاری نسبت داده شوند، به دشمن خارجی حواله میگردند.
این امر، زمینهساز رکود اصلاحات و تداوم بحرانهاست. وقتی مردم قانع شوند که همهچیز حاصل توطئه است، انرژی اجتماعی برای تغییر و مطالبهگری از بین میرود. افزون بر آن، دولتها و گروههای سیاسی نیز با استفاده ابزاری از این ذهنیت، میتوانند مشروعیت خود را تثبیت کنند و با سرکوب صداهای مخالف، آنها را به "همدستی با دشمنان خارجی" متهم نمایند. نتیجه نهایی، تقویت پوپولیسم، گسترش عوامفریبی و انسداد توسعه پایدار خواهد بود.
![]()
کلام آخر
تئوری توطئه در خاورمیانه نه صرفاً محصول توهم، بلکه بازتابی از تاریخ پیچیده دخالتهای خارجی، سیاستهای بسته داخلی، ساختارهای اجتماعی سنتی و نیاز روانی انسان به یافتن توضیحی برای رویدادهاست. اما تداوم آن، بهویژه در عصر جهانی شدن و پیچیدگی روابط بینالملل، میتواند مانعی جدی در مسیر توسعه و اصلاح باشد. آنچه جوامع منطقه نیاز دارند، نه انکار گذشته، بلکه ارتقای سواد رسانهای، شفافیت سیاسی و ایجاد نهادهای مستقل برای تقویت اعتماد عمومی است. تنها در چنین بستری است که میتوان از دام ذهنیت توطئه عبور کرد و راهی به سوی تحلیل عقلانیتر و آیندهای پایدارتر گشود.
بنابراین، آنچه جوامع منطقه نیاز دارند، ارتقای سواد رسانهای، شفافیت سیاسی، آموزش انتقادی و ایجاد نهادهای مستقل برای تقویت اعتماد عمومی است. در غیر این صورت، ذهنیت توطئه همچنان چرخهای معیوب را تولید خواهد کرد و هر پدیده جدیدی، با برچسب "نقشه دشمن" توضیح داده خواهد شد و عقلانیت را خواهد فرسود. تنها با عبور از این چرخه و رویارویی با واقعیتهای داخلی است که میتوان به سمت تحلیل عقلانیتر و آیندهای پایدارتر حرکت کرد.
دیدگاه تان را بنویسید