نامه موسوی خوئینی و واکنش های پرشمار
احمد زیدآبادی –تحلیلگر سیاسی- دربارهی نامهی موسوی خوئینیها به رهبری میگوید: «در واقع مشخص نیست که آقای خوئینیها به انگیزهی سیاسی…
آیت الله سید محمد موسوی خوئینی در نامهای مهم خطاب به رهبری تحلیل مختصر خود از وضعیت کنونی جامعه را ارائه کرد. در ابتدا متن نامه را به نقل از انصاف نیوز می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مقام معظّم رهبری، آیت الله خامنهای، دامت برکاته
با اهداء سلام
بهاختصار، مطالبی را در محضر ملت شریف ایران به استحضار عالی میرسانم، به امید آنکه در آن درنگ شود و مایهٔ خیر ملت و کشور و جمهوری اسلامی باشد.
آنچه از مسموعات و مشاهدات و مطالعهٔ گزارشها و تحلیلها دریافت کردهام آشکارا حاکی از آن است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان میگذرد زیبندهٔ نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی میشود:
در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانهٔ استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونهای روزافزون آسیب دیده و میبیند.
بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی میرود که از عمق بیاعتقادی و بیاعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت میکند.
تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نهتنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواریهای طاقتفرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانوادهها را گسترش داده و آنان را نگران آیندهٔ نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است.
علاوه بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقتسوز معیشتی، بسیارند انسانهای ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بیعدالتیهای غیرقابلانکار شدهاند.
البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالیترین جایگاه مدیریت کشور انتظار میکشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابلدوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است.
مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیتهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته چهل سال از آن گذشته است) و نیز کینهتوزی دشمنان انقلاب، بهویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمیگیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقشآفرینان آن حماسهٔ ملی و اسلامی، که فرزندان همین ملت بودند، سپاس و درود بیپایان تقدیم میکنند. اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، بهویژه عالیترین سطح آن، باید با ملاحظهٔ همین مشکلات و چالشها شیوهای در مدیریت امور به کار میبست که امروز گرفتار این آشفتگیهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … نمیشدیم.
اینجانب، با رعایت اختصار، مهمترین مطلب از گفتنیهای بسیار را که لازم میدانستم به عرض رساندم و بیش از این به ملت بزرگوار ایران و حضرتعالی تصدیع نمیدهم و تنها با یک کلام دیگر سخن را به پایان میبرم:
اگر شیوهای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیلهای شناختهشده در حکمرانی است، پس هستند پرشمار صاحبنظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهرهمندی از این حق طبیعی و الهی نباشند. اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانستههایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم و، در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی میگذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، انشاءالله.
از تصدیعی که دادم پوزش میخواهم و دوام عمر و سلامتی آن حضرت را از خداوند خواستارم.
واکنش ها به نامه موسوی خوئینی ها
احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی، دربارهی نامهی موسوی خوئینیها به رهبری میگوید: معلوم نیست این نامه صرفا انگیزهی سیاسی داشته یا آنطور که در بین برخی مذهبیها رایج است به وطیفه شرعیاش عمل کرده است. او دربارهی تاثیرگذاری این نامه هم میگوید این نامه اگر تاثیرگذاری معکوس نداشته باشد اثرش صفر است.
سعید رضوی فقیه نیز با تاکید بر اینکه در این نامه آداب انتقاد رعایت نشده است میگوید «اولا انتقادشان منصفانه نیست، ثانیا از خودشان انتقاد نمیکنند وثالثا راهکار ارائه نمیدهند. بنابراین معتقدم صحبتهای آقای خوئینی ها سخنان رایگانی است که گفته شده و هیچ تاثیری در آینده نخواهد داشت».
محسن مهدیان فعال رسانهای اصولگرا نیز میگوید: این نامه سراسر کنایه و توهین به رهبری است و تلاش کرده تمام هزینههای این دولت را به پای رهبری بنویسد. محمد مهاجری فعال رسانهای اصولگرای میانهرو میگوید: نامهی موسوی خوئینیها به رهبری حرف تازهای نداشت و ادبیات نامهی او بیشتر شبیه به ادبیات اصلاح طلبان نورسیده و بیتجربه است.
احمد زیدآبادی: تاثیری در آینده کشور ندارد
احمد زیدآبادی -تحلیلگر سیاسی- دربارهی نامهی موسوی خوئینیها به رهبری میگوید: «در واقع مشخص نیست که آقای خوئینیها به انگیزهی سیاسی این نامه را نوشته یا اینکه آنطور که در بین برخی از مذهبیها رایج است به انگیزهی وظیفهی شرعی این کار را انجام داده است. در مجموع به نظرم انگیزهی اصلی از نوشتن این نامه احساس خطری است که وی از شرایط عینی کشور کرده است، خطری که اگر به فعل درآید، سرنوشت افرادی چون خود آقای خوئینیها را هم تحت تأثیر قرار خواهد داد.
زیدآبادی همچنین دربارهی تاثیرگذاری نوشتن این نامه به رهبری و تاثیرگذاریاش بر روند تصمیمگیری رهبری در آیندهی کشور، به انصاف نیوز گفت: «این نامهها بخصوص از طرف فردی مانند آقای خوئینیها حوزهی تأثیرش بر نظام تصمیمگیری اگر معکوس نباشد، صفر است. ظاهراً حساسیت خاصی دربارهی آقای خوئینیها در محافل اصولگرا وجود دارد و حتی ممکن است نیت او از نوشتن نامه عکس منظور واقعی او تعبیر شود. در ضمن آقای خوئینیها در دهههای نخست پس از انقلاب مواضعی داشته که بسیاری از ناظران همان مواضع را عامل تکرار و تشدید مشکلات کشور میدانند. در این نامه هم نسبت به این موضوعات سکوت شده و تنها به مدیریت کلان کشور اشاره شده است. بنابراین ممکن است این نامه خود زمینهساز انتقاد دوبارهی افرادی مانند دکتر زیباکلام از خود وی شود!
او همچنین دربارهی اهمیت نوشتن این نامهها برای رهبری توسط شخصیتهای مهم در طول این سالها هم میگوید: همانطور که گفتم این نامهها مورد تعبیر و تفسیر خاصی از سوی نهادهای ذینفوذ قرار میگیرد و به انگیزههای کاملاً منفی سیاسی نسبت داده میشود و اثر عکس میگذارد و بعضاً پیامدهای سختی هم برای شخص نویسنده دارد! در مورد نامهی موسوی خوئینیها گمان کنم عمدتاً نادیده گرفته و فراموش شود.
مهاجری: نه در شان خودشان است و نه مناسب شرایط فعلی
اما در بعد «ماقال» و محتوای نامه به نظرم اگر آقای خوئینیها همچون سالهای گذشته سکوت میکردند، هم به نفع خودشان بود و هم به نفع جریانی که به آن وابستهاند -یعنی جریان اصلاح طلب- و هم به نفع کشور. واقعا یک جملهی تازه و نو در حرفهای آقای خوئینیها وجود نداشت که دیگران نگفته باشند. دیگرانی که شاید شان و جایگاه آقای خوئینیها را نداشتهاند. انتظار میرفت که آقای خوئینیها با ادبیات مناسبتر و با تحلیل دقیقتر این نامه را مینوشتند. بنظرم ادبیاتی که ایشان به کار بردند، بیشتر شبیه به ادبیات اصلاح طلبان نورسیده و بیتجربه است و بعلاوه تحلیلهایی که ایشان نوشته، سطحی، دم دستی و غیرعمیق است. محمد مهاجری فعال رسانهای اصولگرای میانهرو نیز دربارهی این نامه به انصاف نیوز میگوید: فراتر از تحلیلی که می توان در بارهی این نامه ارائه داد این نکته را عرض می کنم که از دو بعد می شود به آن نگاه کرد. یکی از بعد «من قال» یعنی نویسنده نامه و دیگر، از بعد «ما قال» یعنی محتوای نامه. دیدم عدهای با تعابیر توهین آمیز به آقای خوئینیها حمله کردهاند. هرچند من هم کار او را قابل دفاع نمیدانم اما خشم و عصبانیت و اهانت راه به جایی نمیبرد. دوستانی که به تندی به آقای خوئینیها حمله کردهاند این نکتهی روشن را در نیافتهاند که عملا در زمینی بازی کردهاند که او طراحی کرده. یعنی عملا همان کاری را کردهاند که او میخواسته است. بعلاوه در ادبیات بزرگان دینی در برابر افراد مخالف برخورد توهین آمیز شیوه نامرسومی است. به عقیدهی من آقای خوئینیها نامهاش بشدت قابل نقد است و حتی شاید رفتارهای شخصی او در گذشته هم قابل انتقاد باشد اما توهین و بکاربردن الفاظ سخیف را نمیپسندم و همانطور که عرض کردم به نفع اوست. افرادی که میخواهند به آقای خوئینیها پاسخ بدهند هرچه متینتر و مستدل تر حرف بزنند در افکار عمومی بیشتر جا میافتند.
نکتهی دیگر اینکه معلوم نیست چرا این زمان برای انتشار نامه انتخاب شده است. مسائلی که در نامه مطرح شده میتوانست مثلا دو سال قبل هم مطرح شود. یک چهره سیاسی قاعدتا باید برای اقدامی که میکند زمان شناس باشد.
مهاجری دربارهی اهمیت نوشتن نامهی شخصیتهای مهم به رهبری و تاثیرگذاری آن در روند تصمیم گیری ایشان برای آینده میگوید: من فکر میکنم اگر کسی بخواهد به قصد تاثیرگذاری نامهای را بنویسد، نامه را خصوصی ارسال می کند و یا وقت ملاقات حضوری میگیرد و تاثیرش را در آنجا دنبال میکند. امثال آقای خوئینیها که از این دست نامههای سرگشاده مینویسند، بدنبال تاثیر و تعامل نیستند. بنوعی دنبال گروکشیاند و یا بدنبال این هستند که فضای جامعه را تحریک کنند. همه میدانیم نامهی سرگشاده مفهومش تاثیرگذاری بر افکارعمومی و ایجاد التهاب است و نه تاثیرگذاشتن بر گیرنده نامه. اما آقای خوئینیها حتی به این هدفش هم دست نیافت.
مهاجری گفت: در میان اصلاح طلبان چهرههای خردورز متعددی وجود دارد که آقای خوئینیها میتوانست قبل از انتشار نامه با آنها مشورت کند و حتی همین حالا هم میتواند نظرات آنها را در بارهی تاثیر و بازتاب نامهاش جویا شود تا اشتباهات بعدی را مرتکب نشود.
همچنین مهاجری دربارهی پیشبینیاش از جواب احتمالی رهبری به نامه موسوی خوئینیها میگوید: من اطلاعی ندارم اما به نظرم نامهای که هیچ منطقی ندارد و حتی مصلحت نویسندهی نامه در آن رعایت نشده، بهترین جواب در مقابلش سکوت است.
واکنش حسین شریعتمداری به نامه موسوی خوئینی ها
روزنامه کیهان در سرمقاله خود به قلم حسین شریعتمداری نوشت:دیروز آقای موسوی خوئینیها نامه سرگشادهای خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته و در آن به مسائلی اشاره کردهاند.در ادامه بخش هایی از این مطلب را می خوانید:
- در جریان جنگ جمل، طلحه و زبیر که از یاران امیرالمومنین علیهالسلام بودند به تحریک معاویه (دقت کنید) آتش جنگ را برافروخته بودند. بهانه آنها خونخواهی عثمان بود و حال آنکه طلحه و زبیر به گواه همه مورخان از قاتلان عثمان بودند و در مقابل، حضرت امیر (ع) - بازهم به گواه تاریخ - فرزندان خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را به دفاع از خلیفه سوم فرستاده بود. اینگونه بود که امیر مومنان (ع) درباره این دو فرمودند «إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوه وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ ... آنها حقی را مطالبه میکنند که خود وانهادهاند و خونی را میطلبند که خود ریختهاند»! حالا بخوانید و ببینید! چگونه آقای خوئینیها تمامی مشکلات و بلاهایی که خود و دوستان هم حزب و گروهشان به مردم مظلوم این دیار تحمیل کردهاند را به کلیت نظام نسبت میدهند!
- آقای خوئینیها خطاب به رهبر معظم انقلاب مینویسد: «در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونهای روزافزون آسیب دیده و میبیند»! ایشان توضیح نمیدهد که این بیاعتقادی نسبت به اسلام و نظام و انقلاب است یا عملکرد برخی از مسئولان نظام؟! اگر بیاعتقادی نسبت به اصل نظام است، در مقابل دهها نمونه اخیر که مردم با حضور چند ده میلیونی خود بر وفاداری و اعتقاد راسخ خویش به اسلام و انقلاب و مخصوصاً رهبر انقلاب تاکید ورزیدهاند چه پاسخی دارند؟! مثلاً درباره حضورچند ده میلیونی ملت از همه طیفها در سوگ سپهبد شهیدسردار سلیمانی چه پاسخی دارند؟! حمایت همهجانبه آنان از اقدامات نظام در مقابل باجخواهی آمریکا و متحدانش را چگونه تفسیر میکنند؟! و... ما هم بر این باوریم که اعتقاد مردم آسیب دیده است، اما اعتقادشان به کدام مقوله با آسیب روبهرو شده است؟!
- مینویسند: «بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی میرود که از عمق بیاعتقادی و بیاعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت میکند»! باز هم توضیح نمیدهند کدام مدیریت کلان مورد نظر ایشان است؟! کدامیک از مسئولان نظام صدها وعده به مردم دادهاند که حتی به یکی از آنها نیز عمل نکردهاند؟! کدامیک از مدیران ارشد نظام هر روز یک دروغ تازه بر زبان آورده و حتی زحمت یک عذرخواهی خشک و خالی هم به خود ندادهاند؟! اگر تصور میکنید که مردم این طیف از مسئولان دروغگو و لافزن را نمیشناسند، خود را فریب دادهاید و اگر میدانید که نام و نشان و مسئولیت این عده را میدانند، چرا جرأت بیان آن را ندارید؟!
- نوشتهاند «البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالیترین جایگاه مدیریت کشور انتظار میکشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقشآفرین اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است»! این خواسته و آرزویی است که مقامات رسمی آمریکا دقیقاً با همین تعبیر خواستار آن بودهاند. توضیح آنکه بعد از فاجعه برجام و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، جمهوری اسلامی ایران تصمیم قاطع گرفت که مسیر حرکت خود را بدون توجه به تحریمها تعریف کرده و دنبال کند که مبارزه با مفاسد اقتصادی، تشکیل مجلس انقلابی و اقداماتی نظیر فروش بنزین به ونزوئلا، برقراری روابط تجاری با برخی از همسایگان، تکیه بر ظرفیتها و امکانات داخلی و... از جمله آنهاست. این حرکت نظام برای آمریکا که اصرار بر فشار حداکثری بر ایران داشت نه فقط ناخوشایند که به گفته خود آنان (از جمله وزیر خزانهداری آمریکا و...) ناامیدکننده بود. تا آنجا که حتی صدای فاکسنیوز، شبکه تلویزیونی پنتاگون و حامی سینهچاک ترامپ را نیز به هوا بلند کرده است. حالا خودتان قضاوت کنید، در این حال و هوا سخن از «شرایط نامطلوبی که باید تغییر کند» چه مفهومی دارد و آیا تکرار آرزوی دشمنان نیست؟
- در همین فاصله که نامه ایشان منتشر شده و استقبال گسترده دشمنان را در پی داشته است، برخی از هم حزبیهای بسیار نزدیک وی از تهیه و انتشار این نامه و مخصوصاً از اینکه نامه وی بازگوکننده آرزوهای آمریکاست بهشدت ابراز نگرانی کرده و یکی از آنها نامه خوئینیها را آخرین میخ به تابوت اصلاحات دانسته است. نگارنده در صورتی که این افراد اجازه بدهند -که امیدوارم بدهند- نام آنها را فاش خواهم کرد.
دیدگاه تان را بنویسید