|

او که از اسطوره‌ها می‌نوشت، خودش اسطوره شد

درگذشت بهرام بیضایی: مرگ یک اسطوره در غربت؛ کی دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید؟!

خبر درگذشت بهرام بیضایی، به اذعان خبرگزاری‌های بین‌المللی و دانشگاه‌های معتبر، اتمام یک دوره درخشان در تاریخ هنر ایران است.

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز- بهرام بیضایی درگذشت.... چه سنگین و پرمعنا! این جمله به ظاهر ساده معانی سنگینی در خود دارد؛ به سنگینی دوری از وطن و به تلخی هزار دردی که او خود فقط می‌دانست.

بگوییم: رخدادی که جامعه  هنری ایران  را در غم و تأثر فرو برد؟ نه؛ هرگز کافی نیست.

 او نامی است سترگ نه فقط هم وزن یک نمایشنامه‌نویس، کارگردان سینما و تئاتر؛ بلکه پژوهشگری برجسته و یکی از تأثیرگذارترین متفکران هنر ایران. نمادی که فراتر از مرزهای ایران شناخته شد و در حافظهٔ جمعی باقی خواهد ماند.

بهرام بیضایی سال‌ها در امریکا زندگی می‌کرد و در مرکز ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد به پژوهش و آموزش مشغول بود. خبرگزاری‌های بین‌المللی و دانشگاه‌های معتبر مرگ او را به‌ عنوان اتمام یک دورهٔ درخشان در تاریخ هنر ایران منعکس کردند.

وی پس از یک دوره بیماری و مشکلات جسمی مرتبط با سن و عوارض ناشی از آن درگذشت.

;lsvmjf

زندگی و فعالیت‌ها؛ یک عمر خدمت به هنر ناب و پژوهش

بهرام بیضایی در ۵ دی ۱۳۱۷ در تهران متولد شد؛ خانواده‌ای با پیوندهای فرهنگی و هنری که زمینهٔ رشد ذوق و توان او را فراهم کرد. او از دههٔ ۱۳۴۰ فعالیت حرفه‌ای‌اش را با نوشتن نمایشنامه و نقد آغاز کرد و به ‌تدریج به یکی از جامع‌ترین و چندوجهی‌ترین چهره‌های هنر در ایران تبدیل شد.

بیضایی چهارچوب‌های جدیدی در تئاتر مدرن ایران تعریف کرد و در سینما نیز به‌ عنوان فیلمساز، نویسندهٔ فیلمنامه، تدوین‌گر، و پژوهشگر شناخته شد. از میان آثار برجسته او می‌توان به فیلم‌های سینمایی چون «مرگ یزدگرد»، «باشو غریبهٔ کوچک»، «سگ‌کشی»، «شاید وقتی دیگر» و «مسافران» اشاره کرد؛ آثاری که نه ‌فقط در سینمای ایران بلکه در سطح بین‌المللی نیز شناخته شده‌اند و اعتبار هنر ایران را به رخ جهانیان کشیده‌اند.

او نمایشنامه‌های مهمی نوشت که اغلب با بازآفرینی اسطوره‌های ایران باستان و بازخوانی تاریخ پرشکوه ایران‌زمین همراه بود. در آثارش همواره به پیوند میان اسطوره، تاریخ و هویت باستانی ایران توجه ویژه داشت و این از عشق بیکرانش به این خاک کهن سرچشمه می‌گرفت. وی تلاش کرد که این عناصر باستانی را در قالب‌هایی نوین و در زبان معاصر بازنمایی کند.

zcvdfbd

چرا بهرام بیضایی، بهرام بیضایی است؟

جایگاه بهرام بیضایی در تاریخ فرهنگ ایران فراتر از یک فیلمساز، نمایشنامه‌نویس یا کارگردان تئاتر است؛ او از معدود چهره‌هایی بود که هنر را به عرصهٔ بازاندیشی اجتماعی و تاریخی پیوند زد. در دهه‌های اخیر، آثار او علاوه بر ارزش هنری، به موضوعات مرتبط با هویت، تاریخ و حافظهٔ جمعی مردم ایران پرداختند؛ موضوعاتی که اغلب در تضاد با روایت‌های رسمی و تقلیدی قرار داشتند.

او زبان هنر را نه به‌ عنوان ابزار سرگرمی، بلکه به‌ عنوان کانالی برای نقد، تأمل و بازنگری تاریخی به کار گرفت و همین رویکرد انتقادی نسبت به ساختارهای رسمی، واکنش‌ها را علیه او برانگیخت.

او قویاً علاقه‌مند به بازنمایی فرهنگ، تاریخ و ارزش‌های کهن ایران بود و هرگز تسلیم روایت‌ها و مناسبات رسمی حکومت نشد.

kjsjdfksdkndvdf

بهرام بیضایی و «تبعید مفهومی»؛ وقتی حذف نرم، جایگزین سانسور می‌شود!

برای درک جایگاه بیضایی در برابر قدرت سیاسی، باید از الگوی ساده‌انگارانهٔ «ممنوعیت مستقیم» فاصله گرفت و به سازوکار پیچیده‌تری توجه کرد که در ادبیات علوم سیاسی از آن با عنوان «حذف نرم» یا soft exclusion یاد می‌شود. بیضایی نه نویسنده‌ای بود که آثارش به‌ طور کامل ممنوع شود و نه هنرمندی که رسماً به سکوت واداشته شود؛ او در منطقه‌ای خاکستری قرار گرفت که در آن، امکان کار پیوسته، تولید منظم و ارتباط پایدار با مخاطب «به ‌تدریج» از او سلب شد. این وضعیت، از منظر جامعه‌شناسی فرهنگ، گاه مؤثرتر از سانسور صریح عمل می‌کند، زیرا هنرمند را فرسوده، منزوی و ناچار به ترک میدان می‌کند، بی‌آنکه هزینهٔ سیاسی آشکاری بر حاکمیت تحمیل شود.

بنابراین مهاجرت بیضایی نه یک انتخاب صرفاً شخصی یا حرفه‌ای، بلکه نتیجهٔ انباشته‌ شدن سال‌ها محدودیت، بی‌توجهی و بی‌ثباتی در امکان تولید هنری بود. او ایران را ترک کرد، اما از ایران جدا نشد؛ آثارش همچنان به شدت بر تاریخ، اسطوره، زبان و روان جمعی ایرانی متمرکز ماند.

kjvkkfgn

بیضایی و شیوه اعتراض خاص

یکی از دلایل تأثیرگذاری شگرف بیضایی، «شیوه خاص» وی در بیان نقد و اعتراض است. او موضع داشت اما به سبک خودش. به‌ ندرت وارد موضع‌گیری‌های «شعاری یا بیانیه‌ای» شد؛ در عوض، زبان هنر و روایت را به ابزار اصلی نقد بدل کرد. در آثارش، قدرت اغلب در قالب شاهان، فرمانروایان، ساختارهای بسته و نیروهای پنهان ظاهر می‌شود و قربانیان، مردمانی هستند که صدایشان در تاریخ رسمی ثبت نشده است. این انتخاب آگاهانه برای روش نقد، باعث شد آثارش همواره چند لایه، تأویل‌پذیر و در عین حال عمیقاً سیاسی باشند.

بیضایی را باید هنرمندی دانست که سیاست را از سطح روزمرهٔ خبر و شعار، به سطح حافظهٔ تاریخی و اسطوره‌ای ارتقا داد و نشان داد که نقد قدرت الزاماً با نام ‌بردن و مواجههٔ مستقیم صورت نمی‌گیرد، بلکه می‌تواند در قالب بازنویسی روایت‌ها، زیر سؤال بردن روایات رسمی و یادآوری تاریخ سرکوب ‌شده انجام شود؛ رویکردی که به ‌ویژه در جوامع محدود، یکی از پایدارترین اشکال «مقاومت فرهنگی» به شمار می‌آید.

با تمام اینها بیضایی حساسیت اجتماعی و سیاسی بالایی داشت. در مقاطعی حساس از تاریخ سیاسی ایران در جانب ملت ایستاد و مرتباً همدلی خود را با آرمان‌ها و حقیقت‌های اجتماعی در پیام‌های خصوصی یا عمومی نشان می‌داد.

جایگاه او جایگاه هنرمندی است که نه به قدرت وامدار بود و نه به بازار، بلکه به سنت فکری و فرهنگی‌ای متعهد ماند که خود به تنهایی آن را نمایندگی می‌کرد. این استقلال، به یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های «بیضایی بودن» تبدیل شد.

sjjskfnf

انتقال پیکر یک ستاره به وطن؛ تحلیل وضعیت احتمالی

در مورد اینکه آیا بیضایی خواسته بود پیکرش در ایران دفن شود یا نه، تاکنون هیچ اعلام رسمی از خانواده یا منابع معتبر منتشر نشده اما تحلیل وضعیت اجتماعی–سیاسی، این بحث را در چارچوبی کلی قرار می‌دهد:

در سال‌های اخیر، بسیاری از هنرمندان، روشنفکران و فعالان فرهنگی برجستهٔ ایران، به‌ ویژه آنانی که در چنگال تبعید، سانسور یا محدودیت‌های رسمی گرفتار بوده‌اند، آرزو کرده‌اند که پیکرشان پس از مرگ به وطن بازگردد و در این خاک دفن شود.

اما وضعیت سیاسی و فرهنگی موجود، به ‌ویژه در سال‌های اخیر، نشان داده که بازگشت پیکر شخصیت‌های منتقد و نمادین به ایران، با ملاحظات و محدودیت‌هایی همراه است؛ ملاحظاتی که اغلب به‌دلیل حساسیت‌های ساختار قدرت نسبت به روایت‌های فرهنگی–تاریخیِ آنان رخ می‌دهد. اما در این مورد خاص هنوز نمی‌توان قضاوت قطعی کرد و باید منتظر ماند و دید در عمل چه خواهد شد.

lcklmdfn

میراث  بی‌بدیل یک عمر هنری

تولد و درگذشت ایشان، رخدادی تاریخی در حافظهٔ فرهنگی و هنری ایران محسوب می‌شود. او در طول بیش از نیم قرن فعالیت هنری، کوشید مرزهای روایت، اسطوره، تاریخ و واقعیت را درنوردد و با فهمی ژرف از فرهنگ ایران‌زمین، آن را به زبان هنر بیان کند. همین رویکرد به گذشته با شکوه ایران و همین دل‌سپردگی عمیق به ارزش‌های باستانی بود که او را برای نسل‌های متعدد هنرمندان، پژوهشگران و مخاطبان هنر، به نمادی از مقاومت و وفاداری به حقیقت تبدیل کرد؛ حقیقتی که گرچه بسیار تلاش شده از حافظه‌ها پاک شود و جایگزین‌هایی هم برایش در نظر گرفته شده اما هیچگاه قلب مردم از آن خالی نگشته است. این حقیقت، «ایران آریایی» است؛ خورشیدی که هرگز غروب نخواهد کرد!

و چه بسیارند جان‌هایی که کوشیده‌اند این حقیقت را زنده نگاه دارند؛ بهرام بیضایی فقط یک تن از این قبیله است. او در روز تولدش درگذشت. گویی در مرگش هم تولدی نهفته است! تولد ایرانی تازه...

او به گواه مردم و دوستداران هنر، یک ستاره است. آنان که با تاریخ این سرزمین و با «ایرانی‌گری» دشمنی دیرینه دارند بدانند: ستاره‌ها خاموش نخواهند شد!

در مقام این ستاره فقط می‌توان گفت:

جانش ایران بود...

غمش ایران بود...

خودش ایران بود...

جاویدان باد میهن آریایی...

فردای ایرانمان به روشنی چشمانتان استاد

سفرتان پر نور...

پیشنهادات ویژه
پیشنهادات ویژه
دانش آراستگی
دیدگاه تان را بنویسید

آشپزی
خانه داری
تفریح و سرگرمی
دنیای سلبریتی ها