دیواری که کج شد تا عدالت کج نشود! راز کج بودن دیوار طاق کسری و عدالت انوشیروان دادگر
طاق کسری از آثار باستانی ارزشمند دوره ساسانی است که بخشی از دیوار آن تعمداً کج و مایل ساخته شده و این کج بودن داستان جالبی دارد.
شایانیوز- در تاریخ ایرانزمین، نام خسرو انوشیروان، پادشاه نامدار ساسانی، بیش از هر چیز با این واژه گره خورده است: دادگری. در ذهن ایرانیان، او نماد پادشاهی عادل است؛ مردی که قدرت را در خدمت عدالت به کار میبرد و نه برعکس. یکی از مشهورترین روایتهایی که این تصویر را ماندگار ساخته، ماجرای پیرزنی است که گفته میشود خانهاش در مسیر ساخت کاخ شاهی قرار داشت؛ خانهای که به فرمان انوشیروان و به احترام عدالت، مسیر بنای طاق کسری را اندکی کج کرد.
![]()
پادشاهی در خدمت عدالت
خسرو اول ساسانی، ملقب به «انوشیروان دادگر»، از شاخصترین فرمانروایان ایران در دوران باستان بود. او در نیمه سده ششم میلادی بر تخت نشست و دوران حکومتش با اصلاحات، بازسازی اقتصادی، ترویج علم و نظم اداری همراه بود. در منابع تاریخی آمده است که انوشیروان نه تنها در امور نظامی و سیاسی، بلکه در توسعه عدالت اجتماعی و ساماندهی قوانین کشوری نیز کوشید. بسیاری از متفکران و شاعران پس از او، از فردوسی تا نظامی، تصویر پادشاهی را که مقابل ظلم میایستاد و حق مظلوم را میگرفت، از همین انوشیروان گرفتهاند.
شهرت او به دادگری تا حدی است که هرگاه در ادبیات فارسی سخن از «پادشاه عادل» میرود، نام انوشیروان ناخودآگاه بر زبان میآید.
![]()
شکوه طاق کسری، نماد اقتدار ساسانیان
در دوران پادشاهی او، بنای عظیم و باشکوهی در شهر تیسفون ساخته شد؛ بنایی که امروز با نام طاق کسری یا ایوان مدائن شناخته میشود. این طاق با ارتفاع و وسعتی خیره کننده، نماد اقتدار، شکوه و نظم امپراتوری ساسانی بود. گفتهاند که این ایوان، نه تنها مرکز تشریفات سلطنتی، بلکه محل برگزاری آیینهای حکومتی، دیدار سفرای خارجی و جشنهای بزرگ ایران باستان بود. معماری آن چنان استوار و هوشمندانه بود که هنوز پس از گذشت بیش از هزار و پانصد سال، بخشهایی از آن پابرجاست و عظمت دوران پر شکوه ایران باستان و حکومت ساسانیان را به رخ میکشد.
اما در کنار این عظمت، روایتی شکل گرفت که بیش از هر چیزی، ساخت طاق کسری را از یک بنای سنگی به یک روایت اخلاقی بدل کرد.
![]()
روایت پیرزن و دیوار کج تا کاخ با نظم کامل بنا شود
بر اساس روایتهای تاریخی و فرهنگی، زمانی که نقشه طاق کسری کشیده شد، در مسیر ساخت آن، خانههایی قرار داشت که باید تخریب میشد تا کاخ با نظم کامل بنا شود. حکومت، آن خانهها را از صاحبانشان خرید و پولشان را پرداخت کرد تا سپس تخریبشان کند. تا اینکه به خانه کوچکی رسیدند که متعلق به پیرزنی تنها بود. اما پیرزن حاضر نشد خانهاش را بفروشد و ترک کند، حتی با وعده پول فراوان و قیمت چند برابر.
وقتی مسئله به گوش انوشیروان رسید، او گفت: از من نپرسید که چه کنید؛ بروید و خود به طریق دادگری که رسم ایرانیان است رفتار کنید. در تصمیمی که بعدها در حافظه تاریخی ایرانزمین ماندگار شد، دیوار کاخ در آن قسمت به شکل مایل ساخته شود تا خانه پیرزن در امان بماند. این کجی به نشانه عدالت شاه انوشیروان دادگر در میان مردم به افسانهای زنده بدل شد.
این تصمیم، فقط نشان عدالت نبود، بلکه بیانگر درک عمیق انوشیروان از مفهوم «قدرت» بود؛ همان مفهومی که امروز مردم را به جان هم انداخته است. او میدانست که قدرت واقعی، در تسلیم مردم نیست، بلکه در احترام به حق آنهاست.
![]()
پادشاهی که میخواست قدرت خود را در مسیر دادگری معنا کند!
در واقع، خانه پیرزن در مسیر بنای کاخ، تمثیلی است از جایگاه مردم عادی در برابر اقتدار سلطنت؛ و تصمیم شاه، نشان میدهد که حتی در اوج قدرت، عدالت میتواند کفه ترازو را به نفع مردم سنگین کند.
از این منظر، کج بودن دیوار طاق کسری فقط نماد معماری یا قدرت نیست، بلکه مظهری از یک اندیشه سیاسی است: اقتدار بدون عدالت، فرو میریزد؛ اما عدالت، حتی اگر در قالب دیواری کج ظاهر شود، تا ابد پابرجا میماند.
در این نگاه، طاق کسری دیگر فقط یک بنای باشکوه و نماد معماری شگرف در دوران باستان نیست، بلکه زبان سنگینی است که از روح عدالت سخن میگوید. آن کجی، شاید در ظاهر نقصی باشد در نقشه کاخ، اما در باطن، عدالتی است که مسیر قدرت را خم کرده تا حقی کوچک پایمال نشود.
حکایت انوشیروان و خانه پیرزن، مرز میان اسطوره و تاریخ را در هم میشکند.
عدالت، گاهی راه را از قدرت جدا میکند و مسیر را اندکی خم میسازد؛ اما همین خم، بنیان انسانیت است. و شاید راز ماندگاری نام انوشیروان در این باشد که او، به روایت تاریخ و افسانه، پادشاهی بود که عظمت را در سایه عدل ساخت، نه بر ویرانه مظلومان.
دیوار کج شد؛ بنا اندکی ناموزون گشت؛ اما کمر عدالت خم نشد. در این کجی، آن چیزی را میتوان به روشنی دید که اوِستا به ما میگوید: راه در جهان یکی است و آن راه راستی است...
دیدگاه تان را بنویسید