فائزه هاشمی رفسنجانی و یک اتهام جدید
درگیری دورادور فائزه هاشمی و تندروها؛ از متهم کردن به قتل پدرش تا اختلافات ساختاری
اظهارات اخیر فائزه هاشمی رفسنجانی مبنی بر اینکه معتقد است پدرش توسط داخلیها به قتل رسیده، واکنش تند اصولگرایان مجلس را برانگیخته است.
شایانیوز- فائزه هاشمی رفسنجانی، پرترهای پیچیده از ترکیب خاستگاه قدرتمند خانوادگی، تحصیلات بینالمللی، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و حواشی متعدد است که در بستر تحولات ایران، معانی متعددی یافته است. وی در 17 دی 1341 در قم به دنیا آمد. وی دارای دو لیسانس در رشتههای مدیریت از دانشگاه الزهرا و علوم سیاسی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی است. او از دانشگاه بیرمنگام سیتی فوق لیسانس حقوق بشر دریافت کرد اما پس از دو سال تحصیل در مقطع دکترای این دانشگاه، به ایران بازگشت و ادامه تحصیلات مقطع دکتری را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی پی گرفت. او تا سال ۱۳۹۷ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد پردیس حقوق تدریس میکرد اما به دلیل «تخلف در جذب» از این دانشگاه اخراج شد.
![]()
وی نماینده مجلس شورای اسلامی در دورهٔ چهارم بود؛ در آن انتخابات از حوزهٔ تهران با اکثریت آرا انتخاب شد. علاوه بر نمایندگی مجلس، سردبیر و بنیانگذار روزنامهٔ «زن» (نشریهای ویژهٔ زنان) بود که پس از مدتی توقیف شد.
از منظر نگاه سیاسی، فائزه هاشمی را میتوان از نوگرایانی دانست که بر حقوق زنان، حقوق بشر، آزادیهای اجتماعی و فعالیت مدنی تأکید دارند. او با وجود تعلق به یکی از خاندانهای برجستهٔ جمهوری اسلامی، بارها مواضعی انتقادی گرفته است؛ از جمله دفاع از حقوق اقلیتها، دیدار با زندانیان عقیدتی و نقد تند و صریح شیوههای برخورد با معترضان.
در تحلیل کلی، شخصیت فائزه هاشمی نمادی از «نسل دوم قدرت» در ایران است؛ فرزندی از یکی از ارکان قدرت که مسیری متفاوت با خط رسمیِ غالب دنبال کرده و همین امر وی را در موقعیت هم فرصت و هم مخاطره قرار داده است. نگاه او به سیاست داخلی ایران بیشتر مبتنی بر دگرگونی متناسب با احولات زمانه و خواست اکثریت مردم، حقوق زنان و مدنیسازی است تا تقابل رادیکال؛ ولی در بستر ساختارهای قدرت ایران، همین رویکرد میتواند به مخالفت با هستههای سخت قدرت تبدیل شود.
![]()
حاشیه فوت پدر
در یک گفتگوی تازه که در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی داخل و خارج، بازتاب گستردهای یافت، فائزه هاشمی رفسنجانی، بار دیگر ادعایی جنجالی را مطرح کرد و گفت به باور او مرگ پدرش «ترور داخلی» بوده و «پدرش را ایادی داخلی قدرت کشتند». ادعایی که سریعاً واکنش طیفهای گوناگون سیاسی، رسانهای و قضایی را برانگیخت. او گفت که در برابر تحلیلهایی که مرگ پدر را منتسب به اسرائیل یا روسیه میدانند، معتقد است «این کار داخلی بوده» و اشاره کرده که پدرش به خاطر مواضع انتقادی و نزدیک شدن به مطالبات مردم «در چشم کسانی» قرار گرفته بود که نهایتاً تصمیم به حذف او گرفتند. این اظهارات آشکار و بیپرده باعث شد نمایندگانی چون حمید رسایی در مجلس با نطق تند از دستگاه قضایی بخواهند علیه فائزه هاشمی و برخی دیگر از اعضای خانواده وی اعلام جرم شود یا حداقل برخورد قانونی صورت پذیرد. در روزهای اخیر گزارشهایی مبنی بر «گشایش پرونده قضایی» یا «ارجاع موضوع به مراجع قانونی» منتشر شده است.
![]()
برای فهم ریشههای این واکنشِ تند باید به بُنمایههای تاریخی و سیاسی مرتبط با جایگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی در ساختار نظام بازگردیم:
هاشمی یکی از چهرههای مرکزی و مؤسس نظام بود، نقش تعیین کنندهای در پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و مدیریت ساختارهای نظام در سالهای اول پس از انقلاب ایفا کرد، و طی دههها به عنوان «کاردانِ سیاسی» و بازیگری میانهرو و بسی قدرتمند در نهادهای رسمی فعالیت داشت؛ اما در مقابل، او در سالهای پایانی زندگیاش به منتقدی تقریباً و یا شاید تحقیقاً مستقل از برخی سیاستها و مواضع سختگیرانه تبدیل شد و اختلافات جدی و عمیق با جریانهای تندرو و برخی چهرههای ذینفوذ پیدا کرد. این مجموعه از نقش تاریخی، جایگاه هژمونیک در مناسبات قدرت و تغییرات فکری-سیاسی او، بستر حدس و گمانهایی را پدید آورد.
![]()
اما سؤال بنیادین این است که چرا شکاف فکری و سیاسی بین شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی و بخشهایی از قدرت تا این حد عمیق شد؟ پاسخ مختصر این است که هاشمی، گرچه از بنیانگذاران و ارکان قدرت بود، اما در طول زمان به موقعیت و دیدگاهی میانهرو و پراگماتیستی نزدیک شد که در بسیاری از موارد با جریانهای تندرو و محافظهکار در تضاد روشن قرار گرفت. او در مدیریت اقتصادی و سیاست خارجی کشور، گرایش به تعامل با غرب و قدرتهای جهانی و کاهش تنشها داشت و در مقاطع مختلف از انتخاب یا تفکر و عملکرد برخی رهبران انتقاد کرد و به وضوح از لحن و روش حاکمیت فاصله گرفت.
![]()
اکنون آنچه واجد اهمیت است، هم محتوای ادعا و هم واکنش به آن است: خانواده رفسنجانی در سالهای گذشته خواستار روشن شدن ابعاد مختلف مرگ او شده و به مواردی همچون تاخیر در انتقال به بیمارستان، عدم کالبد شکافی رسمی با حضور خانواده، ادعاهایی درباره فقدان مدارک یا دفاتر کاری و همچنین گزارشهای بحثبرانگیزی در مورد سطوح غیرطبیعی تشعشع در جسد اشاره کردهاند؛ دستگاه رسمی، مرگ را بنا بر گزارش پزشکی «عارضه قلبی و طبیعی» اعلام کرد.
واکنشهای رسمی و نیمهرسمی به سخنان فائزه هاشمی نیز سریع و چند وجهی بود: تندروهایی چون حمید رسایی ضمن انتقاد مستقیم از اتهامزنی به نظام، خواستار پیگرد قضایی شده و متذکر شدند که تکرار چنین اظهاراتی میتواند سنگ بنای بیثباتی یا تشویش اذهان عمومی باشد؛ در سطح دستگاه قضایی و رسانههای نزدیک به حکومت نیز گزارشهایی منتشر شد مبنی بر «افتتاح پرونده قضایی» یا «ارجاع موضوع به مراجع قانونی» تا مشخص شود آیا اظهارات فائزه مشمول مصادیق مجرمانهای مانند «تشویش اذهان عمومی»، «نشر اکاذیب» یا «تهمت به نهادهای نظام» میشود یا خیر. رسانههای بینالمللی و فارسیزبان خارج از ایران نیز خبر را پوشش داده و از بازتاب جلسههای مجلس و نطقهای تند نمایندگان و درخواستهای رسمی برای برخورد یاد کردند.
![]()
در تحلیل علل و پیامدهای این بحران گفتاری ـ قضایی باید چند نکته را در نظر گرفت: نخست اینکه ادعای «ترور داخلی» از سوی یکی از اعضای خانوادهٔ یکی از بنیانگذاران انقلاب، به لحاظ نمادین و سیاسی وزن بسیار بالایی دارد و میتواند در میان بخشی از افکار عمومی که نسبت به شفافیت نهادها و تاریخنگاری رسمی تردید دارند، موجی از پرسش و واکنش را برانگیزد؛ دوم اینکه دستگاههای رسمی و چهرههای محافظهکار سیاسی به این دلیل با حساسیت و سرعت واکنش نشان میدهند که چنین ادعاهایی میتواند مشروعیت رسمی را نشانه رود پس لازم است که در خصوص این ادعا گرچه تاکنون هم هیچ مستندی از سوی خانواده مرحوم هاشمی ارائه نشده اما دستگاه قضایی و نهادهای مسئول به طور کامل و شفاف اظهارنظر کنند تا هیچ شک و شبهه ای هم در آینده باقی نماند
![]()
دیدگاه تان را بنویسید