بهانه نسل کشی قصاب غزه
استراتژی اسرائیل از مراقبت از چمن تا ریشه زنی حماس؛ بهانه نتانیاهو حمله 7 اکتبر است؟
گسترش حملات اسرائیل به نواحی فراتر از باریکه غزه، پاسخی به حملات موشکی هفتم اکتبر 2023 حماس است یا معنا و هدفی فراتر از آن دارد؟
شایانیوز- حملات نظامی اسرائیل در سال ۲۰۲۵، به ویژه پس از حملهٔ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط حماس، نه تنها واکنشی به آن رویداد، بلکه بخشی از یک استراتژی جامع و بلند مدت برای بازتعریف معماری امنیتی منطقهای و مقابله با تهدیدات ایران و گروههای نیابتیاش در خاورمیانه است.
این جمله دربردارنده هسته تحلیلی تحولات دو سال اخیر است. اسرائیل نه تنها پاسخی مقطعی به حمله حماس داده، بلکه در عمل سیاستی را دنبال کرده که هدف آن فراتر رفتن از نبردهای سنتی در مرزهای غزه است. چنین نگاهی را میتوان در چارچوب راهبردی فهمید که تلآویو آن را «بازدارندگی فعال» مینامد، یعنی مجموعهای از اقدامات سیاسی، نظامی و اطلاعاتی برای پیشدستی کردن در برابر هر تهدید بالقوه. در این چارچوب، ۷ اکتبر به مثابه لحظهای شوکآور عمل کرد که باعث شد اسرائیل این گذار را نه تدریجی بلکه با شتابی تاریخی انجام دهد. بسیاری از ناظران منطقهای باور دارند که اگر این حمله اتفاق نمیافتاد، اسرائیل همچنان در قالب همان الگوی قدیمی «مدیریت بحران» عمل میکرد و هرگز تا این حد وارد نبردی تمامعیار نمیشد.
![]()
تغییر در استراتژی اسرائیل: از «مراقبت از چمن» به «جنگ تمامعیار»
قبل از حملهٔ ۷ اکتبر، اسرائیل سیاستی موسوم به «مراقبت از چمن» را دنبال میکرد که بهمعنای انجام عملیاتهای محدود و مقطعی برای سرکوب گروههای فلسطینی بود. اما پس از آن حمله، اسرائیل به یک استراتژی جنگ تمامعیار روی آورد که شامل عملیاتهای گسترده در غزه، لبنان، سوریه، کرانه باختری و ایران میشود. این تغییر در استراتژی نشاندهندهٔ تصمیم اسرائیل برای مقابله با تهدیدات بهصورت جامع و در سطح منطقهای است.
این تحول بهویژه از منظر نظامی قابل توجه است. مفهوم «مراقبت از چمن» که در ادبیات نظامی اسرائیل رواج داشت، استعارهای بود از کوتاه کردن گیاه هر بار که بلند میشود؛ یعنی محدود نگه داشتن توان دشمن بدون تلاش برای نابودی کامل آن. اما بعد از شوک ۷ اکتبر، این مدل ناکافی دانسته شد. اسرائیل بهجای چرخهای از درگیریهای کوچک و متناوب، راهبردی را در پیش گرفت که نابودی ساختاری حماس و در عین حال تضعیف بازوی منطقهای ایران را هدف میگیرد. این چرخش راهبردی، در عمل اسرائیل را وارد جنگی چندجبههای کرد که هزینههای انسانی و اقتصادی بسیار سنگینی نیز به همراه دارد، اما در نگاه تلآویو، تنها راه برای بازسازی بازدارندگی استراتژیک در برابر دشمنانی است که روزبهروز پیچیدهتر میشوند.
![]()
عملیات در غزه: نابودی زیرساختهای حماس
حملهٔ حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، که منجر به کشته شدن بیش از ۱۲۰۰ اسرائیلی و ربودن بیش از ۲۵۰ نفر شد، احساس امنیت را در میان اسرائیلیها به شدت تضعیف کرد و موجب تغییرات عمدهای در سیاستهای دفاعی اسرائیل شد. در پاسخ به این حمله، اسرائیل عملیاتهای نظامی گستردهای را در غزه آغاز کرد که شامل بمبارانهای هوایی، حملات زمینی و محاصرهٔ کامل این منطقه بود. هدف اصلی این عملیاتها نابودی زیرساختهای نظامی حماس و بازپسگیری کنترل مناطق از دست رفته بود.
افزون بر اینها، نباید از ابعاد انسانی و سیاسی این عملیاتها غافل شد. تخریب زیرساختها تنها محدود به پایگاههای نظامی نشد و به شبکههای بهداشتی، آموزشی و حتی منابع حیاتی مانند آب و برق نیز سرایت کرد. این موضوع انتقادهای گستردهای را از سوی سازمانهای حقوق بشری و دولتهای اروپایی برانگیخت و فشار دیپلماتیک بر اسرائیل را افزایش داد. با این حال، دولت نتانیاهو معتقد بود که بدون در هم شکستن کامل توان لجستیکی و فرماندهی حماس، امنیت بلندمدت اسرائیل تضمین نخواهد شد. بدین ترتیب، غزه عملاً به میدان آزمایشی برای نمایش قدرت نظامی و پیام بازدارندگی به دیگر گروههای نیابتی ایران تبدیل شد.
![]()
گسترش جبهههای جنگ به دیگر مناطق
پس از آغاز عملیات در غزه، اسرائیل جبهههای جنگ را به دیگر مناطق نیز گسترش داد:
لبنان: بین اکتبر ۲۰۲۳ و اکتبر ۲۰۲۴، اسرائیل و گروههای لبنانی مانند حزبالله بیش از ۱۳,۶۰۰ حملهٔ متقابل داشتند که ۸۳٪ آنها توسط اسرائیل انجام شده است.
سوریه: حملات هوایی اسرائیل به تأسیسات نظامی ایران و گروههای نیابتیاش در سوریه ادامه یافت. این حملات بهمنظور محدود کردن نفوذ ایران در منطقه و جلوگیری از انتقال تسلیحات به گروههای نیابتی صورت میگیرد.
کرانه باختری: در پی افزایش تنشها، اسرائیل عملیاتهای نظامی را در کرانه باختری نیز شدت بخشید. این اقدامات شامل بازداشتهای گسترده، تخریب خانهها و حملات هوایی به اهداف مرتبط با گروههای فلسطینی است.
ایران: اسرائیل بهطور مستقیم و غیرمستقیم به تأسیسات هستهای و نظامی ایران حمله کرده است. این حملات بهویژه در راستای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و مقابله با تهدیدات احتمالی صورت میگیرد.
در هر یک از این جبههها، اسرائیل با نوعی «محاسبه بازدارندگی» مواجه است. در لبنان، ورود به جنگ تمامعیار با حزبالله میتواند پرهزینهترین سناریو برای اسرائیل باشد، اما حجم تبادل آتش نشان میدهد که طرفین عملاً درگیر جنگی فرسایشی هستند. در سوریه، حملات هوایی تلاشی است برای قطع شریان حیاتی انتقال سلاحهای پیشرفته از ایران به حزبالله. در کرانه باختری، اسرائیل کوشیده است مانع از تبدیل این منطقه به جبهه سوم شود و با بازداشتهای گسترده شبکههای احتمالی را از بین ببرد. و در نهایت، حملات سایبری و خرابکاری در ایران نشاندهندهی بعد پنهان این نبرد است، جایی که تلآویو ترجیح میدهد بدون اعلام رسمی، برنامه هستهای ایران را عقب بیندازد.
![]()
استراتژی نتانیاهو: «اسپارتای جدید»
بنیامین نتانیاهو در مواجهه با فشارهای بینالمللی، بهویژه انتقادات از سوی کشورهای اروپایی و سازمان ملل، استراتژی «اسپارتای جدید» را مطرح کرده است. این استراتژی شامل تمرکز بر خودکفایی اقتصادی، تقویت نیروی نظامی و کاهش وابستگی به حمایتهای خارجی است. او این رویکرد را بهعنوان راهی برای مقابله با انزوای بینالمللی و تقویت هویت ملی اسرائیل معرفی کرده است.
این مفهوم از اسپارتا، استعارهای تاریخی از شهری-دولت در یونان باستان است که بهرغم محاصره و کمبود منابع، با اتکا به نظم نظامی و روحیه جمعی توانست هویت و بقای خود را تضمین کند. نتانیاهو با وام گرفتن از این تصویر، در واقع به جامعه اسرائیل پیامی دوگانه میدهد: از یک سو باید آماده هزینههای اقتصادی و انسانی سنگین بود، و از سوی دیگر باید انسجام داخلی را تقویت کرد تا بتوان در برابر فشارهای خارجی مقاومت نمود. با این حال، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که اسرائیل امروز نمیتواند بهسادگی در قالب اسپارتا عمل کند، زیرا در جهانی بهشدت وابسته به روابط تجاری و فناوری قرار دارد. از این رو، «اسپارتای جدید» بیشتر جنبهای نمادین دارد تا عملیاتی، اما همین نمادگرایی میتواند در بسیج افکار عمومی داخلی نقش ایفا کند.
![]()
حملات اسرائیل در سال ۲۰۲۵، اگرچه به طور مستقیم واکنشی به حملهٔ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ هستند، اما نشاندهندهٔ یک استراتژی بلندمدت برای تغییر معادلات امنیتی منطقهای و مقابله با تهدیدات ایران و گروههای نیابتیاش است. این رویکرد، علاوه بر افزایش تنشها در منطقه، میتواند منجر به انزوای بیشتر اسرائیل در عرصهٔ بینالمللی شود.
با این حال، پیامدهای آن بسیار فراتر از مرزهای اسرائیل و فلسطین است. ورود جبهههای متعدد به نزاع، خطر سرایت درگیری به کل خاورمیانه را افزایش داده و حتی احتمال درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل را به موضوعی جدی در محافل بینالمللی بدل کرده است. از سوی دیگر، فشارهای حقوق بشری و بحران انسانی در غزه، تصویر اسرائیل را در سطح جهانی مخدوش کرده و در روابط آن با اروپا و حتی بخشی از ایالات متحده شکاف ایجاد کرده است. بنابراین، هرچند تلآویو در کوتاهمدت ممکن است توانسته باشد بازدارندگی خود را بازسازی کند، اما در بلندمدت با خطر فرسایش مشروعیت بینالمللی، هزینههای اقتصادی فزاینده و احتمال ورود به جنگی تمامعیار با چندین بازیگر منطقهای روبهرو است.
دیدگاه تان را بنویسید