|

معرفی کتاب

شاهکار ادبیات؛ مرشد و مارگاریتا قصه زنی که برای نجات عشقش با شیطان معامله کرد

داستان کتاب مرشد و مارگاریتا ترکیبی از عشق و خیانت و قدرت‌های فراطبیعی است.

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوزکتاب «مرشد و مارگاریتا» نوشته میخائیل بولگاکف، یکی از برجسته‌ترین آثار ادبیات جهان است که ترکیبی بی‌نظیر از داستان عاشقانه، طنز سیاه و فلسفه را ارائه می‌دهد. این رمان پر رمز و راز، خواننده را به دنیای مسکو دوران شوروی و بیت‌المقدس زمان پونتیوس پیلاطس می‌برد و داستانی جذاب از عشق، خیانت و قدرت‌های فراطبیعی را روایت می‌کند.

The-Master-And-Margarita

چرا باید «مرشد و مارگاریتا» را خواند؟

ویژگی‌های خاص و جذاب این کتاب از همان ابتدا خواننده را به ادامه خواندن ترغیب کرده و شما را در خود غرق می‌کند.

داستانی پرهیجان و متفاوت

داستانی که عشق، جادو و نقد اجتماعی را به هم پیوند می‌زند.

شخصیت‌های جذاب و ماندگار

از مرشد و مارگاریتا گرفته تا وولاند، شیطان مرموز داستان.

پیام‌های عمیق فلسفی

سوالاتی درباره خیر و شر، حقیقت و ایمان که ذهن شما را به چالش می‌کشد.

نقد جامعه شوروی

طنز و طعنه‌های هوشمندانه به اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود.

hvjnnkbjkk

خلاصه داستان

مردی به نام «وولاند» به مسکو می‌آید. اما او کیست؟ او همان شیطان است در قالب مردی مرموز و زندگی شهر را دگرگون می‌کند. زنی به نام مارگاریتا عاشق او می‌شود. در میان آشوب‌های شهر، داستان عشق مرشد و این زن به اوج می‌رسد؛ مارگاریتا برای نجات معشوقش با شیطان معامله می‌کند و وارد دنیایی جادویی می‌شود.

5iym

میخائیل بولگاکف

مقایسه ترجمه‌ها

این کتاب دو ترجمه معتبر دارد یکی متعلق به حمیدرضا آتش برآب و دیگری کار عباس میلانی؛ که هر دو ترجمه‌های  خوب و روانی هستند اما باید توجه داشته باشید که ترجمه آتش برآب از متن اصلی روسی است؛ اما میلانی از روی متن ترجمه شده به انگلیسی مجدداً به فارسی ترجمه کرده است. بخشی از متن کتاب را با هر یک از دو ترجمه برای شما نقل می‌کنیم:

ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب:

روزی از روزهای بهار، دم غروبی با گرمایی بی‌سابقه، سروکلۀ دو شهروند در حوالی برکۀ پاتریارشی مسکو پیدا شد. یکی تقریباً چهل‌ساله، با لباس تابستانی خاکستری‌رنگ، قدکوتاه و چاق و طاس، که کلاه شاپوی آبرومندش را دستش گرفته و عینک دسته‌شاخی سیاهی هم با ابعادی غیرعادی روی صورت شش‌تیغه‌اش نشسته بود. دومی، مرد جوان چهارشانه‌ای که موهای ژولیده‌اش به قرمزی می‌زد، کلاه شطرنجی‌اش را تا پس سر عقب داده بود و پیراهن کابویی و شلوار سفید چروکی تنش بود با کفش کتانی مشکی.

ترجمه عباس میلانی:

هنگام غروب گرم بهاری دو همشهری در برکه‌های بطرکی دیده می‌شدند. اولی چهل سالی داشت؛ کت و شلوار تابستانی خاکستری‌رنگی پوشیده بود، کوتاه قد بود و مو مشکی، پروار بود و کم‌مو. لبۀ شاپوی نونوارش را به‌دست داشت و صورت دو تیغه‌کرده‌اش را عینکِ دسته‌شاخی تیره‌ای، در اندازه‌ای غیرطبیعی، زینت می‌داد. دیگری مردی بود جوان، چهارشانه، با موهای فرفری قرمز و کلاه چهارخانه‌ای که آن را به عقب سرش رانده بود؛ بلوز و شلوار سفید چروکیده و کفشهای کتانی مشکی پوشیده بود.

مرشد-و-مارگاریتا-770x480

جایگاه ادبی

این رمان بعد از مرگ بولگاکف به شهرت جهانی رسید و تا امروز الهام‌بخش هنرمندان و نویسندگان بسیاری بوده است. «مرشد و مارگاریتا» یک اثر بی‌زمان است که بارها و بارها خوانده و تحلیل شده است.

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

آشپزی

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها