رازهای قجری؛ عشق شاعر آزادیخواه به دو تا از دختران شوهردار ناصرالدین شاه!

بنا به برخی روایات تاریخی، عارف قزوینی شاعر آزادیخواه دلبسته دو تا از دختران ناصرالدین شاه بود.
شایانیوز- دربار پر حاشیه قاجار ماجراهای عشقی و رازهای مگو کم ندارد. یکی از جنجالیترین و مرموزترین این ماجراها، رابطه عارف قزوینی با دختران ناصرالدین شاه است که اگرچه همچنان تا به امروز در هالهای از ابهام قرار دارد اما توسط منابعی گزارش شده است و همچنان موضوع داغی در حوزه تاریخ شفاهی دربار قجری است.
شور عشق در دل یک انقلابی
عارف قزوینی، شاعر، موسیقیدان و آزادیخواه شهیر دوران مشروطه، نه تنها در میدان مبارزه با استبداد، بلکه در ساحت دل نیز شخصیتی پرشور و بیقرار بود. در زندگی او، عشق و سیاست در هم تنیدهاند و یکی از رازآلودترین وجوه شخصیتش، دلبستگیاش به برخی زنان درباری، به ویژه دختران ناصرالدینشاه است. اما این روایتها تا چه حد واقعیاند؟ آیا این عشقها تأثیر سیاسی و هنری داشتهاند؟ و اصلاً ماجرا چه بوده است؟
افتخارالسلطنه؛ از دربار تا دل شاعر
افتخارالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه، زنی بود باهوش، زیبا و اهل هنر. او همسر نظامالسلطان، یکی از رجال درباری عصر قاجار بود. نظامالسلطان دوستی نزدیکی با عارف قزوینی داشت و از جمله کسانی بود که محفل موسیقی و ادب ترتیب میداد. عارف در این محافل حضور مییافت و در یکی از همین مجالس، افتخارالسلطنه را ملاقات کرد.
برخی منابع حاکی از آنند که عارف شیفته افتخارالسلطنه شد و به او دل بست. تصنیف مشهور «افتخار آفاق» که همچون مرثیهای عاشقانه است، به باور بسیاری از پژوهشگران، برای همین بانو سروده شده است:
«افتخار همه آفاقی و منظور منی
شمع جمع همه عشاق به هر انجمنی»
گفته میشود که افتخارالسلطنه نیز به او تمایل داشته است. نظامالسلطان پس از مدتی به این رابطه پی برد و مجالس بزم را برچید، اما عارف از این عشق دست نکشید و همچنان تصنیفهایی در وصف افتخارالسلطنه میسرود. از طرفی، نظام السلطان به دلیل مناسبات درباری و موقعیت همسرش به عنوان دختر شاه، بیش از این کاری از دستش برنمیآمد.
تاجالسلطنه؛ شاهدختی روشنفکری با ذهن پیشرو و روحیه سنت شکن
اما نام دیگری نیز در روایتهای تاریخی و ادبی مربوط به این فقره مطرح است: تاجالسلطنه. دختر دیگر ناصرالدینشاه، با روحیهای روشنفکرانه، طرفدارحقوق زنان و دارای خاطراتی مکتوب که امروز از مهمترین اسناد تاریخی عصر قاجار محسوب میشوند.
برخلاف افتخارالسلطنه، ارتباط تاجالسلطنه با عارف بیشتر بر مبنای دیدگاههای سیاسی و روشنفکری روایت شده است تا دلبستگی عاطفی یا عاشقانه. تاجالسلطنه با بسیاری از روشنفکران و فعالان عصر مشروطه در تماس بود از جمله میرزاده عشقی؛ و عارف نیز در این حلقه قرار میگرفت. با این حال، در برخی روایتهای ادبی از «علاقه شاعرانه لطیف» عارف نسبت به او نیز سخن رفته، هرچند سند مشخصی از دلبستگی عاطفی دوطرفه میان آن دو در دست نیست اما عارف قزوینی تصنیفی به نام «تاج کیانی» را برای او سروده و در آن، تاجالسلطنه را با الفاظی چون «تاج سر خسروانی» ستوده است.
تحلیل ادبی و تاریخی: عشق، ابزاری برای بیان اندیشه
عشق در شعر عارف قزوینی، همیشه عنصری فردی نیست. حتی در غم فراق افتخارالسلطنه، میتوان نوعی استعاره از محرومیتهای اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی را دید. عارف، با آن که خود مبارز سیاسی بود، در اشعارش گاه از معشوقهای سلطنتی یاد میکند؛ گویی میخواهد تضاد و درد درونیاش میان عشق و آرمان را آشکار سازد.
او به زنی از دربار دل میبندد، اما در شعرش به سلطنت و استبداد میتازد. این تناقض، بخشی از شیدایی وجودی اوست که شعرش را عمیق و تأثیرگذار میکند.
حقیقت یا افسانه؟
ماجرای عشق عارف قزوینی به دختران ناصرالدینشاه، آمیزهای از واقعیت تاریخی و اسطورهسازی ادبی است. با آن که هیچ سند قطعی درباره رابطه عاشقانه یا صمیمیِ دوطرفه در دست نیست، اما ردپای این روابط در اشعار و خاطرات و حتی کنشهای عارف دیده میشود.
چه این دلبستگیها واقعی بوده باشند، چه صرفاً الهامهای ادبی، در هر حال بخشی از شخصیت چندلایه و رمانتیک عارفی را شکل میدهند که عشق را در کنار آزادی و عدالت، محور حیات شاعرانهاش میدانست.
دیدگاه تان را بنویسید