|

عموحاجی و زندگی خارج از عرف؛ پیپِ فضولات و مرده خواری حیوانات به عمرش افزود

عمو حاجی مردی که نامش کم‌کم از مرز روستای گوری فراتر رفت و به گوش جهانیان رسید مردی که بیش از 60 سال، رنگ آب و صابون به تنش نخورد.

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز- در دل کوهستان‌ های خشک و خشن استان فارس، مردی زندگی می‌کرد که نامش کم‌کم از مرز روستای گوری فراتر رفت و به گوش جهانیان رسید؛ مردی که بیش از شصت سال، رنگ آب و صابون به تنش نخورد. نامش «عمو حاجی» بود؛ مردی گوشه‌گیر، خاک‌آلود، و عجیب. اما پشت این چهره‌ی غبارگرفته، داستانی بود که کسی تا انتها نفهمید.برخی می‌گفتند در جوانی اتفاقی برایش افتاده، شاید شکست عشقی، شاید مرگ عزیزی. خودش چیزی نمی‌گفت. فقط سکوت بود و دوری از مردم. کم‌کم از روستا فاصله گرفت و خانه‌اش را در دل خاک ساخت. یک گودال، شبیه قبر، که شب‌ها در آن می‌خزید و روزها بیرونش آتش می‌افروخت و به سبک خودش زندگی می‌کرد.

26

زندگی در انزوا؛ از گوری تا جهانی شدن

عمو حاجی در سال ۱۳۰۷ شمسی در روستای گوری به دنیا آمد و تا پایان عمر همان‌جا ماندگار شد. او زندگی را در حاشیه روستا و دور از مظاهر مدرن شهرنشینی گذراند. گرچه اهالی روستا او را می‌شناختند، اما به دلیل سبک خاص زندگی‌اش، کمتر کسی با او ارتباط نزدیک داشت.

20.

عاداتی که عجیب مینمود

غذاهایش، عجیب بود. لاشه‌ی حیواناتی مثل خارپشت یا مرغ مرده را با دست می‌گرفت، می‌سوزاند و می‌خورد. می‌گفت غذای سالم همین است. آب گل‌آلودی که در قوطی زنگ‌زده‌اش می‌ماند را به‌جای آب معدنی سر می‌کشید. باور داشت تمیزی، بیماری می‌آورد. می‌گفت کسانی که زیاد حمام می‌روند زود مریض می‌شوند. خودش اما، تا آخر عمر، مریض نشد.

21

قبری که مـأمن تنهاییش بود

هر روز سیگار می‌کشید. نه یکی، که پنج یا شش تا را با هم روشن می‌کرد. پیپش لوله‌ای زنگ‌زده بود که در آن فضولات حیوانی می‌ریخت و با خونسردی دود می‌کرد. لباس‌هایش کهنه و چندلایه بودند، حتی در تابستان. کسی نمی‌دانست چه زمانی آخرین‌بار آن‌ها را شسته یا عوض کرده. وسایلش عجیب‌تر از خودش بودند. چوب‌دستی‌اش، پلوس وانت فرسوده‌ای بود. لیوانش، کلاه ایمنی سوراخ‌شده. وقتی اهالی برایش پناهگاهی گلی ساختند، تنها در زمستان داخل آن می‌رفت. باقی سال، کنار همان قبر خاکی می‌نشست و با خودش حرف می‌زد.

22

حمامی که به کام مرگش فرستاد

اما در آخرین روزهای عمرش، اتفاقی افتاد که خودش سال‌ها از آن فرار می‌کرد: حمام. شاید اطرافیانش مجبورش کردند. شاید دلش لرزید. اما خیلی زود بعد از آن، در سن ۹۴ سالگی، عمو حاجی از دنیا رفت. خیلی‌ها گفتند بدنش به آن پاکی ناگهانی عادت نداشت. مرگش جهانی شد. رسانه‌های بزرگ دنیا، درباره‌اش نوشتند. بعضی او را نماد سادگی دانستند، بعضی هم نماد عقب‌ماندگی. اما واقعیت این بود که او خودش را انتخاب کرده بود. شاید تلخ، شاید تنها، اما با باور. پزشکان هم متعجب بودند. هیچ نشانه‌ای از بیماری یا انگل در بدنش نبود. آزمایش‌ها سالم بود، حتی در میانسالی. گویا بدنش با همان خاک و دود، به تعادلی رسیده بود که برای دیگران غیرممکن بود.

23

عمو حاجی؛ پدیده‌ای اجتماعی یا موردی خاص؟

برخی جامعه‌شناسان باور دارند که داستان عمو حاجی را نباید صرفاً به عنوان یک پدیده عجیب بررسی کرد. او نماینده کسانی بود که به دلایل روانی، اجتماعی یا فلسفی، از جامعه فاصله می‌گیرند و سبک زندگی منحصر به فردی را برمی‌گزینند. عمو حاجی نه فقط مردی عجیب، بلکه نمادی بود از فاصله میان سنت و مدرنیته، بهداشت علمی و باورهای بومی، انزوا و جامعه‌پذیری. داستان او شاید در ظاهر غریب به‌نظر برسد، اما حاوی پیامی عمیق درباره پذیرش تفاوت‌ها و شناخت پیچیدگی‌های انسان است.

27

علم در برابر غریزه؛ وقتی بدن خودش دکتر بود!

جالب‌ترین نکته در مورد عمو حاجی، وضعیت سلامت او بود. دکتر غلامرضا مولوی، دانشیار انگل‌شناسی دانشگاه علوم پزشکی تهران، که در سال ۱۳۹۴ با تیمش آزمایش‌هایی روی او انجام داد، اعلام کرد: «با وجود تغذیه از لاشه حیوانات و زندگی در محیط کاملاً غیربهداشتی، هیچ‌گونه آلودگی انگلی در بدن او مشاهده نشد. حتی آزمایش‌های هپاتیت B، C و ایدز نیز منفی بود.» تنها مورد مشکوک، احتمال ابتلا به انگل تریشینوز (از طریق مصرف گوشت خوک یا گراز) بود، اما هیچ نشانه‌ای از علائم آن در بدن عمو حاجی دیده نشد؛ حتی خودش نیز گفته بود تاکنون دچار درد عضلانی یا اسهال نشده است.

25

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

  • behnambarpa@gmail.com ارسالی در

    چ آدم باحالی بوده

دیدگاه تان را بنویسید

 

از نگاه ورزش

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها

عصر تکنولوژی