سرنوشت خداحافظی معروف و دایی شبیه هم بود و هر دو تلخ
هر نقدی به مثابه پایان همکاری است برای مسئولان هم اهمیت ندارد چند سال باید کار کرد و زحمت کشید تا سعید معروفها و علی داییها تربیت شوند.
«اتهام میزنیم تا شکست را توجیه کنیم، شما هم دلخور بشوید و بروید. تمام» این جملات تکراری و خیلی مواقع اصلیترین دلیل برای پایان همکاری ستارگان ورزش با تیمهای داخلی و تیم ملی است. نباید ستاره شد، چون در این صورت هر نقدی به مثابه پایان همکاری است و برای مسئولان اهمیت ندارد چند سال باید کار کرد و زحمت کشید تا سعید معروفها و علی داییها تربیت شوند و افتخارآفرینی کنند. سرنوشت خداحافظی معروف و دایی شبیه هم بود و هر دو تلخ.
سعید معروف قربانی سیاست؟
سعید معروف ستاره تیم ملی والیبال کشور پس از ناکامی تیم ایران در المپیک با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود به نوعی بازنشستگی خود از بازیهای ملی را اعلام کرد. او در صفحه شخصی خود نوشت: «خیلی تلاش کردم که تو پایان قصه، بتونم زیر این پست حرفای دلمو بزنم، ولی آنقدر زیاد بود که شاید کسی حوصله نمیکرد بخونه. این صفحه تنها جایی هستش که تا الان توش حرفام زده شده و خواهد شد. قطعا به احترام همه دوستداران والیبال و بنده حقیر در نخستین فرصت و سوالای همه رو جواب خواهم داد و حتما سعی خواهم کرد که مثل همیشه کاملا شفاف و واضح صحبت کنم. البته بیشترش در جهت قدردانی از زحمات علاقهمندانی خواهد بود که تو این چند سال فعالیت ورزشیم لطفشون شامل حالم بوده. هر چند دوست داشتم که تو سکوت از والیبال خداحافظی کنم، ولی خب، زمان خوبیه واسه صحبت. بهزودی میبینمتون.»
سعید معروف در طول دوران حضورش در ایران و تیم ملی زحمات زیادی کشید به نحوی که او را نابغه خواندند، اما قرار نبود توانایی سعید معروف آن اندازه معروف باشد که عملکردهایی به زیر سوال برود پس باید به او میفهماندند که باید برود. نمیتوان منکر تعهد و تلاش معروف برای سربلندی ایران شد و گواهش اشکهایی است که پس از حذف ایران از المپیک روی گونههایش جاری شد.
مصاحبهای به نقل از او منتشر شد و این رسانهها نوشتند: «یکی از مجریان رادیو در برنامهای مدعی شد سعید معروف پس از شکست تیم ملی والیبال ایران مقابل ژاپن و حذف تیمملی از المپیک، صحبتهای بسیار جنجالی را مطرح کرده و به شدت به وزیر ورزش تاخته است.» این مجری رادیو ادامه داد: «نکتهای که سعید معروف روی آن بسیار تاکید کرده، این است که با حضور سلطانیفر بر مسند وزارت ورزش، سالهای سیاهی برای ورزش ایران رقم خورده است.»
براساس اظهارات این مجری رادیو، سعید معروف در ادامه اظهاراتش با کنایه به قهرمانی پرسپولیس برای پنجمینبار متوالی گفته است: «وزیر ورزش بیشترین همّوغمش روی پوکر و گلات کردن یک تیم بوده و کلیت ورزش را فراموش کرده است» به هر حال برای پایان راه سعید معروف باید از این شیوه قدیمی استفاده میشد، همانطور که پیش از این هم برای پایان دادن به افتخارآفرینی نامآورانی مانند علی دایی از ترفندهای زیادی استفاده شده بود. سعید معروف، کاپیتان تیم ملی والیبال ایران، اما نقل قول منتشر شده از خودش علیه سلطانیفر را تکذیب و تاکید کرد: «طی چند ماه گذشته با هیچ شخص یا رسانهای مصاحبه نداشته و این نقلوقول تنها یک شیطنت رسانهای است.»
معروف قصد نماندن دارد و این تکذیب را تنها برای حفظ اعتبار و شرفش منتشر کرد. سرپرست تیمملی والیبال کشورمان در مورد خداحافظی سعید معروف از تیم ملی تصریح کرد: سعید هم تصمیمش را گرفته است. به زودی باید منتظر نامه خداحافظی کاپیتان باشیم. او در راه آمریکاست و فکر میکنم زمانی که به مقصدش برسد نامهاش را منتشر کند. معروف به من گفت که احتمالا در مسیر پروازی به آمریکا نامهاش را نوشته و به زودی منتشر خواهد کرد.
دایی قربانی سیاست شد
آنچه برای سعید معروف رخ داد تا پایان حضورش در تیم ملی والیبال ایران را اعلام کند، چند سال قبل برای علی دایی ستاره تیم ملی فوتبال رخ داد. دایی گل میزد و راه و رسم گلزنی را به خوبی میدانست. او هیچ وقت از گل زدن اشباع نمیشد. انگار زاده شده بود تا فقط گل بزند. تقریبا تمام آسیاییها طعم گلها و شادی منحصر به فرد بعد از گلش را چشیده بودند. اما در فوتبال هیچ ستارهای عمر جاویدان ندارد.
دایی یک استثنا بود، اما قانون پایان عمر مفید ستارهها، استثنا سرش نمیشود. همه ستارهها روزی ظهور میکنند، به اوج میرسند و در آخر خداحافظی میکنند؛ مَثَل معروفی است که «فوتبالیست دوبار میمیرد»؛ بار اولش زمان خداحافظی است. اما طریقه خداحافظی هم مهم است. خداحافظی دایی با فوتبال ملی مهربانانه نبود.
در ایران برای ناکامیها همه به دنبال مقصر میگردند، مقصر «ناکامی» در جام جهانی ۲۰۰۶ هم از پیش تعیین شده بود؛ علی دایی. بعد از جام جهانی ۲۰۰۶ بهترین گلزن تاریخ جام ملتهای آسیا (۱۴ گل) برای جام ملتهای ۲۰۰۷ به تیم ملی دعوت نشد و بدون جنجال با تیم ملی خداحافظی کرد. دایی سکوت کرد و انگار میدانست که بعد از رفتنش مشخص میشود که نبودش فاجعه است. او همچنین درباره برکناریاش از هدایت تیم ملی فوتبال بعد از شکست مقابل عربستان در فروردین سال ۸۸ گفت: احمدینژاد (رئیسجمهور سابق) مرا سرمربی تیمملی نکرد، ولی برکنار کرد. موقع سرمربی شدن من در تیم ملی کفاشیان کنار علیآبادی بود که به من گفت سرمربی تیم ملی بشوید، اما احمدینژاد بعد بازی با عربستان من را کنار گذاشت.
او درباره این برکناری برای نخستینبار گفت:، چون به علی دایی پیشنهاد دادند در ستاد انتخاباتی احمدینژاد باشم و نپذیرفتم دستور دادند برکنارم کنند. دلگیر است و در فروردین سال جاری گفت: «اصلا به بازگشت به فوتبال ایران به عنوان مربی فکر نمیکنم که چنین اتفاقی بیفتد. برای فعالیت در خارج از ایران هم که در حال حاضر اغلب لیگها بازیهای نیمفصل دوم خود را دنبال میکنند. امید به خدا اگر شرایط مناسبی پیش بیاید برای ابتدای فصل آینده فوتبالی در خارج از ایران تصمیم خواهم گرفت که میتوانم فعالیت کنم یا خیر.»
منبع: آرمان ملی
دیدگاه تان را بنویسید