بررسی اثر مسخ به قلم فرانتس کافکا
روایت دردناک انسانی که مسخ شده است!!
خواندن مسخ، پنجره ای تازه را مقابل چشمانتان نمایان می سازد که اشراف به منظره ی آن، برای درک زندگی خود و دیگران لازم و ضروری است.
شایانیوز- آنان که به مطالعه ی کتب مفهومی علاقه مندند و به گشت و گذار در دنیای راز و رمزها، دل به دل کتاب می دهند، احتمالا با نام بزرگ فرانتس کافکا آشنا هستند. نویسنده ای که آثار فاخری را به جهان عرضه کرد اما اگر بخواهیم یکی از جمله دلچسب ترین آنها را نام ببریم، می توانیم به اثر مسخ اشاره کنیم. کتابی که قبل از ورق زدن روایت شگفت انگیزش، قادر است حتی با عنوان خود، خواننده را مسحور سازد.
مسخ که از نظر ساختار بندی در دسته داستان کوتاه قرار می گیرد، نخستین بار در سال 1915 بود که اقبال انتشار یافت و پس از آن توسط مترجمین مختلفی در سرتاسر جهان بازگردانی شد. بسیاری از خوانندگان این اثر، بر این عقیده اند که فضای حاکم بر روایت مسخ تاریک است و حتی با دیدی عمیق تر، نویسنده این کتاب را کسی می دانند که با توجه به نگاه خاصش نسبت به زندگی اجتماعی، تاریک می اندیشد. اما این فقط ظاهر ماجراست. چرا که گاها برای تفهیم برخی موضوعات، نیاز به عبور از پلی به نام حقیقت احساس می شود و به جهت برخورداری نسبی حقیقت از ماهیتی تلخ، چنین نگاهی خالق جهانی تاریک است اما در عین حال چراغ اندیشه ای را در ذهن انسان روشن می سازد که بی شک پر نور و ارزشمند خواهد بود.
به هر شکل کافکا از جمله نویسندگانی است که آثارش همواره مورد توجه مخاطبین بیشماری قرار گرفته و قلم شیرین او، مرکز توجه، ایده و حتی تقلید در شیوه ی نگارش بسیاری از نویسندگان دیگر بوده و هست.
اسکلت بندی مسخ و ارزش دو چندان آن
لحن کافکا در اثر مسخ به گونه ای رسمی اما صریح و بی ابهام است. تا جایی که با وجود آمیختگی با جهانی سرشار از رمز و راز، مخاطب را کاملا از گودال کج فهمی و ابهام دور نگاه می دارد. از طرفی دیگر، او آنقدر استادانه کلمات و عبارات را در پی هم ردیف ساخته که خواننده عمیقا رویداد کابوس واری که شخصیت اصلی داستان با آن دست به گریبان است را درک می کند. روایت تاثیرگذاری که گم گشتگی انسان در جهان امروز و گسیختگی اش با جامعه عذاب آور را به تصویر کشیده است.
خواندن مسخ چه فایده ای دارد؟
مسخ روایتگر داستان زندگی مردی است که طبق روال هر روزه ی خود از خواب بیدار می شود تا برای رفتن به محل کارش آماده شود. اما به ناگهان در می یابد که تبدیل به یک حشره شده است! در پی این واقعه، به ترتیب خانواده و همکاران او نیز از موضوع باخبر می شوند و در عین شوک زدگی بر این امید هستند که شخصیت بخت برگشته ی مسخ، مجددا به زیست و شمایل انسانی خود باز گردد. اما ساعت ها در پی هم می گذرند و تنها چیزی که در این بین به قوت خود باقی است، وضعیت تاسف بار اوست.
موضوع جالب و حائز اهمیت در این روایت، توجه دلسوزانه خواهر او در قیاس با دیگر شخصیت های داستان است و همچنان که یک به یک دوستان و عزیزان او از وضعیتش قطع امید کرده و به طرد تدریجی اش دچار می شوند، خواهر دلسوزش آخرین کسی است که حقیقت را پذیرفته و او را به حال خویش وا می گذارد. هرچند که باز هم در این رها شدگی، هنوز همه چیز مطلق نیست و در میان کلمات نا امیدانه خواهر وی، کمی کورسوی رو به خاموشی از امید نیز دیده می شود.
به هر شکل، آنچه در مسخ جریان دارد و در نگاه خواننده نیز جلوه گر است، تغییر یک انسان و تبدیل آن به موجودی بی مقدار در سطح یک حشره است. هرچند برای شخصیت اصلی این داستان که خسته از تمام روزمرگی ها و حتی شغل خود روزگار می گذراند، این تغییر چندان هم بد نیست. اما باید این نکته را هم بپذیرد که بسیاری از چیزها به طرز آزاردهنده ای تغییر یافته اند و هیچ هم معلوم نیست که قرار است امتداد آن تنها تا ثانیه ای بعد باشد و یا تا آخر عمر. چیزهایی که بیش از پیش حقیقت تاریک زندگی او را مقابل چشمش به تصویر می کشند. مادری که با تمام مهر دوستش داشت، اکنون از سایه ی او نیز چندشش شده و می ترسد و پدری که معاش خانواده و کار کردن پسرش را از خود او مهمتر می داند سخنانش چون تیر بر قلب او نشسته است. روندی که مواجهه با آن برای شخصیت داستان، بسیار هولناک تر از تبدیل شدنش به یک سوسک است!
با جمع بندی تمام موارد فوق، می توان اینگونه گفت که خواندن مسخ، پنجره ای تازه را مقابل چشمانتان نمایان می سازد که اشراف به منظره ی آن، برای درک زندگی خود و دیگران لازم و ضروری است.
مسخ از چه چیز سخن می گوید؟
جهان معاصر با تمام خوبی هایش، گاها به سمت و سویی می رود که سطح انسان را تا حد یک حشره نازل می سازد. حال آنکه این انسان حشره نما، یا به بیانی دیگر، این حشره ی انسان نما، کاملا از آنچه در محیط پیرامونش می گذرد آگاهی دارد و در این بین دچار تصمیم گیری و برنامه ریزی های متعددی نیز می شود. اما جهان بیرونی، نه تنها درکی از وضعیت او ندارد بلکه ساده ترین سخنانش را نیز نمی فهمد. لذا ارتباط دو طرفه ای شکل نمی گیرد و این طردشدگی، آغاز تنهایی انسان معاصر است.
بهترین ترجمه ی اثر مسخ
مسخ از جمله آثاری بوده که با توجه حداکثری مخاطبین رو به رو شده است. لذا طبیعی است که در سرزمین ما نیز برگردان های مختلفی از آن وجود داشته باشد. اما بی شک یکی از بهترین آنها ترجمه ی صادق هدایت است که خود یکی از جمله مشاهیر برجسته ی داستان نویسی ایران بوده و از همه مهم تر، آنقدر درک کاملی از جهان کافکا دارد که در بسیاری از نوشته هایش، متاثر از وی دست به قلم شده است.
اگر به بررسی آثار جهان علاقه دارید به این قسمت نیز سر بزنید.
دیدگاه تان را بنویسید