صعود از اسارت تا سلطنت: روایت غریب و استثنایی زندگی سیفالدین قُطُز
بردهای که فرمانروای مصر شد اما یوسف نبود؛ یک ایرانی بود!
سیف الدین قطز در کودکی در پی حمله مغول به اسارت گرفته شد و به عنوان برده به مصر برده شد. بعدها پلههای ترقی را طی کرد و فرمانروای مصر شد.
شایانیوز- در دهههای میانی قرن هفتم هجری، زمانی که موج یورش مغول سراسر خاورمیانه را درنوردیده و امارتها و سلطنتهای محلی یکی پس از دیگری فرو میریختند، سرنوشت کودکی ترکتبار از خاندان قراختاییان در عصر خوارزمشاهیان با خشونت زمانه گره خورد؛ کودکی که بعدها به نام قُطُز در تاریخ شناخته شد. او در اصل با نام محمود متولد شده بود. منابع تاریخی گزارش میدهند که این کودک در پی فروپاشی خاندانش طی تهاجمات مغول، از والدین و بستگان جدا شد و همراه با کاروانهای اسیران جنگی از خراسان و ماوراءالنهر به سوی بازارهای بردهفروشی شام و مصر منتقل گردید. زندگی او از همان کودکی در هم شکست؛ اما جهان اسلام نیز در آستانه فروپاشی بود و همین همزمانی، بستری فراهم کرد تا سرنوشت قُطُز با تحولات کلان منطقه پیوند بخورد.
![]()
از بردگی به نظام ممالیک: سازوکار قدرتی که استعدادپرور بود
سیستم سیاسی مصر ایوبی و سپس مملوکی ساختاری بینظیر داشت: بردگان جنگی ترک، چرکس و قفچاق پس از گذراندن دورههای آموزشی سختگیرانه و تبدیل شدن به جنگاورانی حرفهای، میتوانستند پلهپله به جایگاهی برسند که در بسیاری از جوامع دیگر دستنیافتنی بود. قُطُز با هوش، تربیت اشرافی و توان نظامی، به سرعت در این سلسلهمراتب ارتقاء یافت. او تحت آموزش نظامی و فقهی ممالیک، استعداد فرماندهی خود را به نمایش گذاشت و به حلقه امیران نزدیک دستگاه سلطنت راه یافت. مورخان مانند ابنتغری بردی تأکید کردهاند که قُطُز، برخلاف بسیاری از ممالیک، تنها یک جنگاور کارآمد نبود، بلکه تحلیلگری سیاسی بود که توان ارزیابی دقیق آرایش قدرت منطقهای را داشت؛ خصوصیتی که در مواجهه با مغولها اهمیت حیاتی یافت.
مصرِ بیپناه در برابر مغولها و ظهور قُطُز به عنوان ناجی
در دهه 650 هـ.ق، موج حملات هولاکو حکومتهای اسلامی را یکی پس از دیگری فرو ریخت و بغداد سقوط کرد؛ مصر به آخرین قدرت مستقل مسلمان بدل شد. اما در ساختار سیاسی داخلی قاهره، کشمکش شدید میان امیران و سلطنتهای متزلزل اوضاع را آشفته کرده بود. در این شرایط، قُطُز ابتدا به عنوان نایبالسلطنه منصوب شد و سپس با کنار زدن سلطان نوجوان المعز ایبک، قدرت را در دست گرفت. این اقدام از نظر بسیاری از منابع کلاسیک، اقدامی اضطراری بود: اگر مصر فرو میریخت، هیچ نیرویی در جهان اسلام توان مقابله با مغولان را نداشت.
![]()
احیای قدرت نظامی مصر و مدیریت بحران
در مدت کوتاهی که حکومت را در دست داشت، قُطُز ثابت کرد که بیش از یک جنگاور، معمار سیاسی در شرایط استثنایی است. او:
قبایل عرب، سپاه ممالیک بحری و جندهای ایوبی را متحد کرد،
مالیاتهای اضطراری برای تجهیز ارتش وضع نمود،
با بیبرس مصالحه کرد و او را دوباره به دستگاه نظامی بازگرداند،
با شامات مذاکرات امنیتی انجام داد تا خطوط دفاعی به سمت فلسطین منتقل شود.
این اقدامات مصر را در کمتر از یک سال از آشفتگی به نقطهای رساند که بتواند بزرگترین نبرد قرن را اداره کند.
![]()
نبرد عینجالوت: نقطه چرخش تاریخ
در سال 658 هـ.ق، سپاه تحت فرمان قُطُز در دشت عینجالوت با نیروهای مغول مواجه شد که تا آن زمان شکستناپذیر به شمار میرفتند. اهمیت این نبرد تنها در پیروزی نظامی نبود؛ بلکه در شکستن اسطوره شکستناپذیری مغولها بود. قُطُز با تاکتیکی پیچیده، ابتدا نیروهایش را در کمین قرار داد و سپس با فرمان حمله مستقیم، ورق جنگ را برگرداند. روایتهای تاریخی صحنهای را ثبت کردهاند که او در میانه نبرد فریاد زد: «وا اسلاماه!»، امری که روحیه سپاه را یکپارچه کرد. شکست مغولان مصر را به تنها قدرت مستقل مسلمان تبدیل کرد و جهان اسلام را از نابودی کامل نجات داد.
بازگشت به قاهره و پایان غافلگیر کننده
با وجود پیروزی عظیم، قُطُز نتوانست سلطنت خود را به دورهای بلندمدت تبدیل کند. در راه بازگشت به قاهره، طی حادثهای که انگیزههای آن هنوز مورد بحث است، توسط گروهی از امیران، از جمله بیبرس، کشته شد. برخی منابع این قتل را انتقام شخصی بیبرس دانستهاند، برخی آن را نتیجه رقابت سیاسی ممالیک، و برخی معتقدند که قُطُز بیش از حد قدرتمند شده بود و نظام ممالیک، سنت تحمل یک سلطان مقتدر را نداشت. مرگ او پایان غمانگیزی بر زندگی مردی بود که جهان اسلام را از فروپاشی نجات داده بود.
![]()
قُطُز، استثنایی در تاریخ اسلام
زندگی سیفالدین قُطُز نمادی است از ساختار اجتماعی بیهمتای سلسله ممالیک؛ جایی که یک اسیر جنگی میتوانست به یکی از تأثیرگذارترین چهرههای جهان اسلام تبدیل شود. او علاوه بر یک فرمانده جنگی، تحیل کننده سیاسی، طراح آرایش نظامی، سازمان دهنده توانمند و شخصیتی کاریزماتیک بود که از درون آشوب و بحران قرن هفتم برخاست و نقطه چرخش سرنوشت منطقه بود و سرنوشتی جدید را رقم زد. اهمیت او تنها در پیروزی عینالجالوت نبود؛ بلکه در این واقعیت بود که بدون مقاومت مصرِ به رهبری قُطُز، تاریخ جهان اسلام مسیر دیگری پیدا میکرد.
دیدگاه تان را بنویسید