|

رازهای قجری؛ دختر ناصرالدین‌شاه: پدرم روز مرگش به دیدار معشوقه 12 ساله‌اش رفته بود!

تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه در کتاب خاطراتش از روز ترور پدرش می‌گوید.

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز- پیرامون ترور و روز آخر زندگی ناصرالدین شاه روایت‌های مختلفی وجود دارد که توسط طبقات مختلف از درباریان گرفته تا ملازمان و حتی اهل اندرونی و... نقل می‌شوند. در بین معتبرترین این روایات، نقل تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین‌شاه که در کتاب خاطراتش ذکر کرده، بسیار خواندنی است:

5882785

روز عزیمت به قتلگاه

در همان روزی که پدرم مقتول شد، صبح که از حمام بیرون می‌آمد، انیس‌الدوله در سر حمام منتظر می‌شود تا لباس پوشیده، بعد اجازه می‌خواهد که در خلوت عرض بکند. به اتاق می‌روند. او خودش را به روی پای پدرم افکنده و می‌گوید: «غیب‌گویی به من گفته است که تا سه روز شما خطر دارید. بیایید به خود و این یک مشت مردم رحم کرده، امروز را موقوف کنید و به حضرت عبدالعظیم نروید.»

پدرم متفکر شده، پس از ساعتی سربلند کرده، می‌گوید: «اگر رعایای من به نظر دقت و انصاف نظر کنند، من بد سلطانی نبوده‌ام. در تمام مدت سلطنتم یک نفر را به کشتن نداده، یک نزاع خیلی کوچکی با دولت‌های هم‌جوار نداشته‌ام. همیشه رفاه و آسودگی ملت را بر رفاه و آسودگی خود ترجیح داده، پول ملت را به مصارف بی‌فایده صرف نکرده‌ام. مال مردم را از دست‌شان نگرفته‌ام. امروز در خزانه میلیون‌ها، در صندوق‌خانه صندوق‌ها جواهر موجود. تمام سعی من در مدت سلطنتم ثروت ایران بوده است. و حال هم با این نقشه که کشیده و این تهیه که برای رعایا نموده‌ام که: پس از قرن به آن‌ها حق بدهم، مالیات را موقوف کنم، مجلس شورا را برای ایشان افتتاح کنم، از ولایات وکیل از طرف رعایا در آن مجلس پذیرم، گمان نمی‌کنم صلاح رعیت در قتل من باشد. فرضا تمام خدمات من به ملت ایران مجهول باشد و واقع در صدد قتل من باشند، سه روز بیرون نروم، روز چهارم که رفتم مرا خواهند کشت. پس بگذار بکشند، تا پس از مرگ من زحمت‌ها دیده، رنج‌ها ببرند تا قدر مرا بدانند.» و گفته بود به انیس‌الدوله: «ابدا خائف نیستم ولی برای ملت ایران متاسفم زیرا که پسر من قابل سلطنت نیست و آن‌چه را من در پنجاه سال سلطنت به خون دل برای روز بد ایران گردآوری کرده‌ام، او درعرض چند سال تلف خواهد کرد.»

139402170927266635251954

غم سلطان 

اشک چشمهای پدرم را گرفته دستمال را به چشم می‌کشد. انیس‌الدوله فریاد می‌زند: «آه! شما سلطان هستید؛ گریه می‌کنید؟ شما اقتدار دارید؛ عجز و لابه می‌کنید؟» گفته: «نه، انیس‌الدوله! من برای خودم متاسف نیستم، من برای این آب و خاک متاسفم.»

انیس‌الدوله عرض می‌کند: «قربان! رعیت را متهم نکنید. تمام رعایا شما را دوست می‌دارند. این کسی که به شما خیانت می‌کند، پرورده احسان شماست. این کس [منظور امین‌السلطان صدراعظم است]، آن شخص بی‌قابلیتی است که خود اعلیحضرت او را به این درجه رسانیده‌اید که امروز به روی خود شما ایستاده است. این شخص خائن را جزو ملت نجیب ایران نمی‌شود محسوب کرد. این یک نفر است. گناه یک نفر، یک ملتی را لکه‌دار نمی‌کند.»

پس از فکر عمیقی، پدرم می‌گوید: «اگر مقصود صدراعظم است، به جزای اعمال خود می‌رسد. من تهیه مجازات او را پس از قرن در نظر داشتم. حالا که اصرار دارید، فردا او را دستگیر می‌کنم.»

هرچه زن‌پدر بیچاره‌ام اصرار می‌کند که: «امروز سواری را موقوف کنید، این کار را انجام داده، هفته بعد زیارت بروید» قبول نمی‌کند. می‌رود و به دست آن مرد مقتول می‌شود.

تاج السلطنه در این روایت صدراعظم وقت، میرزا علی اصغر خان اتابک را دارای نقش کلیدی می‌داند و معتقد است او نقشه ترور را کشیده و میرزا رضا را از ساعت خروج شاه از کاخ و چگونگی انجام کار، آگاه کرده است.

ناصرالدین-شاه

ماجرای دخترک 12 ساله

بنا به تعریف تاج السلطنه، ماه رخسار دخترک 12 ساله‌ای بود که عاشق شاه شده بود. او ظاهراً خواهر یکی از زنان محبوب شاه و احتمالاً همین انیس الوله بوده است. 

دختر شاه می‌نویسد: «این بیچاره سلاطین، اول بدبخت روی کره هستند. زیرا... هرکس به آنها تعظیم کرده یا از ترس بوده یا احتیاج. هرکس به ایشان محبت کرده، یا پول خواسته یا جواهر.هرکس به آنها خدمت کرده یا حکومت خواسته یا امتیاز. پس عجب نیست که در مقابل تمام حرف‌های مردم که ریا و تقلب و تمام مسموم بوده، این پدر من به سخن‌های صادقانه‌ این طفل دل بسته و عشق او را در این آخر عمر قبول کرده و در مقابل، چنان عشق شدیدی به او عوض داده است.»

تاج‌السلطنه معتقد است شاه چنان غرق این عشق صادقانه می‌شود که اطرافیان بدخواه را تحریک به دسیسه می‌کند: «فرصت پیدا کرده و میدان را خالی دیده، اسب‌دوانی را شروع کرده‌ بودند [و] این انقلاب خیال و این آشوب حال، برای [ناصرالدین‌شاه] مجال رسیدگی به امورات باقی نگذاشته و مهام رشته سلطنت به دست درباریان مفسد و توطئه‌گر و از جمله میرزا علی‌اصغرخان صدراعظم افتاده‌است.»

97979j

او اضافه می‌کند که انیس‌الدوله که از عشق شاه به خواهر کوچکش برآشفته بوده، ناخواسته برخی زمینه‌ها را برای دسیسه‌چینی‌های او هموار می‌کند از جمله همکاری با صدراعظم در جهت مجاب‌ کردن شاه برای گرفتن خانه‌ای خارج از حرم کاخ برای معشوق خردسال!

تاج‌السلطنه مطرح می‌کند که صدراعظم آگاه بود که شاه: «ناچار در شب، اساس سلطنتی همراه ندارد، مواظب ندارد، تنها با یک نفر پیشخدمت با یک کالسکه معمولی خواهد رفت، [می‌توان] در موقع رفت و آمد... فرصت کرده او را به قتل برساند.»

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

آشپزی

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها