نازلی صبری؛ ملکه خوشگل مصر که نه از شوهر شانس آورد نه از داماد ایرانی و عربستانی اش

نازلی صبری، ملکه مصر بود. دخترش فوزیه همسر اول محمدرضاشاه پهلوی بود. نازلی پس از مرگ همسرش به امریکا رفت و سالها بعد در انزوا درگذشت.
شایانیوز- در آغاز قرن بیستم، در کاخی باشکوه در اسکندریه، دختری چشم به جهان گشود که سرنوشتش با افسانهها همتراز شد. نازلی صبری، زاده ۲۵ ژوئن ۱۸۹۴، اشراف زاده بود؛ پدرش عبدالرحیم پاشا صبری، وزیر کشاورزی مصر، و مادرش توفیقه شریف، نوه یکی از رهبران دولت عثمانی بود. نازلی در مدارس فرانسوی آموزش دید و نوجوانیاش را در پاریس، میان کافههای روشنفکرانه و سالنهای موسیقی کلاسیک سپری کرد.
نازلی صبری: شهبانویی که تبعید را به تاج و تخت ترجیح داد!
گویی از ابتدا هم قرار نبود زنی عادی باشد. زیبایی، سخنوری و درک بالایش از هنر، فرهنگ و سیاست، او را در میان سایر زنان اشراف متمایز میکرد. اما داستان زندگی نازلی، همچون اغلب زنان دربار، قرار نبود با انتخابهای شخصیاش رقم بخورد.
دلباختگی و زندگی مشترک
ازدواج نخستش با خلیل صبری، پسرعموی ثروتمندش، بیش از یک سال دوام نیاورد. سپس به سعید زغلول، از چهرههای ملیگرای مصر دل بست، اما این عشق هم در پیچ و خم سیاست و مخالفت دربار، خاموش شد.
حتی پیش از آن در پاریس هم یک ماجراجویی عاشقانه با مردی فرانسوی داشت که به دلشکستگی کشید. ریشههایی ترکی و فرانسوی داشت و چشمهای روشن و پوست سفیدش را از همانها به ارث برده بود. نازلی در سال ۱۹۱۹ در یک اپرا در قاهره با ملک فؤاد میانسال آشنا شد. پادشاه مصر، شیفته او شد و علیرغم اختلاف سنی ۲۴ ساله، با وی ازدواج کرد. نازلی انتخابی نداشت. عقد آنها خیلی سریع و با اصرار پادشاه مصر و بیعلاقگی نازلی سرگرفت. او وارد کاخی شد که درخشش و شکوهش نمیتوانست سایه سنگین اقتدارطلبی همسرش را قابل تحمل کند. فاروق، فوزیه، فائزه و فتحیه فرزندان این زوج بودند که هیچ یک روی خوش زندگی را ندیدند. فاروق ولیعهدی بود که قرار بود آینده سرزمین مصر را رقم بزند.
نازلی صبری در کنار فرزندانش
قفس طلایی
زندگی با ملک فؤاد، چیزی جز اسارت در قصر القبه نبود. فؤاد مردی مستبد و شکاک بود. نازلی آزادیاش را از دست داد، از خانوادهاش دور شد، و حق سفر و معاشرت را نداشت.
زن جذاب نیمه مصری، به زودی خودش را در قفس دید. روزهای سختی بود. به جای محبت همسرش که سرش را به معشوقههای عجیب و غریب گرم میکرد، بهترین جواهرات را سفارش میداد و تبدیل به یکی از بزرگترین کلکسیونرهای جواهر در جهان شد. شاید فکر کنید افسانه حرمسراهای شرقی تا زمان نازلی صبری به پایان رسیده بود اما این زن بداقبال، گیر یکی از آخرین نمونههای آن افتاد. ملک فؤاد او را راهی قصر عباسیه کرد تا اجازه خروج از آن و دیدن هیچ مردی را نداشته باشد. وقتی فرزند پسر آنها به دنیا آمد، ملک فؤاد، نازلی را از دیدار با پسرش بیش از یک ساعت در روز محروم کرد. فاجعهای بزرگ در زندگی زنی که از زمان خودش بسیار جلوتر بود. بحران تا جایی رسید که دست به خودکشی زد؛ و البته نافرجام ماند.
وقتی نازلی دخترش را عروس دربار ایران کرد
نازلی چهار فرزند داشت فاروق، فوزیه، فائزه و فائقه او فوزیه دخترش را درحالی که 18 سال سن داشت با نقشه انگلیسی ها به عقد محمدرضا شاه پهلوی درآورد. این ازدواج در سال 1318 و در بحبوحه جنگ جهانی دوم انجام شد و نازلی صبری به همراه دخترش«فوزیه» به تهران رسید و دربار پهلوی از دیدار ملکه مصر شوکه شد چرا که او زیبا بود و زبان و سیاست بلد بود و جواهرات بسیار زیادی هم داشت و همه این ها او را در زمره زنانی قرار داده بود که رضا خان نتواند تحملش کند.
عکس عروسی «فوزیه بنت فواد و محمدرضا پهلوی» با حضور «نازلی» ملکۀ مصر
آزدی بی ثمر
با مرگ ملک فؤاد در سال ۱۹۳۶، نازلی به عنوان ملکه مادر شناخته شد. اما در عمل، نفوذی در حکومت نداشت. او که هنوز جوان بود، میخواست حالا پس از مرگ همسرش، آزاد باشد و نفس بکشد. از این رو به بهانه درمان بیماری کلیوی، در سال ۱۹۴۷ همراه دخترانش از مصر خارج شد؛ اما بازگشتی در کار نبود.
نازلی، با ثروت و جواهرات فراوان، ابتدا به سوئیس و فرانسه رفت و سپس در لسآنجلس، در قلب بورلیهیلز اقامت گزید. اما این آغازِ یک تبعید خودخواسته و تراژیک بود. دخترش، فتحیه، عاشق مردی شد به نام ریاض غالی؛ مسیحی، غیر اشرافی و از طبقه متوسط. نازلی که خودش سالها قربانی ازدواج تحمیلی بود، از این عشق دفاع کرد.
فاروق، پادشاه وقت، عشق خواهرش به ریاض غالی را برنتابید و آن را خیانت تلقی کرد. او مادرش را از عنوان «ملکه مادر» خلع کرد، اموالش را توقیف نمود و حتی نامش را از اسناد سلطنتی حذف کرد. از اینجا به بعد، دوران تلخ انزوا برای نازلی آغاز شد و او برای همیشه از تاریخ رسمی مصر حذف شد.
پایان تراژیک
سالها بعد، در سال ۱۹۷۶، غالی در یک بحران روانی، فتحیه را به قتل رساند و خودکشی کرد. نازلی که حالا زنی پیر و شکسته بود، در اندوهی عمیق فرو رفت. او تا پایان عمر در انزوایی کامل زندگی کرد و در ۲۹ مه ۱۹۷۸ در لسآنجلس درگذشت. در غربت دفن شد، بی آن که تشییعی از سوی کشوری که روزی بانوی اولش بود، برگزار شود.
نازلی در کنار دخترش فتحیه و دامادش
او که در قصر به دنیا آمده بود، در آپارتمانی معمولی جان سپرد. اما داستانش، همچون روایتهای کلاسیک، آینهای است از زندگی زنانی که میان قدرت و آزادی، دومی را انتخاب کردند و بهای آن را با زندگیشان پرداختند.
دیدگاه تان را بنویسید