این کتاب رو هر چی بازیگر با سواده خونده و یه بار دیگه زندگیشو از نو نوشته؛ از دستش نده

شایانیوز- به اندازه ی آدم هایی که روی کره ی زمین وجود داره، دیدگاه های مختلف راجبه زندگی وجود داره و نمیشه گفت که فلان دیدگاه برحق هست و یا دیدگاه دیگه ای ناحق و اشتباهه و فقط میشه ازش به عنوان اختلاف نظر و تفاوت های افکاری یاد کرد بدون قضاوت کردن هر کدوم ولی در انتها یه عده هستن که دیدگاه مشابه با دیدگاه شما درباره زندگی دارن و یه عده هم هستن که کاملا دیدگاهی بی ربط به دیدگاه شما و حتی در بعضی از مواقع مخالف شما دارن، خب اگه بخواهیم راجبه دیدگاه یه نفر در این باره ازشون بپرسیم احتمالا سوال های اصلی اینا باشه: به نظر شما زندگی یعنی چی؟ معنای زندگیه شما چیه؟ چرا زنده اید و در حال زندگی کردن؟ چی از زندگی فهمیدید؟ به نظر شما زنده بودن و زندگی کردن به سختیاش می ارزه؟

یه ذره تامل کنید و این سوال ها رو از خودتون هم بپرسید و با دقت در خصوص جواب هایی که میدید فکر کنید، اگر تنها برای یکی از این سوال ها جواب نداشته باشید اونوقت چی میشه؟ آیا اصلا تا به حال به این سوال ها فکر کردید و اونارو از خودتون پرسیدید و دربارشون با کس دیگه ای بحث و گفتگو کردید؟ تا به حال براتون جالب نبوده که معنای زندگی خودتون رو پیدا کنید؟ اگه زندگیتون معنا داره اون چیه؟ سوال پرسیدن رو همینجا تموم کنید چون قراره که در این این مقاله یه کتاب عالی بهتون معرفی بشه که یه جورایی با خوندنش جواب خیلی از این سوال ها رو تو خلوت خودتون پیدا خواهید کرد چرا که این کتاب شما رو وادار میکنه که به همه ی این سوالات فکر کنید و توی این مرحله از زندگیتون براشون جواب های قانع کننده ای در نظر خودتون براشون داشته باشید، این کتاب به قدری کارآمد و زیباست که بسیاری از سلبریتی ها و بازیگران خوندن اون رو توصیه میکنن، پس دیگه وقت رو تلف نکنیم و بریم سراغ معرفی این کتاب فوق العاده.

درباره کتاب در باب حکمت زندگی

کتاب در باب حکمت زندگی به قلم آرتور شوپنهاور یکی از بزرگترین و معروف ترین فیلسوف های اروپایی به تحریر در اومده که این فرد به فلسفه ی تاریکش معروفه و فلسفه‌هاش نفوذِ زیادی در زمینه های هنر، اخلاق، ادبیات معاصر و روانشناسی جدید داشته. شوپنهاور معتقده که از اول تا آخر همواره شر بر خیر پیروز خواهد شد تو این دنیا چرا انسان هرگز نتونسته که خوی حیوانی و وحشی خودش پیروز بشه.

پس از بنای تاریخ تا به امروز هر چیزی که در این دنیا جریان داشته جنگ، فساد و تاریکی بوده و این رویه تا آخر هم ادامه خواهد داشت و پایانی نداره ولی با تمام این صحبت ها نویسنده در این کتاب از فلسفه‌ای سخن به میان میاره که ما را به سمت سعادت میکشونه، اما نه اون سعادتی که همیشه میشناختیم بهش باور داشتیم چرا که این فرد سعادت روبار دیگه و با زبون دیگه ای بهمون قرار هست که بفهمونه همون طور که در یکی از جملات کتاب میگه که آنچه انسان در خود دارد برای خرسندی اش کافی است.

شوپنهاور سرنوشت انسان رو در این کتاب به سه فصل تقسیم کرده و شرح میده که عبارتند از: آنچه هستیم، آنچه داریم و آنچه می‌نماییم و در طول همین فصل ها به ما میفهمونه که اون سعادتی که ما از اول برای خودمون تعریف کردیم و همیشه دنبالش می رفتیم سرابی بیش نبوده و اشتباهه و به جورایی تمام تلاشمون برای رسیدن بهش حکم آب در هاون کوفتن رو داشته، از منظر نویسنده سعادت اصلی بشر در فصا اول یعنی همون چیزی که هستیم خلاصه میشه، چرا که ذات و منیت ما تبدیل به بخشی از ذهنیتمون شده و الباقی مسائل و هر موضوعی که وجود داره همه عوامل بیرونی محسوب میشن. 

که تاثیر گذاشتن این عوامل روی ما و زندگیمون به واکنش ذهنیمون وابسته هستش، چون ما جهان رو همون طور می‌بینیم که می‌خواهیم و بهش علاقه داریم، بنابراین با تکیه بر این صحبت میشه گفت که چه شرایط بیرونی بد باشه و چه خوب، ریشه و منشا تمام خوشی و ناخوشی، سعادت و بدبختی ما به ذهنیتمون برمیگرده. به خاطره همین هر کس که از درون به قدر کافی پر باشه و و کمبودی حس نکنه هیچ انتظاری از عوامل محیطی و بیرونی نخواهد داشت و آرامش حکمفرمایه قلب و روح اون خواهد بود.

تکه هایی از کتاب در باب حکمت زندگی

• چه در شرایط خوب چه در مصائب زندگی، مهم این نیست که با چه چیز روبرو می‌شویم، یا بر ما چه می‌گذرد، بلکه چگونه رویدادها را احساس می‌کنیم.
• ندگی مانند بازی شطرنج است: ما نقشه‌ای می‌ریزیم، اما اجرای آن مشروط به حرکت‌هایی است که رقیب به دلخواه می‌کند. این رقیب در زندگی، سرنوشت است.
• دغدغه فکری مردم عادی فقط این است که وقت بگذرانند، اما دغدغه کسی که استعدادی دارد این است که از آن استفاده کند.
• موجودی که ارزشمندی یا بی‌ارزش بودن آن، وابسته به نظر دیگران باشد، چه موجود اسفباری است.

اگر دوست داری زندگیت و قشنگ تر کنی به صفحه کتابخونه ما سر بزن تا با کتاب های خوب دنیات و بسازی.