بهلول قاتل شیما
بعد از 15 ماه بی خبری بالاخره پرونده ربوده شدن دختر 15 ساله تهرانی جان گرفت. بهلول قاتل شیما صباگردی مقدم بعد از دستگیری به قتل این دختر…
ماجرای قتل شیما دختر 15 ساله چیست؟
ظهر پنجشنبه بود که امیدشان پس از ۱۵ ماه نا امید شد؛ ۱۵ ماه به دنبال دخترش بود. روزی ۱۸ ساعت نقطه به نقطه شهر را گشت، ردش را پیدا کرد، اما هرگز به شیما نرسید. سرنوشت دختر پانزده ساله با مرگ گره خورد؛ خبر تلخی که پلیس به پدر و مادر چشمانتظار داد. ۱۰ روزی از انتشار کلیپی که پدر شیما منتشر کرد، میگذشت که تنها مظنون پرونده بار دیگر بازداشت شد و به قتل دختر گمشده اعتراف کرد. در ادامه برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص ماجرای شیما و بهلول قاتل شیما با ما همراه باشید. آیا بهلول قاتل شیما به اعدام محکوم می شود؟
بیست و ششم مرداد سال ۹۸ بود که شیما خام حرف های پسر بدلیجات فروش رو به روی مدرسه شان شد. پدر دخترک می گوید: «از همان روز دیگر نخوابیدم و فکر پیدا کردن شیما تنها دخترم لحظه ای رهایم نکرد؛ پسر بدلی فروش، شیما را وادار کرد خانه را ترک کند. از همان شب آواره خیابان ها و پس کوچه های تهران شدم تا ظهر پنجشنبه.»
دستگیری بهلول قاتل شیما
بهلول معروف به محمود پس از فراز و نشیب های فراوان حالا اعتراف کرده است؛ اعترافی تلخ که دل خانواده این دختر را بیش از هر وقت دیگری به درد آورده است. اشک پشت اشک. عزاداری میکنند. از غروب پنجشنبه پارچه سیاه به در خانه زدهاند و دوستان و آشنایان با ماسکهای روی صورت برای همدردی پا به خانه پدر دردمند میگذارند؛ او میگوید: «دیگر رنگ خوشی به خانهمان برنمیگردد و ماتم نقش همیشگی در و دیوار این خانه خواهد بود.»
شیما که از سوی آرش پسر بدلی فروش اغفال شده بود، پس از ساعتی به پایانه بیهقی میرود؛ در حالی که سرگردان و درمانده بود از طریق مغازه اسباببازی فروشی با مادرش تماس میگیرد. گریههای شیما و التماسهای مادر پشت گوشی هنوز در خانه آقای احمد صباگردی مقدم شنیده میشود؛ مکالمه آخر سیما که پلیس آن را ردیابی و ضبط شد. التماسهای مادر هم فایدهای نداشت. شیما دیگر هرگز راه خانهشان را ندید و برنگشت؛ ربودند، اسیرش کردند و در آخر او را کشتند. عامل همه اینها بهلول بود؛ مردی که در پایانه بیهقی مواد توزیع و زنها و دختران جوان را اغفال میکرد. مردی که ۷ سال پیش از همسرش جدا شد و در خانه ای قدیمی در چهارراه نظامآباد مستأجر بود.
ردیابی های پلیس و پدر برای پیدا کردن شیما
احمد صباگردی مقدم در ادامه گفت: «پس از شکایت و اعلام فقدانی شیما، مأموران پلیس آگاهی پایگاه چهارم سیدخندان شمارهای را که دخترم با مادرش تماس گرفته بود، ردیابی کردند و به مغازه اسباببازی
فروشی در نزدیکی پایانه رسیدند. صاحب اسباببازیفروشی تأیید کرد که دخترم آنجا بوده و پس از بیرون رفتن از مغازه به سمت پایانه رفته است.»
دوربینهای مداربسته بررسی شد. تصاویر نشان میداد دختر نوجوان در ساعت ۲ بامداد روی یکی از نیمکت های پایانه و مقابل رستوران شبانهروزی نشسته بود؛ اشکهای بیامان شیما حتی در تصاویر مداربسته هم ضبط شده بود. پیرمردی کنار او مینشیند و پس از ۴۰ دقیقه صحبت با او شیما را سوار خودرو پژو سفید رنگش می کند و آن ها می روند.
شناسایی شیما در رستوران بیهقی
از همان روز احمد این پدر دردمند کفش آهنی به پا میکند و در کوچه پس کوچههای تهران به دنبال سرنخی از شیما میگردد؛ روزی ۱۸ ساعت در جستجوی تنها دخترش بود. میگوید: «سراغ دخترم را از همه میگرفتم در آخر به صاحب رستوران رسیدم. او دخترم را با آن پیرمرد روی نیمکت روبهروی رستوران دیده بود.»
تنها او میدانست که بهلول دخترک را با خود برده است؛ از روی عکسی که
در دستان پدر بود، تشخیص داده بود. صاحب رستوران به پدر رنجور گفته بود: «بهلول ملقب به محمود در پوشش راننده آژانس اینترنتی، ماده مخدر شیشه میفروشد. بهلول در کنار فروش مواد، زنان و دختران جوان را طعمه نیت سیاه خود میکند. زمانی که دختر شما همراه بهلول به راه افتاد با بهلول دعوا کردم و به او گفتم که این دختر خیلی کوچک است، این کار را نکن؛ اما بهلول به حرفم توجهی نکرد و گفت که این دختر تاکسی میخواهد قرار نیست اتفاقی رخ دهد.»
آزادی بهول پس از نخستین بازجویی
با توجه به مستندات، بهلول به آگاهی سیدخندان احضار و بازجویی شد؛ بازجویی که خیلی زود آزاد شد و دوباره به خانه برگشت. بهلول به مأموران پلیس گفته بود که شیما را در چهارراه نظامآباد پیاده کرده است؛ اما این طور نبود، همان لحظه که بهلول در پلیس آگاهی این دروغها را سر هم میکرد، شیما در خانه این مرد زندانی بود.
پدر شیما گفت: «افسر پرونده پس از بازجویی او را رها کرد و خطاب به من گفت که فکر نمیکنم این فرد دخالتی در این پرونده داشته باشد پس از این بود که درخواست کردم تا پرونده شیما را به اداره ۱۱ آگاهی مرکز انتقال دهند.»
۴۵ روز شکنجه
پرونده شیما در اداره ۱۱ آگاهی تهران پیگیری شد و احضار بهلول به پلیس آگاهی مرکز صورت گرفت. این بار بهلول اعتراف کرد، اما نه کامل. او ۴۵ روز شیما را در خانهاش زندانی کرده و او را مجبور کرده بود که شیشه مصرف کند.
احمد صباگردیمقدم در ادامه گفت: «بهلول مقابل بازپرس شعبه ۷ دادسرای جنایی تهران گفته بود مواقعی که از خانه خارج میشد در را بر روی دخترم قفل میکرد. او همه چیز را گفت به جز اینکه دخترم کجاست.»
هنگامی که پلیس خانه بهلول را بازرسی کرد، من و همسرم در آنجا بودیم. خانه بهلول مثل خانه وحشت بود، تمام درزهای خانه گرفته شده و با پتو خانه را عایقکاری کرده بود. در خانهاش گونی وجود داشت که حاوی دهها جفت کفش دخترانه و بچگانه بود؛ اما اینجا پایان پرونده نبود. از آنجا که با وجود مستندات موجود امکان سفر شیما به مشهد وجود داشت، پرونده به دادسرا مشهد ارجاع شد، اما در آنجا هم هیچ سرنخی پیدا نشد. متهم پرونده ۴۵ روز بازداشت و تحت بازجویی بود، اما لب به اعتراف نگشود و به دلیل دسترسینداشتن به ادله کافی مظنون شصتویک ساله با قرار وثیقه آزاد شد.
درخواست پدر شیما برای پیگیری پرونده
پدر شیما حدودا دو هفته پیش بود که با انتشار کلیپی خطاب به رئیس قوه قضائیه، تقاضای رسیدگی به پرونده دخترش را کرد؛ کلیپی که پرده از جزئیات این آدمربایی و گم شدن مرموز شیما برمیداشت. دست به دست چرخید و خیلی از کاربران این حادثه تلخ را از زبان احمد، مرد کتابداری که حالا بازنشسته است، شنیدند.
بعد از انتشار این کلیپ بود که بهلول چهارشنبه، هفتم آبان، بار دیگر بازداشت شد. او به پلیس آگاهی منتقل شد. بازداشتی که پدر شیما از آن بیخبر بود، اما یک تماس از دوستانش کافی بود که پرونده معمایی شیما پس از ۱۵ ماه مشخص شود.
سریال ربایش دختران و زنان
پدر شیما در ادامه گفت: «صبح شنبه، دهم آبان، یکی از دوستانم تماس گرفت، میگفت غروب جمعه زنی در خانه بهلول اسیر شده بود. او شیشههای خانه را شکسته بود و با فریاد و سروصدا از همسایهها کمک خواسته بود، جمعیت زیادی جمع شد و پلیس به خانه بهلول رفت. این زن هم در دام این مرد شصتویک ساله اسیر شده بود. با این تماس بود که خود را جلوی خانه بهلول رساندم، همسایه و میوهفروش محل را دیدم و از آنها پرسوجو کردم.»
اطلاعات درست بود. بهلول یک زن دیگر را قربانی نقشههای سیاه خود کرده بود. آتشنشانی آمده بود و مأموران کلانتری نامجو. مأموران کلانتری نامجو زنی که بسیار ترسیده بود را از خانه آزاد کر دند.
پدر که بسیار دلنگران دخترش بود و در این روزها و ماهها دست از جستوجو شیما برنداشته بود، بار دیگر خود را به کلانتری رساند. صحبت ها با هم مطابقت داشتند. بهلول مرد موادفروش، اما این بار دیگر نتواست قسر در برود و با توجه به مدارک و مستندات مجبور شد اعتراف کند؛ اعترافی تلخ که برای پدر و مادر شیما گران تمام شد.
اعترافات بهلول قاتل شیما
بهلول ۷۰ ساله با چهرهای خونسرد صبح روز شنبه ۱۷ آبان ماه از پلیس آگاهی تهران به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پیش روی بازپرس رستمی اعتراف کرد.
*شنیدیم که وقتی دستگیر شدی یک دختر فراری در خانه ات زندانی شده بود؟
من دستگیر نشدم و هر ۲ بار خودم به اداره پلیس و دادسرا آمدم و هیچ دختر دیگری در کار نبوده است. بار اول تهران بودم که به اداره پلیس رفتم و بار دوم نیز در شهر خودمان با برادرم بودم که پلیس مرا احضار کرد و به تهران آمدم و به اداره پلیس رفتم.
*شنیدم چند کفش دخترانه داخل خانه ات بوده؟
من یک وانت لباس دست دوم که در بین آن چند کفش نیز بود خریدم و آنها را به صورت دستفروشی فروختم و تنها همین چند کفش داخل خانه ام مانده است.
*جسد شیما را چطور به شهر خود بردی؟
جسد را داخل یک پتو پیچیده و روی صندلی عقب گذاشتم و آنها را به شهر خودمان در مرز ایران، آذربایجان بردم و در کنار رودخانه ارس خاک کردم.
*چرا جسد را به آنجا بردی؟
خوب شهر خودمان بود و به آنجا مشرف بودم و بلد بودم به همین خاطر جسد را به آنجا بردم.
*ساعت چند جسد را به رودخانه ارس منتقل کردی؟
صبح وقتی فهمیدم شیما صباگردی مقدم فوت کرده ترسیدم او را در روشنایی از خانه بیرون ببرم به همین خاطر منتظر ماندم هوا تاریک شود، به همین خاطر ساعت ۱۲ شب جسد را داخل خودرو گذاشته و از مسیرهای غیر اصلی که بلد بودم جسد را منتقل کردم. چون نمیخواستم دستگیر شوم از مسیرهای بی راهه به محل دفن جسد رفتم.
*بعد از دفن جسد به محل خاک کردن جسد شیما رفتی؟
بله، در این مدت ۲ بار به آنجا رفتم که ببینم کسی به محل دفن جسد رفته است و راز مرگ شیما صباگردی فاش شده یا نه.
*کسی از این ماجرا خبر داشت؟
نه، هیچ کسی اطلاع نداشت.
*دختر دیگری در خانه ات بود یا نه؟
نه، دختر دیگری نبود.
*شیما صباگردی مقدم چه مدت در خانه ات بود؟
۲ هفته، شیما اعتیاد داشت و با هم مواد میکشیدیم، و روزها، چون نمیخواستم همسایهها متوجه حضور شیما شوند وقتی از خانه خارج میشدم در خانه را قفل میکردم که شیما از خانه خارج نشود و شیما در خانه بود تا اینکه من بعد از انجام کارهایم به خانه بازگردم.
*شغل؟
راننده تاکسی سیار بودم.
*متوجه نشدی پدر شیما نگران دخترش است؟
نه، گوشی هوشمند ندارم و، چون هیچ مدرکی نبود که راز مرگ شیما فاش شود پیگیر ماجرا نبودم.
کشف جسد شیما در روستای کلیبر
او در بازجویی ها سرانجام اعتراف کرد که شیما را به قتل رسانده و جسدش را کنار رودخانه در روستای زادگاهش دفن کرده است. همین اعتراف کافی بود تا تیم جنایی و قضائی به روستا بروند و جسد دختر پانزده ساله را پیدا کنند.
احمد صباگردی میگوید: «شیما دختری باهوش بود. او در رفاه کامل زندگی میکرد. معلم خصوصی زبان خارجه و ریاضیات و موسیقی داشت. هر چیزی که میخواست سریعا برای او فراهم میشد. شیما را اغفال کردند. از آن مرداد ۹۸ سیاهروز شدیم. مادرش بهشدت شوکه شده است؛ حتی فکرش را هم نمی کردیم چنین بلایی سرمان بیاید.
دخترم بی گناه بود. هنوز از جزئیات قتل و چرایی این جنایت خبری نداریم. تنها چیزی که میدانم این است که بهلول به قتل اعتراف کرده است. جسد دخترم را هم در روستای کلیبر در استان آذربایجان شرقی دفن کرده است. از آقای رئیسی و تمام کسانی که باعث شدند این پرونده به سرانجام برسد تشکر می کنم.»
شنیدنی های از زبان برادر بهلول قاتل شیما
برادر بهلول ۶۲ ساله که به عنوان متهم قتل شیمای ۱۵ ساله معرفی شده، می گوید برادرش در بازار برو بیایی داشته و در سعادت آباد زندگی می کرده است.
برادر بهلول در بهت و ناباوری است و نمی تواند جنایتکار بودن برادرش را هضم کند. او به رکنا گفت: «برادرم سی سال زندگی شرافت مندانه با همسرش داشت.او سه فرزند دارد و قبل از جدا شدن از همسرش در محله سعادت آباد زندگی می کرد و وضع مالی خوبی داشت. کاسب خیابان چراغ برق بود اما نمی دانم چه شد که با صاحب کارش بحثش شد و از کار بی کار شد.
با اینکه اعتبار خوبی در بازار داشت اما از کار در بازار دست کشید و روی ماشینش کار می کرد. یکدفعه متوجه شدیم از همسرش هم جدا شده است. خانه ای در خیابان سبلان اجاره کرده بود. من گاهی به او سر می زدم. می گفتند به مخدر شیشه معتاد شده است اما خودش این موضوع را انکار می کرد. وقتی فهمیدم که او به متهم به آدم ربایی شده و یک دختر در خانه اش کشته شده است خیلی شوکه شدم. چطور می شود از کسی که این همه سال شریف زندگی کرده بود یکدفعه چنین کارهایی سر بزند؟»
شیما در چه محلی به قتل رسیده است؟
خانه بهلول، قاتل شیمای ۱۵ساله، خانه ای است که بیشتر شبیه یک متروکه می ماند. خانه ای قدیمی یک و نیم طبقه ای، با یک در کم عرض و نمای سفید که کهولت سن سازه، رنگ آن را به خاکستری کشانده است. هفته قبل صدای فریاد های زن جوانی سکوت کوچه محل سکونت را بهلول را شکست.
مردی که در نزدیکی خانه مغازه میوه فروشی دارد، از ماجرای عجیب چند شب قبل خبر دارد. در محل از هر کسی راجع به روز بازداشت بهلول سوال می کنیم، انگشتش سمت این مغازه نشانه می رود.
سراغ مغازه دار می رویم که می گوید:«زنی در خانه این پیرمرد بود که محله را روی سرش گذاشته بود. جلوی خانه جای سوزن انداختن نبود.» اما درست در همین موقع حرفش را می خورد و می گوید:«من دیگر چیزی نمی دانم. بروید از همسایه هایش سوال بپرسید.» او هم مثل خیلی از اهالی محل، از صحبت کردن راجع به بهلول امتناع می کند. پتانسیلی در محل حس می شود که سنگینی اش مانع حرف زدن برخی اهالی می شود.
اظهارات همسایه های بهلول قاتل شیما
برخی از اهالی محل، از ما و پلیس که دور می شوند،با هم پچ پچ می کنند. خواهر و برادری که در همسایگی بهلول زندگی می کنند، ماجرا را تعریف می کنند: «بهلول مرد مرموزی بود. رفت و آمدهای مشکوکی داشت. چندین بار خانم های مختلف را دیده بودیم که به خانه او رفت و آمد می کردند.اما سر و صدایی از او نشنیده بودیم. تا اینکه هفته قبل صدای جیغ و فریاد زنی حدودا ۳۲ یا ۳۳ ساله را از خانه اش شنیدیم. شیشه در ورودی را شکسته بود و فریاد می زد و می گفت اینجا گیر افتاده ام،کمکم کنید بیایم بیرون. یک دختر و پسر جوان آتش نشانی را خبر کردند و انگار ماموران آتش نشانی موضوع را به پلیس هم خبر دادند.»
به گفته همسایه ها، دختر جوان به کمک امدادگران آتش نشانی و ماموران پلیس خارج شد و با ماشین پلیس به کلانتری منتقل شد. از طرفی قبل از آن پدر شیما با انتشار کلیپی خطاب به آقای رئیسی رییس قوه قضاییه، درخواست رسیدگی به پرونده دخترش را کرده بود. همین باعث شد بهلول برای توضیح در مورد هر دو موضوع بار دیگر بازداشت شود.
او بعد بازداشت پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و اعتراف کرد شیما در خانه اش به کام مرگ فرو رفته است و وی جسد دختر نوجوان را در کنار رودخانه ای نزدیکی شهرستان کلیبر دفن کرده بوده است. اما همسایه در مورد سرنوشت دختر دیگری که توسط نیروهای آتش نشانی و پلیس نجات پیدا کرد، بی خبرند. شاید بهلول او را هم در دام شیطانی خود اسیر کرده بوده است.
ماجرای ربوده شدن شیما صباگردی مقدم
اواسط تابستان سال گذشته دختر ۱۵ساله ای به نام شیما ساکن منطقه نارمک تهران که پیش از این توسط دوستانش اغفال شده و به مخدر شیشه آلوده شده بود، اقدام به فرار از خانه شان کرد.
بررسی های پلیسی حکایت از آن داشت که شیما آخرین بار همراه یک پیرمرد دیده شده بود. پیرمرد راننده که بهلول نام داشت، شناسایی و دستگیر شد اما از سرنوشت شیما اظهار بی اطلاعی کرد اما در ادامه تحقیقات وی مجددا تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: شیما را در خانه ام زندانی کردم و بار اول که دستگیر شدم، او در خانه ام بود اما بعدا رهایش کردم و نمی دانم کجا رفت.
بهلول قاتل شیما اعتراف قتل دختر 15 ساله را پس گرفته است؟
بهلول پیرمرد قاتل شیما در اعترافات خود گفته است که من او را نکشتم. مرگ او یک حادثه بود و من نقشی در آن نداشتم. شیما ۲ هفته ای میشد که در خانه من بود. صبح ها سر کار می رفتم و شب بر می گشتم. او مشکل خاصی نداشت، اما یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم شیما نفس نمی کشد و مرده است. ظاهرا حالش بد شده بود و به کام مرگ رفته بود و نبضش نمی زد. ساعت ۱۰ صبح بود که متوجه مرگ او شدم و در آن شرایط باید به فکر پنهان کردن جسد می بودم. چون می ترسیدم برایم دردسر ساز شود. بعد از دفن شیما به تهران برگشتم و به کارهایم ادامه دادم. اصلا فکرش را هم نمی کردم که لو بروم. من در مرگ شیما نقشی ندارم و او را نکشته ام.
روز ربوده شدن شیما چه اتفاقی رخ داد؟
همه چیز از روزی شروع شد که شیما، دانش آموز دبیرستانی سراغ یک فروشنده بدلیجات رفت تا یک گردنبند بدلی بخرد. فروشنده که پسر جوانی بود، به این بهانه که جعبه گردنبند آماده نیست، شماره موبایل شیما را گرفت و این شروع مزاحمت های تلفنی فروشنده برای دختر نوجوان بود. او با تماس هایش توانست شیوا را فریب دهد و دو مرتبه با او قرار ملاقات در بیرون از خانه بگذارد. سومین مرتبه که روز ۲۶ مرداد ماه سال ۹۸ بود، وقتی شیما سر قرار با او رفت، ناپدید شد. به دنبال ناپدید شدن دختر نوجوان، پدر و مادرش تلاش برای یافتن او را آغاز کردند. آخرین تماس وی با خانواده اش چند ساعت پس از مفقود شدنش بود. او در این تماس گریه می کرد و ناراحت بود اما بدون آنکه به روشنی بگوید چه اتفاقی برایش افتاده، تماس قطع شد.
نخستین مظنون گم شدن شیما، جوان فروشنده بود. او پس از دستگیری گفت: من با او تماس داشتم و خواستم از خانه بیرون بیاید اما بعد از چند ساعت از هم جدا شدیم و اطلاعی از او ندارم. پدر و مادر شیما با دنبال کردن شمارهای که وی آخرین تماس را با آن گرفته بود، پی بردند دخترشان از مغازهای در ترمینال بیهقی با آنها صحبت کرده است. آنها پلیس را خبر کردند و به این مغازه رفتند اما بررسیها نشان داد که شیما فقط برای یک تماس تلفنی وارد این مغازه شده بود و بعد از تماس از آنجا خارج شده است.
آیا بهلول قاتل شیما اعدام می شود؟
در خصوص پاسخ این سوال که آیا بهلول قاتل شیما پس از اعتراف به قتل اعدام می شود یا خیر؟ باید اشاره کنیم که هنوز جزئیاتی در خصوص این پرونده و روند آن در دسترس نبوده و می بایست منتظر رای دادگاه باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید