|

آیا برقع از دل اسلام برآمده یا سنت ملی افغان‌ها؟

زخم طالبان بر تن زنان افغان؛ اگر صورتت در خیابان پیدا باشد همسرت را زندانی می‌کنیم!

برقع پوشش سنتی زنان افغان، همواره بحث برانگیز بوده است. اینکه این پوشش برخاسته از سنت و فرهنگ است یا احکام شرع، نیاز به بررسی و موشکافی دارد

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز- در کوچه‌های غبارآلود سرزمین افغانستان، میان دیوارهای ترک ‌خورده و پنجره‌هایی که اغلب با پرده‌هایی ضخیم، از نور بی‌نصیب‌اند، تصویری تکرار شونده و در عین حال تکان ‌دهنده، قرنهاست پابرجاست: زنی که سراپا در پوششی سرتاسری پیچیده شده، نگاهی که از پشت توری باریک جلوی چشمانش با احتیاط و بی‌صدا جهان را می‌کاود، و روحی در بند که گویی هر لحظه ممکن است از سنگینی تاریخ، فروبپاشد. برقع، پوششی که اغلب به‌ عنوان نماد سرکوب زنان افغان شناخته می‌شود، فقط یک تکه پارچه نیست؛ بلکه درهم‌تنیدگیِ باورهای تاریخی، سنت، ساختارهای قبیله‌ای، اقتدار مذهبی، و سیاست‌ورزی مدرن است. برای فهم معنای برقع، باید به گذشته بازگردیم؛ بسیار پیش‌تر از دوران طالبان، بسیار عمیق‌تر از آنچه تنها در پوشش می‌بینیم.

hjfjjfkkfkf

برخلاف تصور رایج که برقع را زاده سیاست‌های بنیادگرای طالبان یا اسلام‌گرایان تندرو در دهه ۹۰ میلادی می‌داند، این پوشش پیشینه‌ای بسیار قدیمی‌تر دارد که به قرون پیش از اسلام و نیز سنت‌های قبیله‌ای آسیای میانه بازمی‌گردد. در جوامع قبیله‌ای پشتون که ساختارهای مردسالارانه عمیقاً در تار و پود نظم اجتماعی آن‌ها ریشه دارد، مفهوم ناموس به عنوان یک کد مقدس، به زنان موقعیتی داده است که در آن «پنهان بودن» مترادف با «شرافت» تعریف می‌شود. در چنین جامعه‌ای، زن نباید دیده شود، نباید شنیده شود و نباید موضوع گفتگوی عمومی باشد. این وضعیت اجتماعی به‌ تدریج برقع را به‌ عنوان سلاحی محافظتی در برابر نگاه‌های بیرونی و سازوکاری برای حفظ آبرو به کار گرفت؛ نه از روی باور دینی و گرایش‌های اسلامی، بلکه بیشتر از سر وفاداری به نظام قبیله‌ای. حقیقت آن است که این پوشش به هیچ وجه مورد تأیید اسلام نیست.

با ورود اسلام به منطقه، نوعی مشروعیت تازه برای این سنت‌ها شکل گرفت. اگرچه قرآن به ‌صراحت چنین پوششی را رد می‌کند و تنها بر «حجاب و پوشش بدن به جز صورت و دستها تا مچ» تأکید دارد، اما مفسران محلی و علمای سنت‌گرا با تکیه بر تفسیرهای سخت‌گیرانه و افراطی، برقع را به‌ مثابه لباسی شرعی و اسلامی جلوه دادند و آن را به بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت زن مسلمان افغان بدل ساختند. به این ترتیب، سنتی قبیله‌ای با رنگ و لعاب شبه‌ دینی درآمیخت و برقع نه صرفاً به عنوان یک لباس بلکه به عنوان یک ایدئولوژی بلامنازع به ‌وجود آمد که در طول سده‌ها، تنها رنگ و جنس پارچه‌اش تغییر کرد اما فلسفه‌اش همچنان استوار ماند.

cfcsdcdc

در دوران مدرن، به ‌ویژه پس از تهاجم شوروی به افغانستان و سپس دوران حکومت طالبان، برقع نه ‌تنها نماد سنت، بلکه به ابزاری سیاسی بدل شد. طالبان، با هدف تحکیم ایدئولوژی افراطی و ایجاد نظم اجتماعی خاص خود، برقع را اجباری کرد و هرگونه خروج زن بدون آن را مصداق گناه و فساد قلمداد نمود. اما نکته قابل ‌تأمل آن است که حتی پس از سقوط نخستین حکومت طالبان در سال ۲۰۰۱، با وجود ورود نهادهای بین‌المللی، کمک‌های حقوق بشری و تبلیغ گسترده مفاهیم برابری جنسیتی، برقع همچنان در بسیاری از مناطق افغانستان حفظ شد. دلیل آن تنها در تحمیل حکومت نیست، بلکه در ریشه‌دار بودن ساختارهای ذهنی جامعه و فوبیای زنانه‌ای است که طی قرن‌ها شکل گرفته و اکنون در ناخودآگاه مردم نهادینه شده است.

ergegdb

در طول دو دهه اخیر با روی کار آمدن دولت‌های متعدد با رویکردهای مختلف از یک سو و قدرت‌گیری طالبان بر برخی مناطق از سوی دیگر، میزان محدودیت‌ها بر پوشش زنان متغیر و چندگانه بوده است؛ تا اینکه مدتی پس از تسلط کامل طالبان بر کل کشور، وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان طی حکمی، پوشش برقع را برای همه زنان اجباری کرد. سخنگوی دولت، ذبیح الله مجاهد در روز 17 اردیبهشت سال 1401 این حکم را اعلام رسمی کرد. براساس این فرمان:

۱ - بهترین حجاب "چادری" (برقع) است.

۲- حجاب سیاه با چادری که چسپ نباشد و اندام های وجود از آن معلوم نشود، حجاب شمرده می شود.

 ۳ - پوشیدن روی زنان و دختران جوان در صورت روبرو شدن با اشخاص نامحرم برای جلوگیری از فساد، ضروری است.

  ۴ - در صورت عدم مراعات حجاب اسلامی، خانۀ زن بد حجاب علامت گذاری و همسرش مورد بازخواست قرار می گیرد.

۵- اگر (عدم استفاده از برقع) برای بار دوم تکرار شود مرد محرم خانواده یعنی شخص اول نکوهش و توصیه می شود.

۶ - اگر باز هم تکرار شود رئیس خانواده برای سه روز زندانی می شود.

۷- اگر باز هم اصلاح نشد رئیس خانواده به نهادهای قضایی معرفی می شود.

۸ - اگر کارمند دولت پوشش برقع را مراعات نکند از شغل خود اخراج می شود.

۹ - اگر محارم کارمندان دولت پوشش برقع را مراعات نکنند شغل پدر، برادر و همسر او به حالت تعلیق در می آید.​

_f_f_f_f

برای بسیاری از زنان افغان، برقع دیگر تنها پوششی اجباری نیست؛ بلکه به نوعی پناهگاه بدل شده است در برابر حملات قطعی طالبان به شخص و خانواده‌اش. برقع حالا سمبلی از سرکوب محسوب می‌شود و البته زره‌ای برای جلوگیری از صدمات زندگی در جامعه‌ای بی‌رحم که زن را زن می‌بیند، نه انسان.

با این‌ همه، نمی‌توان رشد تدریجی صداهای مخالف را نادیده گرفت. زنانی که با جسارت از زیر این پوشش بیرون آمده‌اند، عکس‌های بدون برقع خود را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته‌اند یا در خیابان‌ها با روی باز قدم زده‌اند، نوعی مبارزه را صورت داده‌اند. این تحرکات اجتماعی هرچند محدود و پر خطر، اما نشانه‌ای از ترک برداشتن دیوار سنت است. این زنان با جسارتی بی‌سابقه، نه ‌تنها با برقع، که با سنت‌های غیر عقلانی، غیر دینی و غیر انسانی به ستیز برخاسته‌اند. آن‌ها می‌دانند که برداشتن برقع، صرفاً کنار گذاشتن یک تکه پارچه نیست؛ بلکه تلاشی است برای بازپس‌گیری صدا، هویت و زندگی. کوششی است برای مهر باطل زدن بر احکام جعلی که به اسلام چسبانده شده‌اند.

wtyerhh

برقع زنان افغان تنها پوششی نیست که از سر تا پا بدن زن را می‌پوشاند؛ بلکه آینه‌ای است از تاریخ درهم‌تنیده‌ای که در آن سیاست، مذهب با قرائت غلط، سنت و قدرت، همگی در جدالی خاموش اما سهمگین، بر تن زن زخم زده‌اند. سرنوشت برقع، تنها در تغییر قوانین یا سقوط طالبان رقم نخواهد خورد، بلکه در آن لحظه‌ای است که یک زن افغان، به دلخواه خویش، تصمیم بگیرد دیده شود؛ تصمیم بگیرد خود را نه از پس توری برقع، که از پسِ تور تیره‌روزی و خاموشی به جهان نشان دهد. در نهایت شرافت و راستی.

asccsvv

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

آشپزی

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها