دربی ۱۰۶: وقتی زمین و زیرساخت، بازی را به بیراهه بردند
ورزشگاه خلوت، بازی سرد! چرا هیجان دربی گم شد؟
دربی ۱۰۶ با تساوی صفر-صفر به پایان رسید؛ نتیجهای که نه تنها بازتاب عملکرد تیمها، بلکه محصول مجموعهای از ضعفهای ساختاری و مدیریتی بود.
شایانیوز- دربی ۱۰۶ بین استقلال و پرسپولیس، با تساوی صفر-صفر به پایان رسید؛ نتیجهای که نه تنها بازتاب عملکرد فنی تیمها نبود، بلکه محصول مجموعهای از ضعفهای ساختاری و مدیریتی است که در فوتبال ایران انباشته شدهاند. کیفیت پایین بازی، فقدان هیجان و کمبود موقعیتهای جدی حمله، بیش از آنکه به تاکتیک و عملکرد بازیکنان مربوط باشد، نتیجه تصمیمات مدیریتی درباره محل برگزاری، ظرفیت ورزشگاه و ساختار زیرساختی فوتبال کشور است. در این شرایط، حتی تلاشهای تاکتیکی مربیان و مهارت فردی بازیکنان نیز در سایه فضایی غریب، بیهیجان و فاقد فشار تماشاگران محو شد و در نهایت، دربی که باید نماد شور و هیجان و نمایش قدرت فوتبال پایتخت باشد، تبدیل به یک تمرین سرد و بیاثر شد.
ورزشگاه غریب، جمعیت اندک: معادلهای که دربی را سرد کرد
یکی از مهمترین عوامل تضعیف کیفیت بازی، انتخاب ورزشگاهی بود که نه تنها در تهران نبود، بلکه برای هواداران دو تیم پایتخت ناشناخته و دورافتاده بود. حضور اندک تماشاگران و نبود فضای پرشور، موجب شد بازیکنان نتوانند آن انرژی و انگیزه همیشگی خود را تجربه کنند. فوتبال، ورزشی است که در سکوها زنده میشود؛ فشار روانی مثبت ناشی از حضور جمعیت، هیجان و تشویقها، عاملی حیاتی برای افزایش کیفیت فنی و روانی بازیکنان است. اما در شرایطی که ورزشگاه خالی یا نیمه خالی است، این عامل حذف میشود و بازی به سطحی از بیتفاوتی، فقدان ابتکار و محدودیت خلاقیت میرسد. این وضعیت نه تنها بر نتیجه نهایی تأثیر گذاشت، بلکه تجربه دیداری تماشاگران و اعتبار دربی را نیز کاهش داد.
بحران زیرساخت و ناکامی در ساخت ورزشگاههای استاندارد
انتخاب این ورزشگاه کم ظرفیت، بازتاب دهنده بحرانی ساختاری است که فوتبال ایران از دههها پیش با آن دست و پنجه نرم میکند: فقدان استادیومهای استاندارد، تأخیر در بازسازی یا نوسازی ورزشگاهها و نبود برنامه مدون برای توسعه زیرساختهای ملی. ایران با داشتن جمعیتی میلیونی و تیمهایی با میلیونها هوادار، هنوز قادر نیست یک شبکه استاندارد و مدرن ورزشگاهی ایجاد کند که پاسخگوی میزبانی مسابقات مهم ملی و بینالمللی باشد. نتیجه این خلأ مدیریتی، برگزاری بازیها در مکانهایی است که صرفاً امکان برگزاری فیزیکی دارند، بدون آنکه استانداردهای لازم برای کیفیت، ایمنی و تجربه هواداری در نظر گرفته شوند.
نیوکمپ و حضور مهندسان ایرانی: وقتی ظرفیتهای داخلی به خارج هدایت میشود
حضور مهندسان ایرانی در بازسازی ورزشگاه نیوکمپ بارسلونا که یکی از بزرگترین پروژههای ورزشی جهان است، ابعاد قضیه را بیشتر نشان میدهد. بیش از پنجاه مهندس ایرانی در بخشهایی مانند طراحی داخلی، معماری و تاسیسات نقش داشتهاند و بازسازی این ورزشگاه را با استانداردهای بینالمللی به سرانجام رساندهاند.
اگر چنین ظرفیت و توان فنی در داخل کشور وجود دارد، پرسشی اساسی مطرح میشود: چرا این نیروها و توانمندیها برای ایجاد ورزشگاههای استاندارد داخلی استفاده نمیشوند؟ چرا پروژهای مانند بازسازی نیوکمپ که با دانش و تخصص ایرانی امکانپذیر است، در داخل کشور اجرا نمیشود؟ این موضوع نه تنها نشان دهنده ضعف مدیریت و فقدان برنامهریزی است، بلکه بیانگر اولویتهای نادرست و ناتوانی در استفاده بهینه از سرمایه انسانی و مهارتی است.
انتخاب محل ورزشگاه: آیا ترس و تعمدی هست؟
سوال مهم دیگری که باقی میماند، محل برگزاری است. اگر هدف جلوگیری از محدودیتها و مشکلات ترافیکی یا امنیتی بوده، چرا گزینهای همچون مشهد، با ظرفیت بالای ۳۵ هزار نفر و زیرساخت نسبی مناسب، انتخاب نشده است؟ آیا دلیل واقعی، ترس از تجمع گسترده مردم و احتمال اعتراض است؟ این فرضیه، هرچند تلخ، نمیتواند به سادگی کنار گذاشته شود؛ زیرا انتخاب ورزشگاهی کوچک، نه تنها تجربه مسابقه را برای هواداران محدود میکند، بلکه از منظر سیاسی و اجتماعی نیز پیامی روشن درباره کنترل جمعیت و مدیریت فضای عمومی ارسال میکند.
دربی ۱۰۶ به عنوان نماد ضعف ساختاری و مدیریتی
در پایان، دربی ۱۰۶ نه تنها یک مسابقه فوتبال بود، بلکه آیینهای تمامنما از ناکارآمدی ساختاری، ضعف مدیریتی و عدم بهرهگیری از ظرفیتهای فنی و انسانی داخلی است. وقتی توانایی طراحی و بازسازی بزرگترین ورزشگاههای اروپا در اختیار متخصصان ایرانی است، اما نمیتوان یک ورزشگاه استاندارد در داخل کشور ایجاد کرد، این بحران دیگر فنی نیست؛ بحران مدیریتی و راهبردی است. هر بار که مسابقات مهم در شرایط غیراستاندارد برگزار میشود، نه تنها کیفیت فنی فوتبال، بلکه اعتماد عمومی و حق شهروندان برای تجربه مناسب و ایمن فوتبال نیز قربانی میشود.
دیدگاه تان را بنویسید