این یک خطر جدی است؛ تنهایی بیکران مجیدی در استقلال
دور و بر فرهاد در آستانه شروع فصل تازه مثل یک دشت وسیع خالی است و هیچ آدم مبتکری نیست که بتواند در راه عبور از گذرگاهها او را یاری کند.
البته دور و بر فرهاد مجیدی معمولاً شلوغ است اما واقعیت امر این است که سرمربی تیم فوتبال استقلال دستیاران برجستهای ندارد و از همین بابت ضربات سنگینی به وی و البته تیم او وارد شده است. هر مربی حاذق و حتی غیرمجربی زمانی به موفقیتهای لازم میرسد که ایدئولوگها و راهنماهای توانایی داشته باشد و از ایدهپردازانی بهره بگیرد که راههای پرورش بازی را بشناسند و به او انتقال بدهند.
به گزارش «شایانیوز» و به نقل از ایران ورزشی، الکس فرگوسن هم با آن عظمت حداقل 10 دستیار داشت و بسیاری از ایدههای پیروزیبخش نظایر گواردیولا، کونته و توخل نیز در سالهای اخیر توسط دستیاران آنها تدوین شده و یورگن کلوپ نیز به رغم نداشتن یک دستیار همهکاره، همیشه از مجموعه ایدههای تمرین دهندگان تیم لیورپول بهرهگیری کرده است.
در فوتبال ما چنین نیست و تعدادی از سرمربیان دوست دارند فقط خودشان حرف اول را بزنند و دستیاران خود را تا سطح تمرین دهنده و حتی تماشاگران جلسات تمرینی پایین آوردهاند. برخی تا آنجا پیش رفتهاند که از ترس خلع شدن و رسیدن عنوان و مقامشان به دستیار اول خود، عمداً ضعیفترین و ناشاخصترین دستیاران را برای خود انتخاب میکنند و از این طریق مطمئن میشوند که حتی اگر مدیران باشگاه آنها را عزل کنند، جایشان را به دوست و دستیار آنها نمیدهند تا احساس تلخ ضایع شدن را تجربه کنند!
پست من درآوردی فرزاد مجیدی در استقلال
مجیدی لزوماً جزو طبقات مورد اشاره نیست اما هرچه هست، بجز در نیم فصل دوم لیگ بیستم که دستیار قوی و ایدهپردازی همچون فراز کمالوند داشت، همیشه دور و برش از چنین «کمک مربیان» و ایده دهندگانی خالی بوده است. همین حالا فرزاد مجیدی برادر فرهاد عملاً به دستیار اول او تبدیل شده، حال آنکه او اصلاً سابقهای در مربیگری ندارد و پیشینهاش به سرپرستی و یک بار نیز احراز پست «من در آوردی» کمک سرپرست(!!) آبیها محدود میشود.
فرهاد مجیدی البته مدتها در پی آوردن یک دستیار ایتالیایی به نام «پین» بوده و مدام هم از او تعریف میکند اما مدتی به دلیل قانون منع به کارگیری مربیان و بازیکنان خارجی، از آوردن وی به تهران بازمانده بود و حالا هم که این منع برداشت شده، باز هم ایراداتی تشکیلاتی و کمبودهایی که سازمان لیگ به لحاظ قروض نپرداخته آبیها به کار آنان و همچنین سرخهای تهرانی وارد دانسته، از انجام این کار بازمانده است.
دور و بر فرهاد مثل یک دشت وسیع خالی است
از آنجا که مجیدی به هر دلیل موجه و غیرموجهی از جذب طولانی مدت دستیاران مفید و مبتکر ایرانی هم ابا داشته، دور و بر او در آستانه شروع فصل تازه مثل یک دشت وسیع خالی است و هیچ آدم مبتکر و دارای تواناییهای فراتر از معمولی نیست که بتواند در راه عبور آبیها از گذرگاههای سخت به سرمربی استقلال ایدههایی را بدهد که خودش ندارد و نزد دور و بریهای فعلی او هم مشاهده و احساس نمیشود و برعکس نوعی تنهایی بیکران و بسیار مضر مجیدی را احاطه کرده که بعید است روی نتایج مسابقات استقلال در فصل تازه اثر منفی نگذارد و او را به سوی ناکامیهایی جدید سوق ندهد.
استقلال در هیچ یک از سه مقطعی که فرهاد مجیدی سرمربی این تیم شده جامی نبرده و دلایل آن مشخص و مبرهن است. یکی از دلایل این فرآیند این است که فرهاد هنوز صاحب تجربه کافی نیست و از پختگی لازم در امور فنی بهره نمیگیرد و سبب دوم این ماجرا هم این است که او به قصد رفع این نقیصه اقدام به جذب دستیاران و «کمکمربیان» توانایی نکرده که واقعاً عصای دست او باشند.
دستیاران کار بلد فکری در استقلال
محمود فکری در نقطه مقابل مجیدی قرار دارد و در دوران زمامداری نه چندان بلند مدتش در جمع آبیها هرچه دستیار قوی و آدم معروف بود، به کار گرفت و صمد مرفاوی و پرویز مظلومی که خودشان هر کدام در دو مقطع سرمربی استقلال بودهاند، از آن دست افراد بودند و اضافه بر آنها فکری، حنیف عمرانزاده و آرش برهانی را هم کنار خود داشت و از ایدههای نصرالله عبداللهی هم سود میجست و اگر خود سیروس دینمحمدی انصراف نمیداد و از جمع مربیان منتخب «فکری» کنار نمیکشید، وی نیز به آن گروه میپیوست.
درست است که فکری ناکام تشخیص داده شد و در پایان نیم فصل اول لیگ بیستم برکنار شد و جایش مجدداً به مجیدی رسید اما لااقل او دستیارانی داشت که فوتبال را در اندازهها و سطح بالای آن میفهمند و میتوانند ایدههای خوبی به سرمربی بدهند و مایه قوت قلب او باشند. علیرضا منصوریان هرجا رفته از محمد خرمگاه به عنوان دستیار اولش بهره گرفته و حتی امیر قلعهنویی در هر یک از مقاطع سهگانه آبیپوش شدنش دستیاران قابل ذکری داشته که صمد مرفاوی یکی از آنها بود و مجید صالح، نفر دیگر.
با این حال مجیدی خط انحصاری و مسیر اختصاصی خود را رفته و معمولاً در کنار خود افرادی را قرار داده که نمیتوانستهاند به هیچ روی داعیه سرمربیگری استقلال را داشته باشند و در همین مقطع فعلی فرزاد مجیدی و صالح مصطفوی که دومی بیشتر یک آنالیزور است تا مربی میدانی، نمونههای بارز این مسأله هستند.
چنین نکته و گزینشهایی شاید یک سرمربی را دارای حس اطمینان و استحکام در پست خود کند و او مطمئن شود که هیچ یک از دستیارانش قدرت خالی کردن زیرپایش و گرفتن جای او را ندارند اما ایراد بزرگتر قضیه این است که چون این افراد ایدهپردازان توانایی نیستند، فقط میتوانند سرمربی را در سقوط احتمالیاش به چاه ناکامی همراهی و اسکورت کنند و نه توانایی نجات سرمربی را دارند و نه مهارتهای لازم برای تصحیح و تقویت امور فنی تیم را؛ چیزی که در فاصله کمی تا شروع مجدد لیگ قهرمانان آسیا 2021 و در فاصله نهچندان زیادی تا آغاز لیگ بیستویکم ایران فرهاد مجیدی و آبیها را به طور جدی تهدید میکند.
دیدگاه تان را بنویسید