منصوریان خطاب به مجیدی: این ره که میروی به ترکستان است اقا فرهاد!
سرمربی نفت آبادان بعد از شکست برابر استقلال جملاتی عجیب را متوجه فرهاد مجیدی کرد.
سرمربی نفت آبادان در توضیح اتفاقی که او را دلگیر کرده است گفت: باید قبول کنیم هر کس از خانه بیرون می آید، حتی هوادار آبادانی، البته حالا آبادان را کنار بگذاریم و اینجا (آبادان) عجیب فقط زردطلایی هستند. شما اگر آنجا پیراهن دیگری بپوشید به شکلی نگاهت می کنند که بروی و بدو بدو پیراهن زرد بخری. ما اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشتیم. من از سال 63 فوتبال بازی می کنم. میخواهم به آن نقطه تاریک برسم که ما امروز خیلی اذیت شدیم. از 1387 و بعد از خداحافظی ام کار مربیگری را آغاز کردم.
امروز یک اتفاقی افتاد که من نمی دانم قیمت فوتبال چقدر است. دوست خوبم آقای فرهاد مجیدی فکر کنم شما هم نگاه می کردید که خیلی ریلکس از بغل ما رد شد. من یک نگاهی به محمد خرمگاه کردم و یاد آن موقعی افتادم که ایشان استقلال آمده بود و میخواست فوتبال بازی کند و آقای فتح الله زاده گفتند خیلی لاغر است.
به او (فتح الله زاده) گفتم شما 10 تومان بده و بگذار خانه بگیرد. گفت نمیدهم و 10 تومان به خودش دادهام. گفتم من از شما خواهش میکنم 10 تومان به او بدهید تا خانه بگیرد. گفت برو چک شرکتت را بیاور و اینجا بگذار! چک شرکت من دست علی آقای فتح الله زاده است بابت خرید خانه ایشان (فرهاد مجیدی). آن چک 10 میلیونی که اگر آسیب ببیند برداشت شود! امروز نقطه تاریکی من در این فوتبال دیدم.
از امیر قلعهنویی بزرگتر در استقلال نداریم!
منصوریان در ادامه گفت: فکر می کنید قیمت یک برد و قهرمانی چقدر است؟ ما نمی توانیم بگوییم برای استقلالیها کسی بالاتر از امیرخان قلعه نویی است. من خودم 15-10 سال تلاش کنم و 5-4 قهرمانی بیاورم یک روز اما اگر به امیرخان نگاه کنم یادم میآید که ایشان یک روز دست مرا گرفتند و سر تمرین استقلال معرفی کند. ممنون آن روز ایشان هستم. به او زنگ میزنم و می گویم پدرم تا روزی که زنده بودند و مادرم که اکنون در قید حیات هستند همیشه دعایت می کنند. شما، عمو نصی و آقای اولیایی را. امروز من به عنوان برادر یک نصیحت به فرهاد مجیدی کنم؛ فوتبال میگذرد و قهرمانیها پشت سر هم میآید. ما بالاتر از منصورخان در دوره قبل از لیگ برتر نداشتیم.ناصرخان را داشتیم که خودش اسطوره اخلاق بود.
حالا میفهمم چرا مربیان استقلالی جلوی مجیدی به انفجار میرسند!
سرمربی نفت با جملاتی جالب در این بخش رو به فرهاد مجیدی گفت: آقا پسر گل شما ما را هم که بردید هیچ مساله ای نیست. ما امروز باختیم دیگر. ما امروز تلاش می کردیم شما را ببریم ولی اینکه از کنار حداقل محمد خرمگاه و حسین کاظمی میگذری و آن ژست همیشگیات را میگیری و آن دوربین را هم کنارت میبری تا در راه یکی کت تو را بگیرد و بری داخل رختکن دست بزنی و ... . به نظر من هیچکس در آینده و در نسل سال 90 و 1400 از فوتبال ما چیزی یادش نمیآید.
الان من مثلا به یک بچه میگویم در سال 74 اولین مرد سال فوتبال باشگاه بودم، می گوید عمو من آن روز شش ماه قبلش تازه به دنیا آمدم. آن لحظه ای که ما را می بیند تا روزی که زنده است یادش می ماند. امروز نکته تاریکی داشت و الان فهمیدم چرا بعضی سرمربیان استقلالی مقابل فرهاد بازی میکنند به درجه انفجار میرسند.
آقا فرهاد مجیدی، پسر خوش تیپ می خواهم یک تغییر رویکرد در رفتارت داشته باشی. می دانم که ما یک زمینه دوستی قبلی داشتیم و قبل از مسابقه هم برادرت پیش من بود. البته نمی دانم و شاید ما را آن قسمت (جایی که مدعی است فرهاد مجیدی بدون توجه به وی و کادرش از جلوی آنها گذشتند) هایلایت و شطرنجی کرده بودند و از بغل ما رد شدند. من روزهای تلخ و شیرین زیادی را دیدم. استقلال و پرسپولیس را بردم و برابر استقلال و پرسپولیس بازنده شدم.
من روزی که اینجا آقای برانکو را بردم در برنامه زنده اعلام کردم که من ایشان را شانسی بردم و ایشان از من مربی تر است چون مربی خود من بوده است. نمی خواهم فنی صحبت کنم و اگر سوالی هست بگویید اما انگار که شما بعد از 25-20 سال احساس می کنید که مثلا فوتبال چقدر می تواند مهم باشد که با این ادبیات و رفتار از پیش ما رد شود.
این ره که میروی به ترکستان است اقافرهاد!
منصوریان در بخش دیگری از انتقاداتش نسب به سرمربی رقیب گفت: یک روز همین آقا پسر خوشتیپ به من در اراک گفت هر چقدر ما فوتبال بازی میکردیم سکوها برای شما بود (در اشاره به دوره بازیکنیشان).
به او گفتم به خاطر اینکه من از خانه می روم به میان مردم اما شما از پارکینگ میروی سالن بدنسازی و باز از سالن بدنسازی می روی خانه. برای همین سکوها مال من بود. آن روز هم به او گفتم که شاید بخشی از سکوهای پرسپولیس هم ناخواسته برای من باشد. برای اینکه هر روزی که بردمشان نرفتم ادا و اطوار در بیاورم.
هیچ موقع دستم را به این حالت (مشت گره کرده) نکردم. هیچ موقع در عکس هایم علامت چهار نمی بینی. هر وقت کسی هم بیاید و برای عکس یادگاری شش هم نشان بدهد چیزی نمی گویم و بگذارید کیف کند. حالا اگر امروز ما را گیر نیاورد کی بیاورد. میخواهم به فرزاد عزیز که برادر و دوست من است و خدا پدرش را رحمت کند و با پدر ما مکه بوده، همچنین از آقا بیژن میخواهم که یک تلنگر به او بزنند و کمکش کنند. این ره که شما (فرهاد مجیدی) میروی به ترکستان است!
دیدگاه تان را بنویسید