علی دایی: نخواستم کنار احمدینژاد بنشینم!
علی دایی اعلام کرد که از سوی باشگاه اورتون برای حضور خود شخص علی دایی در کادرفنی این تیم در لیگ برتر پیشنهاد داده شده.
علی دایی اسطوره فوتبال ایران که اخباری پیرامون حضورش در لیگ جزیره و باشگاه اورتون نیز مخابره شده بود و حالا در آستانه از دست دادن رکورد تاریخی آقای گل فوتبال جهان در عرصه ملی است، در مصاحبهای با نشریه «کیکر» آلمان درباره موضوع رکوردشکنی احتمالی کریستیانو رونالدو، پیشنهاد باشگاه اورتون، اوضاع و احوال فوتبال ایران و ... صحبت کرده است؛ مشروح مصاحبه علی دایی و نشریه کیکر را در ادامه میخوانید:
آیا نگران از دست دادن رکورد بهترین گلزنان تاریخ ملی نیستید؟
خیر، بدونتردید رونالدو یکی از بهترین بازیکنان تاریخ بوده و شایستگی رسیدن به این رکورد را دارد؛ رونالدو بازیکنی مصمم و سرسخت است و دستیابی به این رکورد، پاداش مناسبی برای همه تلاشهای او در این عرصه خواهد بود.
تا به امروز با کریستیانو رونالدو ملاقاتی داشتهاید؟
نه، فقط یکبار در جام جهانی ۲۰۰۶ که تیم ملی ایران در مقابل تیم ملی پرتغال به میدان رفت، رونالدو را دیدم.
سوال بعدی: موضوع انتقال شما به اورتون چیست؟ شما دوستی با فرهاد مشیری (مالک اورتون) دارید و او میخواهد شما را به کادرفنی باشگاه اضافه کند. این ارتباط چگونه رخ داده است؟
احتمالا قرار است یکی از اعضای کادرفنی باشگاه اورتون شوم و این یک افتخار بزرگ برای من است.
دقیقا میشود بگویید در اورتون چه کاری را قرار است انجام بدهید یا چه پستی برای شما در نظر گرفتهاند؟
من در سطح بینالمللی بازی کردهام و تمامی دورههای مربیگری را هم گذراندهام و سرمربی تیم ملی فوتبال ایران هم بودهام اما همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدیدی هستم.
شما از سال ۱۹۹۷ به مدت پنج سال در بوندسلیگا بازی کردید و در ۴۷ مسابقه، ۱۹ بار گلزنی کردید، چه خاطرهای از آن زمان در ذهن دارید؟
من نه تنها در آلمان فقط فوتبال بازی کردم بلکه در آنجا زندگی هم میکردم و بسیار کسب تجربه هم داشتم؛ من در آلمان به عنوان یک انسان جوان هر روز تلاش میکردم چیزهای جدیدی را یاد بگیرم چرا که آدمی کنجکاو بودم.
آیا با کسانی از باشگاههایی که در آنها بازی کردید (آرمینیا بیلفلد، بایرن مونیخ و هرتابرلین) در ارتباط هستید؟
ارتباط کوچک و کمی دارم اما خیلی هم زیاد نیستند؛ بعضی از آنها را در نشستهای فیفا و یا رویدادهای اینچنینی ملاقات میکنم. خیلی هم خوشحالم که بیلفلد به بوندسلیگا بازگشت و من هنوز واقعا طرفدار این تیم هستم چرا که این باشگاه اولین گام من برای بازی کردن در خارج از ایران بود.
ارتباط شما با ارنست میدن دورپ (اولین مربی شما در فوتبال آلمان در تیم آرمینیا بیلفلد) که باعث پیشرفت شما شده و در واقع این انتقال باعث گلزنی جهانی شد، چگونه است؟
بله دقیقا همینطور است اما متاسفانه در حال حاضر ارتباط با ایشان ندارم؛ البته با مربیان بزرگ دیگری در مونیخ و برلین مانند اوتمار هیتسفلد و یورگن روبر هم کار کردهام و خیلی افتخار میکنم که با آنها همکاری داشتهام و زیرنظرشان کار کردم. اما واقعا در آن مقطع، میدن دورپ مانند یک پدر برای من بود و شخصیت فوتبالی من را شکل داد. میدانم هنوز هم در فوتبال مشغول است و من از همینجا برای او بهترین آرزوها را دارم و برای همه آنچه که برای من در فوتبال حرفهای انجام داد، ممنونم.
لحظاتی از دوران بازی در بوندسلیگا را در خاطر دارید؟ به طور مثال اولین گلی که در بوندسلیگا با پیراهن بیلفلد به ثمر رساندید.
بله البته؛ اولین گل خودم را در مقابل اشتوتگارت زدم که به خوبی در خاطرم هست. در بازی که ما موفق شدیم به پیروزی برسیم.
کریم باقری هم در ادامه همبازی شما شد؛ چه اتفاقاتی برای شما و بازیکنان آن نسل فوتبال ایران رخ داد؟
کریم باقری دستیار سرمربی پرسپولیس است و آنها اخیراً فینال لیگ قهرمانان آسیا رسیدند و مغلوب شدند؛ وحید هاشمیان هم دستیار سرمربی تیم ملی ایران است. مهدی مهدویکیا و خداداد عزیزی هم گاهی در امورات فنی شرکت میکنند و به عنوان مربی یا سرمربی کار میکنند و من هم به صورت تلفنی با آنها در ارتباط هستم. هر موقع هم که فرصت آن پیش بیاید، در تهران همدیگر را ملاقات میکنیم.
در دهه ۹۰ شما در رشته مهندسی فارغالتحصیل شدید، اما شما به عنوان سرمربی کار خود را دنبال کردید و بیزینس هم انجام میدهید؛ چه اتفاقی افتاد که در این مسیر افتادید؟
بعد از اینکه فعالیت فوتبالیام تمام شد، فروشگاه البسه ورزشی افتتاح کردم و بعد از آن هم تحریمها علیه کشورمان بینالمللی شد و نتوانستم آن کار خودم را ادامه بدهم؛ الان در شرکتهای بیمه و فولاد مشغول هستم و در این کارها فعالیت میکنم. همچنین از اینکه وقت خودم را با خانواده میگذرانم، خیلی خوشحالم. دختر بزرگ من اکنون در لندن مشغول به تحصیل است و دختر کوچکم که ۱۲ ساله سن دارد، در ایران به مدرسه میرود و زبان آلمانی نیز یاد میگیرد.
سال ۲۰۱۲ یک تصادف خیلی شدید داشتید که حتی شایعاتی درباره فوت شما هم مطرح شد.
بله، خیلی بد بود؛ آن اتفاق بعد از یک بازی از خارج از تهران رخ داد و من در آن مقطع سرمربی راهآهن بودم و ما در اصفهان بازی کردیم. در آن بازی تیم ما مغلوب شدیم و من چون همیشه ترجیح میدهم که پشت ماشین بنشینم، ترجیح دادم با ماشین شخصی خودم به سمت تهران به راه بیفتم و شاید فکر خیلی درگیر بازی بود و به همین دلیل این اتفاق برای من رخ داد. البته خیلی به شدت مجروح نشدم، در واقع در آن لحظه اتفاق بدی بود اما خوشبختانه ضایعه سنگینی برای من رخ نداد.
شایعاتی در سال ۲۰۱۹ مطرح شد که شما قرار بوده در هواپیمایی در کنار آقای احمدینژاد (رئیس جمهور سابق ایران) بنشینید اما ترجیح دادید که بروید و در صندلی عقب بنشینید.
من همیشه در واقع احساس نزدیکی با مردم داشتم و من انسانی آزاد هستم و همیشه برای آنهایی زندگی میکنم که من را حمایت کردند؛ به همین علت، آن روز ترجیح دادم تا به عقب هواپیما بروم و در صندلیهای اکونومی در کنار مردم بنشینم. هیچوقت علاقهای به فعالیت سیاسی ندارم و این کار من هم یک عمل سیاسی نبود.
ارتباط خودتان را با فوتبال چگونه در شرایط کرونایی حفظ کردید؟
لیگهای معتبر دنیا را از طریق تلویزیون دنبال میکنم، حتی یک بازی بایرن مونیخ را هم از دست نمیدهم. مطالعه هم میکنم، چون به نظر من کتابخوانی بهترین یادگیری است.
درباره دوران حضورتان در تیم ملی ایران به عنوان سرمربی صحبت کنید؛ چرا آن دوران خوب پیش نرفت؟
به طور کلی در ایران، چه مربیگری در عرصه باشگاهی و چه مربیگری در عرصه ملی همه چیز براساس دانش نیست بلکه براساس ارتباطات و دوستیهاست؛ مثلا اگر مدیری میرود و مدیر جدیدی میآید، کلیه کادر و اعضای زیرشاخه عوض میشوند و باعث میشود تا چشمانداز طولانی مدتی وجود نداشته باشد. بازیکنان ایرانی توانایی حضور در اروپا را دارند، البته شاید تعداد آنها الان زیاد نباشد اما اگر سومدیریت نبود این تعداد الان به صد نفر هم میرسید. متاسفانه فوتبال در اینجا (ایران) سالم نیست.
دیدگاه تان را بنویسید