روایت علمی یک نابرابری اقلیمی، نه یک توطئه جوی
چرا برف با تهران و کرج قهر است؟ آیا این دو شهر هم سفیدپوش خواهند شد؟
تاکنون بخشهای گستردهای از ایران شاهد بارش باران و برف بودهاند. اما تهران و کرج از بارش برف بینصیب ماندهاند. دلیل این امر چیست؟
شایانیوز- در هفتههای اخیر، همزمان با ورود چند سامانه بارشی به کشور، بخشهای گستردهای از ایران ـ از غرب و شمالغرب گرفته تا جنوب و حتی برخی مناطق مرکزی ـ شاهد بارش باران و برف بودهاند. این در حالی است که تهران و کرج، بهعنوان دو کلانشهر بزرگ در دامنه جنوبی البرز، برخلاف انتظار عمومی، یا از بارش برف بینصیب ماندهاند یا سهم بسیار ناچیزی از این سامانهها دریافت کردهاند. همین ناهمخوانی، پرسشی پرتکرار را در افکار عمومی و رسانهها ایجاد کرده است: چرا وقتی «تقریباً همهجا» برف میبارد، تهران و کرج از آن محروماند؟
پاسخ این پرسش، برخلاف برخی روایتهای سادهانگارانه یا احساسی، نه در «دستکاری آبوهوا» نه در «انتقال مصنوعی ابرها» و نه در تصمیمات پنهانی، بلکه در ترکیبی پیچیده از عوامل جغرافیایی، دینامیک جو، رطوبت، دما، مسیر سامانههای بارشی و تغییرات اقلیمی بلندمدت نهفته است.
![]()
سامانه بارشی میآید، اما بارش برف الزاماً نه
یکی از خطاهای رایج در درک عمومی پدیدههای جوی، همسانگرفتن «ورود سامانه بارشی» با «بارش قطعی» است. در واقع، حضور یک سامانه فعال در مقیاس ملی یا منطقهای، لزوماً به معنای بارش یکنواخت در همه نقاط نیست. دادههای هواشناسی نشان میدهد که در موجهای اخیر، هرچند سامانههای نسبتاً فعالی وارد کشور شدهاند، اما هسته اصلی فعالیت آنها عمدتاً بر غرب، شمالغرب، جنوب و ارتفاعات متمرکز بوده و در بسیاری از موارد، هنگام عبور از عرضهای جغرافیایی تهران و کرج، بخش قابلتوجهی از رطوبت خود را از دست دادهاند.
در چنین شرایطی، ممکن است ابر در آسمان پایتخت دیده شود، اما این ابر از نظر ضخامت، بار رطوبتی و پویایی عمودی، واجد شرایط لازم برای بارش مؤثر نباشد. به بیان سادهتر: ابر هست، اما بارشزا نیست؛ و البته دما هم برای تبدیل رطوبت ابر به برف، مناسب نیست.
موقعیت جغرافیایی تهران و کرج؛ مزیت کوهستان، محدودیت بارش
تهران و کرج در دامنه جنوبی رشتهکوه البرز واقع شدهاند؛ موقعیتی که از یکسو امکان بارش سنگین در ارتفاعات شمالی را فراهم میکند، اما از سوی دیگر، بهدلیل پدیدهای شناخته شده در هواشناسی موسوم به «سایه بارشی»، باعث کاهش بارش در دشتهای جنوبی میشود. زمانی که تودههای مرطوب از شمال یا شمالغرب به البرز برخورد میکنند، بخش عمده بارش خود را در دامنههای شمالی یا ارتفاعات تخلیه میکنند و هوایی خشکتر به سمت تهران و کرج فرو مینشیند.
این الگو به ویژه زمانی تشدید میشود که سامانهها سریعالعبور باشند یا از نظر رطوبتی ضعیف شده باشند؛ وضعیتی که در بسیاری از موجهای اخیر مشاهده شده است.
![]()
کمبود رطوبت؛ حلقه مفقوده بارش در پایتخت
عامل کلیدی دیگر، کمبود رطوبت مؤثر در ایجاد برف در لایههای پایین و میانی جو است. بارش، حاصل همزمانی چند شرط است: ابر مناسب، رطوبت کافی، ناپایداری دمایی و جریانهای صعودی. در تهران و کرج، در بسیاری از روزهای اخیر، هرچند دما برای برف مهیا بوده، اما رطوبت کافی در ستون جو وجود نداشته است. تودههای هوای سردی که وارد منطقه شدهاند، اغلب خشک بودهاند؛ هوایی که از مسیرهای قارهای عبور کرده و تماس مؤثری با منابع رطوبتی بزرگ نداشته است.
تغییر اقلیم؛ زمینهای که همه چیز را دشوارتر کرده است
در سطحی کلانتر، نباید نقش تغییرات اقلیمی را نادیده گرفت. ایران طی دهههای اخیر با کاهش میانگین بارش، افزایش دمای پایه و تغییر الگوی بارندگی مواجه بوده است. بارشها کوتاهتر، نامنظمتر و منطقهایتر شدهاند و پوشش برف ـ به ویژه در ارتفاعات میانی ـ کاهش یافته است. این روند، احتمال بارشهای پایدار و گسترده در کلانشهرهایی مانند تهران را کمتر کرده و وابستگی به شرایط کاملاً دقیق و همزمان جوی را افزایش داده است.
![]()
موضع رسمی درباره بارورسازی ابرها؛ شفاف، محدود و غیرمعجزهآسا
در این میان، رئیس سازمان توسعه و بهرهبرداری فناوریهای نوین آبهای جوی نیز بهصراحت به این بحثها واکنش نشان داده و تلاش کرده است مرز میان علم و انتظار غیرواقعی را روشن کند. به گفته او، بارورسازی ابرها تنها زمانی معنا دارد که ابرِ مناسب، رطوبت کافی و شرایط فیزیکی مشخص وجود داشته باشد و این فناوری، نه قادر به ایجاد ابر است، نه میتواند مسیر سامانههای بزرگ جوی را تغییر دهد.
او تأکید کرده است که بارورسازی نه دائمی است، نه تضمینی، و نه ابزاری برای «برفسازی» در یک شهر خاص. در بهترین حالت، این فناوری میتواند در شرایط بسیار محدود، احتمال بارش را اندکی افزایش دهد، آن هم در مقیاس محلی و وابسته به طبیعت. به بیان روشنتر، هیچ برنامه علمی یا عملی برای «برفگیر کردن تهران و کرج» وجود ندارد و اساساً چنین ادعایی با دانش فعلی هواشناسی همخوانی ندارد.
مسئله، فهم واقعیت است
آنچه امروز در تهران و کرج مشاهده میشود، نه یک استثنای عجیب، نه نتیجه یک تصمیم پنهان، بلکه پیامد طبیعی همزمانی چند عامل علمی است: مسیر سامانهها، کمبود رطوبت، موقعیت جغرافیایی، و تغییرات اقلیمی. انتظار برف در این شهرها همواره ممکن است، اما هرگز قطعی یا قابل تضمین نیست.
در نهایت، شاید مهمتر از پرسش «چرا برف نیامد؟» این باشد که بپرسیم آیا درک ما از اقلیم، محدودیتهای آن و نقش انسان در سازگاری با این شرایط، بهاندازه کافی واقعبینانه شده است یا نه. چون در جهانی که آبوهوا روزبهروز پیچیدهتر میشود، سادهسازی بیش از حد پدیدهها، بیش از آنکه کمک کند، ما را از فهم درست دور میکند.