چرا زنان بالغ با والدین خود مشاجره میکنند؟
اگر در دوران کودکی شنیده نشدید یا به شما احترام گذاشته نشده است، در دورانِ بزرگسالی احساسِ پوچی، خالی و تهی بودن میکنید و این میتواند به…
برنامهریزی برای مراسم عروسی. خشکشویی لباسها. برگزاری مراسم کریسمس. سریال. دونالد ترامپ. عشق. نوهها. پیام صوتی. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا. رنگ کمد اتاق خواب. فمنیسم. هدایای تولد. تعداد زیاد زنگ تلفن. زنان زیادی آزاد. گوجه فرنگی. این کلماتی که مرور کردید، بخشی از موضوعاتی است که زنان بزرگسال بر سر آنها با والدینشان مشاجره کردهاند.
به نظر میرسد بعد از سن ۲۰ سالگی دیگر نباید با والدین وارد بحث و جدل شویم. اما نتیجه یک نظرسنجی که از زنان بالای ۲۰ سال در بریتانیا به دست آمده نشان میدهد، فرقی نمیکند افراد چقدر بزرگ شده باشند، هنوز هم احتمال دارد سر والدین خود داد بزنند و گوشی تلفن را روی آنها قطع کنند.
اگر هنوز با والدین خود درگیر میشوید - حالا درباره هر موضوعی از مفهوم ازدواج گرفته تا چگونگی برگزاری یک مهمانی ساده شام - خیالتان راحت باشد که شما تنها آدمهای روی این سیاره نیستید که با والدین خود اختلاف نظر دارید. نتیجه نظرسنجی نشان داد: بسیاری از ما هنوز با انسانهایی که به ما هستی بخشیدهاند، مرتباً دعوا میکنیم.
فیونا، ۳۲ سال دارد. او میگوید: «اصلیترین دعواهای ما بر سر این است که من چه کاری باید بکنم. او با من مثل بچه رفتار میکند و به عقاید من گوش نمیکند. با من مثل یک بچه رفتار میشود، برای همین هم من مثل یک بچه رفتار میکنم.»
الن، ۳۳، میگوید، با والدینش به خاطر اینکه به ترامپ رأی دادهاند، مشاجره میکند. «بحثها وقتی به شدت بالا میگیرد که من خیلی جدی رفتارهای ترامپ و توئیتهای بیمنطق او را زیر سؤال میبرم. من از اینکه آنها به ترامپ رأی دادند بسیار ناامید شدم.
شب انتخابات و روز بعد از آن، احساس میکردم یک احمقم و بیوقفه گریه میکردم.» اگرچه آنها هنوز بر سر این موضوع با هم مشاجره میکنند، الن آنها را خیلی زیاد دوست دارد. «من والدینم را بیقید و شرط دوست دارم.»
آشنا، ۲۴ سال دارد و هنوز با والدینش زندگی میکند. این روزها افراد تا سنین بالاتری با والدین خود میمانند. با هم زندگی کردن میتواند به اختلافها دامن بزند. «ما هر روز بحث میکنیم، من و مادرم. درباره همه چیز: از لباس شستن، چه ساعتی باید خانه باشم، چقدر از تلفنم استفاده میکنم، چرا هنوز مجردم، چه میپوشم، برای شام چه باید بخوریم، دوستانم چه کسانی هستند، میتوانم حیوان خانگی داشته باشم. نمیدانم چطور مانند یک نوجوان رفتار نکنم وقتی آنها همچنان با من مثل یک نوجوان رفتار میکنند.»
رُزی، ۳۲ ساله، با والدینش درباره سیاست، فمنیسم، انتخابهای زندگیشان و طلاقشان درگیری دارد. او از والدینش به خاطر اینکه مجبورش میکنند مانند یک نوجوان واکنش نشان دهد، انتقاد میکند.
«در رویایم دوست دارم والدینی داشته باشم که هنوز با هم زندگی میکنند، کیک درست کنیم، کنار شومینه بنشینیم و یک مهمانی بزرگ کریسمسی داشته باشیم.»هر دعوایی به من یادآوری میکند نمیتوانیم چنین کاری را بکنیم و فکر میکنیم اگر فردا آنها دیگر با من نباشند، این دعواها آخرین چیزهایی است که بین ما گذشته است. بنابراین، این تله عذاب وجدان است.»
قضاوت، ترس، ناامنی، عدمقطعیت، مرگ و فاصله به زنان بزرگسال انگیزه میدهند با والدینشان درباره انتخابها و نحوه زندگی کردنشان وارد جر و بحث شوند؛ آنها برخلاف دوران کودکی میتوانند از انتخابهایشان صحبت کنند و همین ممکن است دلیل جر و بحثهایشان باشد.
ساندرا، ۳۸ ساله، درباره انتخابهای زندگی والدینش با آنها بحث میکند. «وقتی آنها پا به سن میگذارند، ما تلاش میکنیم از آنها حمایت کنیم، اما آنها درست مانند نوجوانان دوست دارند استقلال و حریم خصوصی خود را حفظ کنند و رازهایی داشته باشند.»
برنادت، ۳۱ ساله، «با والدینش با مادرش وارد مشاجره شده، اما خیلی سریع آنها را حل و فصل کرده است. «ما تقریباً میدانیم که میتوانیم به شدت از دست هم عصبانی شویم؛ زیرا در اعماق وجودمان باور داریم که میتوانیم سریع همه چیز را حل کنیم. ارتباط بین ما آنقدر قوی است که اصلاً اهمیتی ندارد این مشاجرهها تا کجا ادامه داشته باشد، این ارتباط نمیگسلد.»
البته چنین چیزی درباره همه روابط خانوادگی صدق نمیکند. برخی افرادی که در نظرسنجی شرکت کرده بودند، هفتهها، ماهها و سالها بود که با والدین خود هیچ صحبتی نکرده بودند. برخی تصمیم گرفته بودند که هرگز دیگر با والدین خود صحبت نکنند. برای آنکه درباره علل مشاجره و مجادله با والدین خود اطلاعات بیشتری کسب کنیم، با دکتر شادی شهنواز اردهالی، مشاور خانواده صحبت کردیم.
«شما معمولاً همان رابطهای را در دوران بزرگسالی با والدین خود دارید که در دوران کودکی با آنها داشتید. بنابراین، اگر در دوران کودکی بین شما و والدینتان وابستگیِ خوبی برقرار بوده و احساسِ امنیت، ایمنی، فهمیده شدن و در اولویت بودن داشتهاید، در دوران بزرگسالی هم عشق و احترامی را در همان سطح احساس خواهید کرد.
اگر در دوران کودکی شنیده نشدید یا به شما احترام گذاشته نشده است، در دورانِ بزرگسالی احساسِ پوچی، خالی و تهی بودن میکنید و این میتواند به کشمکش و مجادله با بزرگترها بینجامد. خالی بودن معادلِ عصبانیت است.»
تعمیر چنین رابطهای امکانپذیر است، به خصوص، اگر شما بتوانید والدین خود را متقاعد کنید تا به جلسات خانوادهدرمانی مراجعه کنند تا یک کارشناس در طول مباحث مهمی که بین شما در میگیرد، شما را قضاوت کند.
شهنواز میگوید: «دوست داشتنِ پدر و مادر در خون ماست. برای همین اکثر ما میخواهیم همه چیز را درست کنیم.» او در جلسات خانواده درمانی از بیماران خود میخواهد «تصور کنند» یا خودشان را به جای دیگر بگذارند.
بعد آنها درباره اینکه رفتارهایشان چه تأثیری بر دیگری دارد، صحبت میکنند. این کار کمک میکند، افراد در بیرون از اتاق درمان نیز مدام به خودشان یادآوری کنند که باید با والدینشان همدلی کنند و به آنها به عنوان موجوداتی پیچیده که مشکلات و احساساتِ خودشان را دارند، فکر کنند و تصور کنند رفتار آنها چه احساسی در آنها ایجاد میکند. این کار همچنین کمک میکند به پویایی روابط در دوران کودکیشان پی ببرند.
دکتر شهنواز میگوید: «ما باید روایتها را کنار هم بگذاریم تا بفهمیم برای آنکه به سن بزرگسالی برسیم چه اتفاقاتی را در کودکی پشت سر گذاشتهایم. اگر مدام با والدین خود در چالش هستید و با آنها جر و بحث میکنید باید به این نکته برسید که چه شد چنین احساسی را نسبت به آنها پیدا کردید.
ممکن است دلیلِ بیاهمیتی برای همه این دعواها وجود داشته باشد، اما ممکن است به چیزی بزرگتر اشاره کند. ممکن است این عصبانیت ناشی از یک مسئله مبهم و حلنشده یا رازی باشد که والدینتان از شما پنهان کردهاند. ممکن است ناشی از مشاهده کشمکشهای بین والدین یا نتیجه درگیریهای دیگری در دوران کودکی باشد.».اما علت درگیری و دعوای شما با والدینتان هر چیزی که باشد یک تکنیک مؤثر برای اجتناب از آن وجود دارد.
هر وقت احساس کردید احتمال وقوع یک دعوا در پیش است، به خودتان فرصت بدهید. اتاق را به هر بهانهای ترک کنید. به اتاق دیگری بروید و یک قلم و کاغذ بردارید و علت احساس ناراحتی خودتان را یادداشت کنید. بنویسید چه احساسی دارد و علت این احساس چیست. بعد بگذارید ۲۰ دقیقه بگذرد. برگردید و یادداشتتان را وقتی آرام شدید، بخوانید.
معمولاً وقتی بعد از آرام شدن به یادداشتی که نوشتهایم نگاه میکنیم، نیمی از نوشتههایمان را دور میریزیم، زیرا در حالتی که بسیار عصبانی بودهایم نوشتهایم.
اگر هنوز چیزی روی این کاغذ وجود دارد که نمیتوانید از آن بگذرید، آن را با والدین خود مطرح کنید. اغلب به مراجعینم توصیه میکنم این مشکلات را روی کاغذ بنویسند یا ای-میل کنند. اگر این کار را بکنید، افراد فرصت دارند، چندین بار نوشته شما را بخوانند و در آرامش به آن پاسخ بدهند.
بسیاری از اوقات دعواهای ما با والدین واقعاً به دلیل تفاوت عقاید سیاسی، برنامهریزی برای عروسی یا مسائلی از این دست نیست. این دعواها نتیجه تنشها و ترسهای رسوب کرده از دوران کودکی هستند و ما نمیتوانیم دعواها و جدالها با «مامان» و «بابا» را تا وقتی که احساسِ نزدیکی، صمیمیت، شفقت و فهمیده شدن، نکنیم، کنار بگذاریم.
دیدگاه تان را بنویسید