بیوگرافی شاهزاده فیلیپ همسر ملکه بریتانیا
بزرگترین دستاورد شاهزاده فیلیپ حمایت او از ملکه بریتانیا در طول دوره سلطنت او بود. ملکه در سخنانی که در جشن بزرگداشت پنجاهمین سالگرد…
کاخ باکینگهام میگوید شاهزاده فیلیپ، همسر ملکه الیزابت دوم در ۹۹ سالگی درگذشته است. شاهزاده فیلیپ در سال ۱۹۴۷ با الیزابت، پنج سال پیش از آن که ملکه بریتانیا شود، ازدواج کرد. او طولانیترین دوره را به عنوان همسر سلطنتی در تاریخ بریتانیا سر کرده است. آنها چهار فرزند، هشت نوه و ۱۰ نتیجه دارند.
بی بی سی نوشت: شاهزاده فیلیپ، دوک ادینبورگ به دلیل حمایت وفادارانه و همیشگی از ملکه بریتانیا مورد احترام بوده است. ایفای چنین نقشی برای هر کسی بسیار دشوار است، چه رسد به مردی که از فرماندهان نیروی دریایی بوده و درباره مسائل مختلف، نظراتی بیپروا و مشخص داشته است.
این، شخصیت بسیار قوی شاهزاده فیلیپ بود که او را قادر ساخت مسئولیتهایی را که به عهده داشت، به گونهای بسیار موثر عملی کند و حمایت صادقانه و متعهدانهای از همسرش به عمل آورد تا او بتواند به عنوان ملکه بریتانیا به وظایفش عمل کند. فیلیپ به عنوان همسر زنی که حکمران یک کشور است، طبق قانون اساسی غیر مدون بریتانیا هیچ مسند و جایگاه رسمی نداشت، هر چند هیچکس به اندازه او به حکومت پادشاهی و از آن مهمتر به شخص ملکه بریتانیا نزدیکتر نبوده است.
فیلیپ، شاهزاده یونانی روز ۱۰ ژوئن سال ۱۹۲۱ میلادی در جزیره یونانی کورفو به دنیا آمد. هرچند، چون در آن زمان یونان هنوز استفاده از گاهشمار جدید میلادی را شروع نکرده بود، تاریخ تولد او در گواهی تولدش ۲۸ مه سال ۱۹۲۱ میلادی ثبت شده است.
آموزش به سبک اسپارتی
اندرو، پدر فیلیپ، شاهزاده یونان و دانمارک، پسر کوچکتر شاه جورج اول یونانیها بود و مادرش آلیس که شاهدخت باتنبرگ خوانده میشد، دختر لرد لوئیس مونتباتن و نواده ملکه ویکتوریا بود. بعد از کودتای سال ۱۹۲۲ میلادی، پدر او طبق حکم یک دادگاه انقلابی، از یونان تبعید شد. در آن زمان، جورج پنجم، پادشاه بریتانیا که نوه عموی شاهزاده اندرو بود، با اعزام یک ناو جنگی بریتانیایی خانواده او را به فرانسه منتقل کرد و شاهزاده فیلیپ که آن موقع نوزادی بیش نبود، بیشتر مدت این سفر دریایی را در گهواره موقتی که با یک جعبه پرتقال درست شده بود، سپری کرد.
فیلیپ دوران تحصیلش را در فرانسه آغاز کرد، ولی در هفت سالگی به انگلستان رفت تا با بستگانش از خانواده مونتباتن (که قبلا باتنبرگ نام داشتند) زندگی کند و دوره دبستان را در منطقه ساری در جنوب بریتانیا گذراند. در همان دوره بود که تشخیص داده شد مادر فیلیپ به اسکیزوفرنی مبتلا شده است و او را در یک آسایشگاه روانی بستری کردند. به همین دلیل فیلیپ در دوره کودکی ارتباط اندکی با مادرش داشت.
در سال ۱۹۹۳ میلادی، فیلیپ به "شوله شلاس زالم"، مدرسهای در جنوب آلمان فرستاده شد. مدیریت این مدرسه در آن زمان به عهده کرت هان، از پیشکسوتان عرصه آموزش و پرورش بود. اما چند ماه بعد، هان که یهودی بود، ناگزیر شد از بیم حکومت نازی آلمان فرار کند. او به اسکاتلند رفت و در آنجا مدرسه "گوردوناستان" را بنیان گذاشت. فیلیپ هم بعد از گذراندن دو ترم تحصیلی در آلمان به این مدرسه منتقل شد.
ساز و کار آموزشی مدرسه گوردوناستان به شیوهای اسپارتی شکل گرفته بود. این شیوه که بیشتر بر تقویت اعتماد به نفس فردی دانشآموزان تاکید دارد، میتوانست محیطی ایدهآل برای یک پسر نوجوانی فراهم کند که جدا از والدینش زندگی میکرد و به نظر میرسید که باید بیشتر روی پای خودش بایستد.
خدمت در جنگ
با آغاز جنگ جهانی دوم، فیلیپ تصمیم گرفت تا حرفه نظامی در پیش بگیرد. او میخواست عضو نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا شود، ولی خانواده مادری او به طور سنتی، در حوزه دریانوردی فعال بود و فیلیپ به عنوان دانشجوی دانشکده افسری به کالج نیروی دریایی سلطنتی در دارتموث پیوست. در آنجا بود که وقتی شاه جورج ششم و همسرش ملکه الیزابت در حال بازدید از کالج بودند، فیلیپ مسئول همراهی الیزابت و مارگارت، دو شاهدخت جوان بریتانیا شد. به گفته شاهدان، فیلیپ در آن زمان خودنمایی زیادی کرد، ولی این دیدار تاثیر عمیقی بر شاهدخت الیزابت ۱۳ ساله داشت.
فیلیپ به سرعت شایستگی خود را به عنوان فردی با دورنمایی برجسته ثابت کرد. او در ژانویه سال ۱۹۴۰ میلادی به عنوان شاگرد ممتاز کلاس فارغالتحصیل شد و اولین عملیاتی نظامی خود را در اقیانوس هند گذراند. او برای ادامه خدمت به ناو جنگی "اچاماس ولیانت" در ناوگان مدیترانه منتقل شد و در آنجا بود که به دلیل ایفای نقش در نبرد کیپ ماتاپان در سال ۱۹۴۱ میلادی در گزارشهای رسمی از او یاد شد.
در اکتبر سال ۱۹۴۲ میلادی، او که در ناوشکن "اچاماس والاس" خدمت میکرد، یکی از جوانترین افرادی بود که توانست به سمت ناوبان یکم نیروی دریایی سلطنتی برسد. در این دوره بود که او و شاهدخت الیزابت جوان برای هم نامه مینوشتند و فیلیپ در چند مورد دعوت شد تا در مناسبتهایی در کنار خانواده سلطنتی بریتانیا باشد.
بعد از یکی از این دیدارها در تعطیلات کریسمس سال ۱۹۴۳ میلادی بود که شاهدخت الیزابت عکسی از فیلیپ را در لباس فرم نیروی دریایی روی میز آرایشش گذاشت. روابط آنها در زمان صلح ادامه یافت و بیشتر شد. هرچند برخی درباریان با این رابطه مخالف بودند و حتی یکی از آنها فیلیپ را "خشن و بیادب" توصیف کرد.
اما شاهدخت جوان به شدت عاشق بود و در تابستان سال ۱۹۴۶ میلادی فیلیپ او را از پدرش خواستگاری کرد. با این حال، قبل از آن که نامزدی این دو اعلام شود، لازم بود که فیلیپ ملیت و نام خانوادگی جدیدی اختیار کند. او از عنوان یونانی خود دست کشید، شهروند بریتانیا شد و نام خانوادگی بریتانیایی مادرش مونتباتن را برای خود انتخاب کرد. مراسم عروسی روز ۲۰ نوامبر ۱۹۴۷ میلادی در کلیسای وستمینستر برگزار شد. وینستون چرچیل این مراسم را "تلالویی از رنگ" در بریتانیای خاکستری بعد از جنگ خواند.
پس از آن، فیلیپ به نیروی دریایی بریتانیا بازگشت و در مالت مشغول خدمت شد. جایی که زوج جوان توانستند برای مدتی زندگی مشابه دیگر خانوادههای نظامی داشته باشند. پسر اول آنها، شاهزاده چارلز در سال ۱۹۴۸ میلادی و شاهدخت اَن، دخترشان، در سال ۱۹۵۰ میلادی به دنیا آمدند.
در سال ۱۹۵۲ میلادی، این دو در سفری که قرار بود به کشورهای مشترکالمنافع انجام شود، راهی آفریقا شدند. در آن زمان، شاه جورج ششم که این دو را بدرقه کرد، به سرطان ریه مبتلا بود، ولی دخترش از این موضوع اطلاعی نداشت. زوج سلطنتی در فوریه سال ۱۹۵۲ میلادی در کنیا به سر میبرد که خبر فوت شاه بریتانیا به آنها رسید.
جورج ششم دچار انسداد شریان اکلیلی قلب شده بود که بر اثر لخته شدن مرگبار خون در قلب رخ میدهد. اطلاع دادن این موضوع به شاهدخت جوان که اکنون ملکه بریتانیا شده بود، به عهده فیلیپ گذاشته شد. فیلیپ کسی نبود که حسرتهایش را پنهان نگه دارد و بعدها گفت از این که نمیتوانسته همچنان به خدمت در نیروی دریایی ادامه دهد، متاسف بوده است.
همدورهایهای فیلیپ گفتهاند که او میتوانست براساس شایستگیهای شخصیش، به فرماندهی نیروی دریایی بریتانیا برسد. ولی به جای آن، او باید نقش جدیدی را برای خود تعریف میکرد و به سلطنت رسیدن الیزابت این پرسش را مطرح کرد که این نقش چه میتواند باشد؟
با نزدیک شدن موعد مراسم تاجگذاری، در یک حکم سلطنتی اعلام شد که فیلیپ در تمام مناسبتها بعد از ملکه حق تقدم خواهد داشت و همچنان هیچوقت نمیتواند در چارچوب قانون اساسی منصب و جایگاهی داشته باشد. فیلیپ آکنده از ایدههایی برای بهروز و موثرتر کردن سازکار سلطنت بود، ولی با مخالفت سرسختانه تعدادی از درباریان، به تدریج سرخورده شد.
او بخشی از انرژی خود را صرف داشتن زندگی اجتماعی فعالانه کرد و با گروهی از دوستانش هر هفته در اتاقهایی در طبقه بالای یک رستوان در خیابان سوهو در لندن نشست و برخاست داشت. او وقتهایی طولانی صرف نهار خوردن در نشستهایی صمیمانه و سرخوشانه میکرد، به کلابهای شبانه میرفت و اغلب عکسهایی از او با همنشینها و همراهانی دلفریب منتشر میشد.
گمانهزنیها درباره وضعیت ازدواج سلطنتی در سال ۱۹۵۶ میلادی شدت بیشتری گرفت، یعنی وقتی که فیلیپ با کشتی سلطنتی بریتانیا در سفری ۴ ماهه به تعدادی از بخشهای بسیار دورافتاده کشورهای مشترکالمنافع رفت. در آن زمان، شایعههایی درباره بروز اختلاف و جدایی در ازدواج سلطنتی منتشر شد که تکذیبیههایی را به دنبال داشت.
یکی از حوزههایی که فیلیپ اختیار کامل داشت تا قدرتش در اداره امور را به بوته آزمون بگذارد، در داخل خانواده بود. او تاکید داشت که شاهزاده چارلز باید در گوردوناستان، مدرسهای که خود او میرفت، تحصیل کند. او این باور را داشت که سازوکار اداره این مدرسه کمک خواهد کرد تا طبیعت و ذات تا حدی کنارهگیر پسرش تغییر کند.
در حالی که شاهزاده جوان از این مدرسه متنفر بود؛ جایی که در آن احساس غربت میکرد و اغلب مورد آزار قرار میگرفت و دست انداخته میشد. فیلیپ به عنوان پدر خانواده میتوانست با چهرهای خشن و بیاحساس ظاهر شود. به گفته زندگینامهنویس شاهزاده چارلز، سرزنشهای فیلیپ در انظار عمومی، چارلز کمسنوسال را به گریه میانداخت و این پدر و پسر هیچگاه رابطه راحتی با هم نداشتند.
طرفدار حیات وحش
فیلیپ از سنین کودکی وادار شد تا اعتماد به نفس خود را ارتقاء دهد و به خودش متکی باشد. برای او دشوار بود که درک کند فرد دیگری به اندازه او قدرت و صلابت شخصیت نداشته باشد. بهبود وضعیت و آسایش جوانان، یکی از دلمشغولیهای اصلی فیلیپ بود و این علاقه باعث شد تا در سال ۱۹۵۶ میلادی طرح موفقیتآمیز کارگاههای آموزشی و پرورشی دوک ادینبورگ را بنیان بگذارد.
در طول سالها در چارچوب این طرح، نزدیک به شش میلیون نفر فرد سالم و معلول که بین ۱۵ تا ۲۵ سال داشتند، این فرصت را یافتند تا ظرفیتهای فیزیکی، ذهنی و عاطفی خود را در قالب مجموعه فعالیتهایی صحرایی و خارج از منزل به چالش بکشند. این فعالیتها برای ارتقای توان افراد در کار گروهی، ابتکار و احترام به طبیعت طراحی شدهاند.
فیلیپ در طول دوران زندگیش زمان قابل توجهی را به این طرح اختصاص داد، در فعالیتهای متعدد آن حضور یافت و حتی در اداره امور روزانه سازمان مرتبط با آن هم ایفای نقش کرد. او همچنین از حامیان پرحرارت حیاتوحش و محیط زیست بود، هرچند تصمیم او در تیراندازی به سمت یک ببر در سفری که در سال ۱۹۶۱ میلادی به هند داشت، سروصدای زیادی به پا کرد و انتشار عکسی که در آن ببر شکار شده، دیده میشد هم تنها وضعیت را بدتر کرد.
با این حال، او انرژی و نفوذ قابل توجه خود را صرف حمایت از صندوق جهانی حیاتوحش کرد. این صندوق بعدها به صندوق جهانی برای طبیعت تغییر نام داد. به دنبال این حمایتهای قابل توجه بود که انتخاب شاهزاده فیلیپ به عنوان اولین رئیس این سازمان، موضوعی عادی و طبیعی به نظر رسید.
او در مصاحبهای با بیبیسی گفت: "به نظرم حیرتآور است که چنین تنوع خارقالعادهای از حیات را در این سیاره داریم. همه به هم وابستهاند. " او گفت: "معتقدم که اگر ما انسانها قدرت تصمیمگیری درباره مرگ یا زندگی، انقراض یا بقاء داشتیم، باید این قدرت را با نوعی حس اخلاقی مورد آزمون قرار میدادیم. چرا بگذاریم چیزی منقرض شود، وقتی لازم نیست چنین اتفاقی بیافتد؟ "
در عین حال، دفاع او از سنتی که برای شکار گروهی در بریتانیا وجود دارد هم نارضایتی گروهی از طرفداران حفظ منابع طبیعی را به دنبال داشت. او گفت که این کار همانند یک بازی است برای "بقای گونههایی که میخواهید سال آینده هم داشته باشید. درست مثل یک کشاورز، شما میخواهید (محصول را) هرس کنید و سرشاخههایش را میزنید، اما نمیخواهید آن را نابود و منقرض کنید. "
با این حال، شاهزاده فیلیپ به دلیل تعهدش برای حفظ جنگلها و همراهی با اقدامات تبلیغی برای مقابله با صید بیرویه ماهی در اقیانوسها به طور گستردهای مورد احترام و ستایش بود. فیلیپ همچنین علاقه شدیدی به فعالیتهای بخش صنعت داشت؛ از کارخانهها بازدید میکرد و یکی از حامیان "جامعه صنعتی" که الان تحت عنوان "بنیاد کار" شناخته میشود، شد.
ارزیابی موقعیتها
میل به رکگویی و بیمحابا بودن فیلیپ از سوی عدهای به عنوان رفتاری از روی بینزاکتی تفسیر میشد و بعضی وقتها برای او دردسرساز میشد. او مشخصا در عدم ارزیابی درست موقعیتها، بهویژه زمانی که در سفرهای خارجی به سر میبرد، سابقه داشت. یکی از گافهای مشهور او در سال ۱۹۸۶ میلادی و زمانی بود که به همراه ملکه برای دیداری رسمی در چین به سر میبرد. او در سخنانی که به نظرش اظهارنظری خصوصی بود، درباره "چشمهای ریز" سخن گفت. در سفر سال ۲۰۰۲ میلادی به استرالیا هم او از تاجری که از بومیان این کشور بود پرسید که آیا "شما هنوز به سمت یکدیگر نیزه پرتاب میکنید؟ "
در حالی که او از سوی برخی، به دلیل این گونه اظهارات به شدت مورد انتقاد بود، عده دیگری چنین سخنانی را منعکسکننده شخصیت مردی میدانستند که خودش را حفظ کرده و حاضر نشده است تحت تاثیر ملاحظات سیاسی به فردی دیگر تبدیل شود. فیلیپ همچنین اشتیاق خود را به ورزش همچنان حفظ کرد؛ قایقرانی میکرد، چوگان بازی میکرد، در کالسکهرانی تبحر داشت و برای چندین سال رئیس فدراسیون بینالمللی اسبسواری بریتانیا بود. اما تنش در روابط او با پسر بزرگش با انتشار زندگینامه شاهزاده چارلز دوباره ظاهر شد. گفته شد که فیلیپ چارلز را به ازدواج با دایانا اسپنسر سوق داده بود.
لحظه تلخ
او قدمهای اول را برای درک مشکلات برداشت و شاید تجربه و خاطراتی که از مشکلات ازدواج با یک خانواده سلطنتی داشت، در این روند موثر بود. با آن که فیلیپ از ناکامی و شکست سه نفر از چهار فرزندش در ازدواج متاسف بود، همواره از گفتگو درباره مسایل شخصی خودداری میکرد. او در سال ۱۹۹۴ میلادی در گفتگو با یک روزنامه گفت که قبلا چنین کاری نکرده است و نمیخواهد هم بکند.
گذر عمر چندان سرعت زندگی او را کند نکرد. او به مسافرتهای دائمی خود چه برای صندوق جهانی برای طبیعت و چه به همراه ملکه در سفرهای رسمی خارجی ادامه داد و در سال ۱۹۹۴ میلادی نیز در سفری به بیتالمقدس بر سر مزار مادرش رفت. دیداری که تقریبا یک سفر زیارتی و شخصی بود. مادر او به وصیت خودش در بیتالمقدس دفن شده بود.
یک لحظه تاریخی دیگر برای فیلیپ در سال ۱۹۹۵ میلادی و در جریان پنجاهمین سالگرد پیروزی متحدین بر ژاپن بود. زمانی که ژاپنیها در پایان جنگ جهانی دوم تسلیم شدند، شاهزاده فیلیپ در ناوشکنی بریتانیایی در آبهای ساحلی توکیو حضور داشت و در روز سالگرد پیروزی بر ژاپن، او از جمله کهنهسربازان جنگ شرق دور بود که از مقابل ملکه رژه رفتند.
او همچنین با زندانیان سابق ژاپن ابراز همدردی کرد. کسانی که برایشان سخت و البته غیرممکن بود تا آنچه را که بر سرشان آمده بود، ببخشند. رفتار خشن و تند او در سالهای بعد کمی ملایمتر شد. بعد از مرگ دایانا، شاهدخت ولز، گرایش و برخورد گاه خصومتآمیز افکار عمومی با خانواده سلطنتی، حتی با فیلیپ، تا حدی کمتر شد. در سال ۲۰۰۷ میلادی، برای رد ادعاهایی درباره رابطه خصمانه فیلیپ با عروسش، نامههایی که بین او و شاهدخت دایانا رد و بدل شده بود، منتشر شد.
حتی محمد الفاید، پدر دودی فاید که به همراه دایانا جان خود را از دست داد، در جریان رسیدگی به پرونده مرگ شاهدخت دایانا این ادعا را مطرح کرد که او به دستور فیلیپ به قتل رسیده است. ادعایی که مامور بررسی و تحقیق در این باره، قویا تکذیب کرد.
حمایت صبورانه
فیلیپ، دوک ادینبورگ مردی بود که بدون داشتن ریشههایی روشن، خود را در مرکز جامعه بریتانیا یافت. او پدری بود که هیچگاه خودش آغوش عاشقانه یک خانواده را درک نکرد؛ رهبری بود که نقشش او را ناگزیر کرد همواره در جایگاه دوم قرار گیرد؛ مردی با خلق و خوی مبارز که بارها با توجه به حساسیتهای جایگاهی که داشت، با شرایطی نه چندان آسان کنار آمد.
او یکبار به بیبیسی گفت: "من تنها کاری را کردهام که به نظرم میرسید بهترین کار است. " او گفت: "نمیتوانم خیلی ناگهانی روش خودم را برای انجام امور تغییر دهم. نمیتوانم علائقم یا شیوه واکنشم به مسائل را تغییر دهم. این، فقط شیوه من است. "
دیوید کامرون، نخستوزیر سابق بریتانیا هم در سخنانی در بزرگداشت نودمین سالگرد تولد دوک ادینبورگ در ژوئن سال ۲۰۱۱ میلادی به این رویکرد او اشاره کرد: "او همیشه با شیوه بینظیر خود کارها را انجام میدهد. با رویکردی واقعبینانه و بدون چیزی خارج از منطق. شیوهای که به باور من مردم بریتانیا آن را دلنشین یافتهاند. فیلیپ در بهره گرفتن از موقعیت خود برای ایفای نقش در زندگی مردم بریتانیا موفق بود و در طول سالها نیز توانست نقش خود را در کمک به نظام سلطنتی برای کنار آمدن با تغییرات در نگرشهای اجتماعی ایفا کند.
اما بزرگترین دستاورد شاهزاده فیلیپ بدون شک حمایت باثبات، وفادارانه و مستحکم او از ملکه بریتانیا در طول دوره طولانی سلطنت او بود. ملکه در سخنانی که در جشن بزرگداشت پنجاهمین سالگرد ازدواجشان داشت، از همسرش تقدیر کرد؛ فردی که طولانیترین دوره را به عنوان همسر سلطنتی در تاریخ بریتانیا سر کرده است.
بازنشستگی
شاهزاده فیلیپ در چند دهه گذشته همراه با ملکه در مجامع مختلف داخلی و خارجی حضور داشت. شاهزاده فیلیپ در سالهای اخیر از حضور خود در برنامههای عمومی کاست و بخشی از وظایف خود را به اعضای جوانتر خاندان سلطنتی محول کرد.
شاهزاده فیلیپ در اوت ۲۰۱۷ رسما از وظایف مرتبط با خاندان سلطنتی کنار رفت. او برای چند دهه کنار ملکه حاضر بود و ریاست خیریهها و سازمانهایی را به عهده داشت. ترزا می، نخستوزیر وقت بریتانیا از شاهزاده فلیپ به خاطر خدماتش تشکر و قدردانی کرد.
در همان سال فیلیپ هفتادمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفت. عمل جایگزینی لگن باعث نشد که او راندن کالسکه در اطراف محوطه قلعه ویندزور را متوقف کند. او در ژانویه ۲۰۱۹ هنگام رانندگی در حوالی ساندرینگهام از یک سانحه رانندگی جدی جان سالم به در برد. دو زن در اتومبیل دیگر زخمی شدند و شاهزاده فیلیپ داوطلبانه گواهینامه رانندگی خود را تسلیم کرد.
در دوران کرونا فیلیپ و ملکه در ژانویه ۲۰۲۱ واکسن زدند. پزشک دربار در قلعه وینزور به آنها واکسن زد. فیلیپ با موفقیت از موقعیت خود برای کمک به جامعه استفاده کرد و نقش خود را در کمک به نهاد سلطنت برای کنار آمدن با تغییرات نگرشهای اجتماعی در طول سالها ایفا کرد. اما بزرگترین دستاورد او بدون شک ثبات و قدرت حمایتش از ملکه در سالهای طولانی سلطنت او بود.
او اعتقاد داشت وظیفه او، همانطور که به زندگینامه نویسش گفت"اطمینان یافتن از این است که ملکه بتواند به وظایفش عمل کند. " در سخنرانی که به مناسبت سالگرد ازدواجشان برگزار شد، ملکه درباره فیلیپ چنین گفت: "او اهل تعارف نیست، اما در تمام این سالها استوانه و نقطه اتکای من بوده و دینی که من، همه اعضای خانواده او و این و کشور و بسیاری دیگر از کشورهای جهان به او داریم به مراتب بیش از آن است که هرگز مدعی آن بوده یا حتی از آن آگاه شده باشد. "
دیدگاه تان را بنویسید