درگذشت آزاده نامداری و بی ستارهتر شدن تلویزیون!
رفتن چهرهای چون آزاده نامداری بیتردید باید یک دریغ بزرگ برای تلویزیون باشد.
مرگ آزاده نامداری و بی ستارهتر شدن تلوزیون!
رفتن چهرهای چون آزاده نامداری بیتردید باید یک دریغ بزرگ برای تلویزیون باشد. رسانهای که انگار هنوز ارزش حفظ ستارههایش را نمیداند.
پولاد امین در شهروند نوشت: تعطیلیهای آغاز سال 1400 حداقل در عرصه فرهنگ و هنر روزهای بیخبری بود.
روزهایی که مهمترین رخدادش درگذشت حسرتآلود یک مجری جوان بود که بهخصوص در سالهای اخیر پشت سر هم بد آورد و درنهایت در زمانی که کسی فکرش را نمیکرد، به خط پایان رسید.
جز آن اما خبری نبود جز شکست و ناکامی و حیرت از این همه ناکامی.
روزهایی که تلویزیون در جلب نظر مخاطبانش یک بازنده کامل بود و نشان داد که بازندهشدن این رسانه در رقابت با شبکههای بیپول و فقیر ماهوارهای چندان تعجبآور نبوده و این رسانه مثلا ملی حتی در رقابت با یک سری سامانه انحصاری بیخلاقیت وطنی هم که نهایت هنرش نمایش سانسورشده محصولات نمایشی دست چندم است، میتواند دستها را به نشانه تسلیم بالا ببرد.
روزهایی که سینما با خاطره نوروزهای پررونق خداحافظی کرد و تمام فیلمهای روی پردهاش که حداقل دوتایش را دو تن از بزرگترین سینماگران دو دوره مختلف سینمای ایران ساخته بودند، روی هم حتی یک میلیارد هم نفروختند و البته روزهایی که تئاتر و موسیقی هم تقریبا تعطیل بودند و جز یک قطعه شعارزدهای که چهل خواننده دست به دست هم داده و به بازار داده بودند، شاهد اتفاقی در این دو حوزه نبودیم.
بله؛ این حکایت فرهنگ و هنر در تعطیلات نوروزی 1400 بود!
خداحافظ آزاده!
خبر خیلی ناگهانی بود: آزاده نامداری درگذشت! مجری جوانی که در سالهای اخیر تنها در هوای حاشیه نفس کشیده بود.
شگفت که مرگش نیز پرحاشیه بود و از همان اولین دقایقی که اعلام شد، شایعات و جنجالهای زیادی به وجود آورد. حواشی و جنجالهایی که بیشتر ریشه در منش و روش زیست این مجری مستعد و زمانی محبوب داشتند.
آزاده نامداری مجری تلویزیون که نزدیک به یک دهه در این رسانه فعالیت داشت و در این مدت تبدیل به نماد زنان مورد نظر رسانه ملی شده بود، در تمام سالهای اخیر یک چهره رسانهای و حاشیهساز بود.
چه آن زمان که بوی موفقیت در مشامش بود و جوگیر از این موفقیت شعارهایی میداد و ادعاهایی میکرد که درنهایت علیه خودش عمل کردند؛ چه وقتی که با فرزاد حسنی ازدواج کرد و سرمست شبکههای تلویزیون را کنار هم زیر پا میگذاشتند و به عشق هم شعر میخواندند، چه هنگامی که عکس صورت زخمی خود را با مخاطبانش شریک شد و آنها را به خلوت خصوصیترین رابطهاش راه داد و چه آن دم که انتشار ناجوانمردانه عکسهایش در سوییس او را آماج حملات و انتقادات افرادی از طیفهای گوناگون جامعه قرار داد.
پایان آزاده نامداری
اتفاقی که باعث شد مخالفان و موافقان منش او در ظاهر و پوشش همداستان شوند و شمشیرها را به سمت او بگیرند -و ظاهرا این پایان آزاده نامداری بود.
اینکه آیا چنین فرجامی سزاوار آزاده نامداری بود یا نه و آیا مجازاتی که او تحمل کرد، متناسب با اشتباه و جرمش بود یا نه؛ موضوع این سخن نیست.
جواب هر چه باشد، تفاوتی در این مسأله ایجاد نمیکند که از دست رفتن چهرهای چون آزاده نامداری بیتردید باید یک دریغ بزرگ برای تلویزیون باشد.
رسانهای که انگار هنوز ارزش حفظ ستارههایش را نمیداند و از این رو هم روز به روز بیستارهتر و سوت و کورتر میشود. این را در تعطیلات نوروزی سال 1400 به وضوح دیدیم!
منبع:وقت صبح
خدارحمتش کنه... اندکی تامل! اگر واقعا باغ یکی از نزدیکانش باشه توهمون سفرخارجی، اگه واقعا غیر عمد حجابش افتاده باشه بدون هیچ نیتی، وهزاران اگردیگه...چطورجواب خدارابدهیم... اصلا آیا حضرت علی که دید را ندید کردند ما در مقابل دیگران چنین هستیم؟شیعه بودن ومسلمانی آزمون دارد، الحق که بهشت را به بها می دهند نه بهانه... دریک کلام زندگی خصوصی مردم هیچ ربطی به ما نداره.. اگر مسلمانیم و یا هردین ومسلکی که هستیم...آزاده خانم روحت قرین رحمت الهی...